چرا دعوای خیابانی دختران نسل زد عجیب است؟
نسل زد را «بومیان اینترنت» نامیدهاند؛ نسلی که ساکن دائمی فضای مجازی است. نسلی که بلافاصله پس از تولد، خود را نه در جهانی گسترده و فراح، که در یک «دهکده جهانی» دید. این یعنی مسیر رشد، تربیت و جامعهپذیری این نسل، تفاوتی بنیادین با نسلهای پیشین داشته باشد.
نسل زد خیلی زود با فرهنگها و سبکهای زندگی ملتهای دیگر آشنا شد و خود را شهروندی جهانی احساس کرد. این احساس، به بروز رفتارها و الگوهای مشترکی انجامید که دیگر به رنگ، جنسیت، زبان یا ملیت وابسته نیست. فرقی نمیکرد کودک متولد نسل زد در ایران به دنیا آمده باشد یا آمریکا؛ آفریقایی باشد یا اروپایی؛ او شهروند شبکه است؛ اینترنت آنچنان ارتباط را آسان کرده که اعضای این نسل، کمتر احساس «دیگری» میکنند.
همین فضای متفاوت موجب شده نسل زد تا حد زیادی فهم متفاوتی از سنتهای بومی خود داشته باشند و با زبان و ادبیاتی مشترک سخن بگوید که برای نسلهای پیشین، غریبه و گاه نگرانکننده است. این گسست نسلی، ارتباط با نسل زد را دشوار کرده و برنامهریزی فرهنگی و اجتماعی برای آنها را به کاری ظریف و پیچیده بدل ساخته است؛ چراکه این نسل، نیازهایی کاملاً متفاوت با نسلهای پیش از خود دارد؛ نیازهایی که با نسخههای قدیمی مدیریت فرهنگی پاسخ داده نمیشوند.
با این حال، نسل زد هنوز از سوی مدیران فرهنگی کشور جدی گرفته نشده است؛ اگر چنین بود، دستکم باید شاهد برنامهای مشخص، مدون و منسجم برای این نسل میبودیم.
فرهنگ مخفی نسل زد
رل، کراش، اکس، پارتنر، سینگل و… تنها بخشی از واژگان رایج نسل زد هستند؛ واژگانی که تا همین چند سال پیش برای بسیاری نامفهوم بود. اما این زبان، بخشی از هویت فرهنگی نسل زد است. آنها فرهنگ خاص خود را ساختهاند، روابط خودشان را تعریف کردهاند و بسیاری از خطوط قرمزی که برای نسلهای پیشین معنا داشت، در ذهنشان فرو ریخته است.
کافی است نگاهی به ویدئوهای اینستاگرامی بیندازیم تا با نسلی روبهرو شویم که آزادانه ـ اگر نگوییم وقیحانه ـ درباره روابط عاطفی و جنسی سخن میگوید؛ روابطی که تصور آن برای نسلهای قبل، نوعی تابوشکنی یا حتی گناه کبیره به حساب میآمد. دعواهای پرتعداد دختران جوان این نسل ـ اغلب زیر ۲۲ یا ۲۳ سال ـ بر سر روابط عاطفی، تنها یکی از نشانههای فاصله عمیق آنها با الگوهای سنتی گذشته است.
نادیدهگرفتن مسئله بهجای مواجهه با آن
چندی پیش، رشیدیکوچی، نماینده سابق مجلس، در یک مناظره تلویزیونی هشدار داد که سیاستگذاریهای غلط میتواند به بحرانهای جدی برای نسل جوان منجر شود. او با اشاره به مخالفتها با توزیع واکسن گارداسیل گفت: «من سه چهار سال قبل، رفتم صحبت کردم و گفتم که واکسن گارداسیل را به صورت رایگان به مردم بدهید، به من گفتند میخواهی فساد و فحشا را ترویج کنی. واردات واکسن را ممنوع کردیم و حالا شاهد سونامی HPV هستیم. نمیشود به جوان فقط گفت در چارچوب ازدواج زندگی کن. راهحل، احترام، آموزش و پیشگیری است.»
در مقابل، واکنش ابوالفضل اقبالی ـ از طراحان اصلی قانون حجاب و عفاف ـ بیش از هر چیز نشاندهنده شکاف عمیق در فهم مسئله بود. پاسخ او («چیزهایی که شما میگویید را ترامپ هم در آمریکا نمیگوید») نمادی از همان رویکردی است که بهجای مواجهه با واقعیتهای اجتماعی، ترجیح میدهد صورت مسئله را پاک کند.
حاکمیتی بیگانه با نسل زد
واضح است کسانی مانند اقبالی که قوانین فرهنگی را مینویسند، در بسیاری موارد شناخت دقیقی از نسل زد ندارند. آنها نمیبینند که این نسل جسور و متهور، از بسیاری باورهای سنتی عبور کرده است. روش کار امثال اقبالی مشخص است. آنها حاضر نیستند از باورهای خود کوتاه بیایند و با نسل زد و به تازگی نسل آلفا وارد گفتوگو شوند. رویکرد غالب، نه گفتوگو، بلکه انکار و سپس تهدید است؛ رویکردی که پس از حوادث ۱۴۰۱، شکل تحکمآمیزتری به خود گرفت و تلاش کرد این تحکم را در قالب قانون تثبیت کند. غافل از این که با ادامه چنین رفتارهایی حوادثی بسیار ناگوارتر از حوادث ۱۴۰۱ اتفاق خواهد اُفتاد.
راهحل چیست؟
پیش از هر چیز، باید جهانبینی نسل زد و نسل آلفا را شناخت. باید با آنها وارد گفتوگو شد و فهمید چرا بر الگوهای رفتاری و روابط خاصی تأکید دارند. بدون بهرسمیت شناختن این نسل، هیچ برنامهریزی مؤثری ممکن نیست.
انجام چنین کاری مستلزم یک عزم و اراده قدرتمند است که بعید است در میان مدیران مسن و تنبل ما وجود داشته باشد. ادامه چنین وضعیتی تنها یک نتیجه به دنبال خواهد داشت و آن تعمیق شکاف به اندازهای است که گسلهای اجتماعی را فعال کند و حوادثی مانند حوادث سال ۱۴۰۱ رقم بخورد.