۳۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان بودجه یا باج سیاسی به صداوسیما ؟
هر سال با رسیدن لایحه بودجه به مجلس، یک مناقشه تکراری، اما حلنشده دوباره جان میگیرد؛ اینکه پول عمومی کشور دقیقاً کجا خرج میشود و کدام نهادها، فارغ از کارنامه و میزان اثرگذاریشان، همچنان سهمهای کلان و تضمینشدهای از منابع ملی میبرند. در شرایطی که اقتصاد ایران زیر فشار تورم، کسری بودجه و نارضایتی معیشتی قرار دارد، بودجه نهادهای فرهنگی بار دیگر به کانون توجه کارشناسان و افکار عمومی تبدیل شده است؛ نهادهایی که برخی از آنها سالهاست بهرغم انتقادهای گسترده، نهتنها کوچکتر نشدهاند، بلکه هر سال فربهتر از قبل از لایحه بودجه بیرون میآیند. در میان این نهادها، صداوسیما جایگاهی ویژه و بحثبرانگیز دارد؛ سازمانی که بودجهاش همواره رو به افزایش بوده، اما پرسشهای جدی درباره کارآمدی، شفافیت و پاسخگویی آن بیپاسخ مانده است.
اکنون نیز با تقدیم لایحه بودجه از سوی دولت به مجلس، نگاه کارشناسان بیش از هر چیز به سمت بودجه نهادهای فرهنگی معطوف شده است. اهمیت این بخش از آن روست که میزان اعتبارات اختصاصیافته، تا حد زیادی کارکرد و جایگاه این نهادها را در جامعه مشخص میکند. سالهاست که اقتصاددانان بر این باورند بودجه نهادهای فرهنگیای که اثرگذاری ملموسی در جامعه ندارند، میتواند کاهش یابد یا حتی حذف شود تا منابع آن در خدمت مسائل و اولویتهای اقتصادی کشور قرار گیرد. با این حال، تجربه سالهای گذشته نشان میدهد که نهتنها از حجم این بودجهها کاسته نشده، بلکه در بسیاری موارد افزایش نیز یافته است.
چرا بودجه صداوسیما همیشه محل مناقشه است؟
صداوسیما یکی از نهادهایی است که همواره حساسیت بالایی نسبت به بودجه آن وجود دارد. این حساسیت دستکم دو دلیل عمده دارد. نخست آنکه بسیاری از کارشناسان اقتصادی معتقدند با توجه به جایگاه رو به افول این سازمان در میان افکار عمومی، ضرورتی ندارد صداوسیما چنین بودجه هنگفتی دریافت کند. دلیل دوم مخالفان افزایش بودجه صداوسیما به ماهیت اقتصادی این سازمان بازمیگردد؛ نهادی که از منظر اقتصادی در زمره مجموعههای زیانده کشور قرار میگیرد و اختصاص چنین اعتباری به آن، توجیه اقتصادی روشنی ندارد.
علاوه بر این، صداوسیما از مسیرهای متعددی درآمدزایی میکند؛ از جمله پخش آگهیهای بازرگانی، اسپانسرینگ و سایر فعالیتهای تبلیغاتی؛ درآمدهایی که در برخی موارد حتی از بودجه مصوب این سازمان نیز فراتر میرود. بر همین اساس، منتقدان بودجهای دولتها بر این باورند که تخصیص چنین منابعی به صداوسیما بیش از آنکه منطق اقتصادی داشته باشد، نوعی «باج سیاسی» است تا دولتها با هزینهکرد عمومی، شدت حملات این سازمان علیه خود را کاهش دهند.
باج سیاسی یا حمایت حاکمیتی؟
در نقطه مقابل، موافقان افزایش بودجه سازمان صداوسیما بر این باورند که این نهاد مهمترین بازوی تبلیغاتی حاکمیت به شمار میرود و به همین دلیل باید از حمایت مالی قابلتوجه دولت برخوردار باشد. در همین چارچوب، احمد راستینه، نماینده مجلس، هنگام بررسی بودجه سال ۱۴۰۲ گفته بود: «آنچه مهم است و مجلس و دولت باید به آن توجه کنند این است که صداوسیما برای توسعه زیرساختها، افزایش و ارتقای شبکههای خود و همچنین تولید محتوا، نیازمند اعتبارات ویژهای است و فکر میکنم باید بهصورت جدی در اعتباراتی که برای صداوسیما پیشبینی شده، تجدیدنظر کنیم.»
این رویکرد که در دوره کنونی مجلس نیز دست بالا را دارد، به احتمال زیاد زمینه را برای تصویب بیدردسر بودجه هنگفت سازمان صداوسیما فراهم خواهد کرد.
بودجه سازمان صدا و سیما در سال ۱۴۰۵ چقدر است؟
بودجه سازمان صداوسیما در لایحه بودجه سال ۱۴۰۵، ۳۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان پیشبینی شده که نسبت به سال گذشته رشدی حدود ۲۰ درصد را نشان میدهد. بررسی بودجه سالهای گذشته نیز بیانگر آن است که روند تخصیص اعتبارات به این سازمان همواره افزایشی بوده و تنها در دو سال اخیر، رشد حدود ۶۰ درصدی را تجربه کرده است. از مجموع این رقم، ۹ هزار میلیارد تومان به توسعه و تولید برنامهها اختصاص یافته و علاوه بر آن، کمک ویژهای به مبلغ ۲ هزار میلیارد تومان برای تولید آثار فرهنگی و پیشبینی عمومی در نظر گرفته شده است.
با وجود این افزایش چشمگیر، رئیس سازمان صداوسیما در مصاحبهای اعلام کرده است که حتی بودجه ۳۵ هزار میلیارد تومانی نیز برای تأمین هزینههای این سازمان کافی نیست. این در حالی است که بودجه هنگفت صداوسیما از محل درآمدهای عمومی و مالیاتهای مردم تأمین میشود؛ شیوهای از تأمین منابع که پرسشهای جدی را به دنبال دارد. آیا همه مردم ایران از عملکرد و برنامههای این سازمان رضایت دارند؟ اگر معیار، نظرسنجیهای داخلی صداوسیماست، آیا مدیران این سازمان اجازه میدهند نظرسنجیهای مستقل و معتبر انجام شود و نتایج آن به اطلاع افکار عمومی برسد؟
مجموعه این پرسشها و ابهامات باعث میشود درخواست رئیس سازمان صداوسیما برای افزایش بیشتر بودجه، با تردیدها و انتقادهای جدی روبهرو شود.
بودجه میگیرد، اما گزارش نمیدهد!
تا جایی که نگارنده به یاد دارد، هیچیک از رؤسای سازمان صداوسیما تاکنون زیر بار تحقیق و تفحص از این سازمان نرفتهاند و حتی تحقیق و تفحص مجلس ششم نیز در نهایت مسکوت ماند. این مقاومت در برابر نظارت، موجب شده صداوسیما به یکی از غیرشفافترین نهادهای کشور تبدیل شود؛ نهادی که مشخص نیست بودجهها و درآمدهای کلان آن دقیقاً چگونه و در کجا هزینه میشود. نبود شفافیت و پاسخگویی باعث شده امکان ارائه تحلیلی دقیق از وضعیت اقتصادی این سازمان نیز وجود نداشته باشد؛ سازمانی که چنین حجم عظیمی از بودجه عمومی را دریافت میکند، اما حتی در انجام بدیهیترین وظایف خود، از جمله پرداخت حق پخش تلویزیونی به باشگاههای فوتبال، ناتوان یا بیمیل است.
این فقدان پاسخگویی، نظارت مؤثر بر خطاها و عملکرد صداوسیما را نیز عملاً ناممکن کرده است. نمونه آن واکنش رئیس این سازمان به انتشار خبر نادرست درباره زمینگیر شدن یک فروند هواپیمای اف-۵ بود؛ جایی که او صرفاً به این جمله بسنده کرد که انتشار چنین خبری اعتبار صداوسیما را زیر سؤال برده است. اما پرسش اصلی این است که آیا چنین اشتباهاتی به پاسخگویی رسمی و نهادی منجر میشود؟ پاسخ روشن است: خیر.
تداوم تخصیص بودجههای کلان بدون نظارت و پاسخگویی، طبعاً نمیتواند نتایج مثبتی به همراه داشته باشد؛ چنانکه در سالهای اخیر نیز افت محسوس کیفیت برنامههای صداوسیما بهوضوح قابل مشاهده بوده و تماشای حتی نیم ساعت از تولیدات این سازمان، برای بسیاری از مخاطبان به آزمونی برای صبر و حوصله تبدیل شده است.