مطهری از ادامه مذاکرات چه گفت؟
در شرایط کنونی سیاست خارجی ایران در نقطهای قرار گرفته که ترکیب فشارهای بینالمللی، مطالبات گسترده داخلی و تغییر موازنههای منطقهای، نوعی فرسایش راهبردی را رقم زده است.
به گزارش روز نو اعلام سه شرط آمریکا از زبان مجتبی ذوالنوری به نقل از محمد بن سلمان برای هرگونه توافق ناظر به غنیسازی صفر، قطع همکاری با جریانهای مقاومت و محدودسازی برد موشکی در واقع نشانهای از هدفگذاری حداکثری واشنگتن برای تغییر ساختاری در سیاستهای ایران است؛ شروطی که نه با موازنه قدرت منطقهای سازگار است و نه قابلیت پذیرش را در چارچوب اصول امنیت ملی ایران دارد.
همین فاصله عمیق میان مطالبات آمریکا و خطوط قرمز ایران، خود بهتنهایی بستری برای طولانیشدن بنبست دیپلماتیک فراهم کرده است. در کنار این فشار خارجی، فعالسازی مکانیسم ماشه و تشدید اقدامات محدودکننده علیه ایران، بر این فضای فرسایشی افزوده و امکان شکلگیری هر مسیر میانجیگرانهای را دشوارتر کرده است. در سطح داخلی، انباشت بحرانهایی همچون کاهش منابع آب، فشار بر زیرساختهای برق و گاز، آسیبپذیریهای زیستمحیطی، تورم مزمن، افزایش قیمت ارز و سکه و کاهش بیسابقه ارزش ریال، باعث شده ظرفیت تصمیمسازی برای مدیریت بحرانهای داخلی و نیز پرونده خارجی با چالش جدی مواجه شود.
شرایط اقتصادی، علاوه بر آثار اجتماعی، وزن و توان چانهزنی دیپلماتیک ایران را کاهش میدهد؛ زیرا طرف مقابل دقیقا بر همین نقاط ضعف حساب باز کرده و معتقد است فشار داخلی نهایتا تهران را به انعطاف بیشتر وادار خواهد کرد. همزمان متغیرهای منطقهای و رقابت قدرتهای پیرامونی، فضای تصمیمگیری را پیچیدهتر کردهاند و امکان حرکت سریع در یک مسیر مشخص را محدود میسازند.
در مجموع، فرسایشیشدن سیاست خارجی ایران محصول برهمکنش سه سطح فشار خارجی، بحرانهای داخلی و تغییرات ژئوپلیتیک منطقهای است؛ وضعیتی که بدون ترمیم بنیانهای اقتصادی-اجتماعی و بازتعریف تاکتیکهای دیپلماتیک، چشمانداز کوتاهمدتی برای خروج از آن متصور نیست. اما برای بررسی دقیقتر چرایی و عوامل شکلگیری بنبست دیپلماتیک فعلی و تداوم شرایط فرسایشی در عرصه سیاست خارجی به گفتوگویی با علی مطهری، نایبرئیس اسبق مجلس نشستهایم تا ارزیابی این تحلیلگر مسائل سیاسی را در این باره جویا شویم.
جناب مطهری، با توجه به شرایط کنونی سیاست خارجی ایران، بسیاری معتقدند پس از فعالسازی مکانیسم ماشه، سیاست خارجی کشور در نوعی فرسایش و بنبست طولانیمدت قرار گرفته است؛ بنبستی که چشمانداز روشنی برای خروج از آن دیده نمیشود و تحولات اخیر نیز نتوانسته است امیدی واقعی برای عبور از این وضعیت ایجاد کند. از نگاه شما، این فضای فرسایشی تا چه حد ناشی از رویکردهای داخلی است و تا چه اندازه ریشه در متغیرهای منطقهای و رفتارهای قدرتهای غربی دارد؟
البته که بنبست وجود دارد، اما به نظر من این بنبست بیش از آنکه به داخل کشور ربط داشته باشد، ناشی از غرب است؛ یعنی ناشی از رفتار و مواضع آمریکا و اروپا، مخصوصا ایالات متحده است. غربیها و دولت ترامپ به دنبال شروط غیرواقعی در مذاکرات با ایران هستند که طبیعتا فرصت مذاکره را میبندد. چون آنان به دنبال تحمیل نظرات خود هستند و به مذاکره به معنای واقعی اعتقادی ندارند.
مذاکره واقعی یعنی؟
مذاکره واقعی برای غربیها یعنی اینکه میخواهند دستور بدهند و ما نیز اجرا کنیم. طبیعی است که ایران نمیتواند تسلیم شود و فعلا به نظر من راه برای مذاکره با آمریکا باز نیست.
حتی با اروپا؟ چون با توجه به نقش اروپا در پرونده هستهای و سیاست خارجی ایران، برخی هنوز معتقدند میتوان از مسیر اروپا، حداقلی از گرهگشایی دیپلماتیک را دنبال کرد. از دید شما، امکان یا فایدهای برای مذاکره با طرفهای اروپایی وجود دارد؟
خیر. مذاکره با اروپا هم چندان فایدهای ندارد...
چرا چنین باوری دارید؟
چون اروپا تأثیر زیادی در سیاستهای جهان ندارد و تصمیمگیر اصلی آمریکاست. از این جهت است که ما باید به آمریکا ثابت کنیم که آنان از طریق جنگ نمیتوانند به اهداف خود برسند و با تحمیل خواستههای خود، ایران را وارد مذاکره مدنظرشان کنند. زمانی که این مطلب برایشان روشن شود و به این نقطه و درک برسند، در آن صورت قاعدتا آمریکا تمایل پیدا خواهد کرد که با ایران وارد مذاکره واقعی شود، یعنی مذاکره برابر و بدون پیششرط.
پس شما راهحل را برای خروج از وضعیت فعلی در چه میبینید؟
امروز به نظر من جز تداوم مقاومت و تقویت روابطمان با کشورهای همسایه و کشورهای اسلامی و تا حد امکان با برخی کشورهای اروپایی، راه دیگری نداریم. چون همانطورکه گفتم فعلا با آمریکا نمیتوانیم وارد گفتوگو شویم. واقع امر این است که با مواضع فعلی آمریکا مذاکره واقعا معنا ندارد.
با این تفاسیر جناب مطهری، پرسش مهم اینجاست که این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد یافت؟ درحالحاضر مردم هزینههای این فرسایش را میپردازند و برخی تحلیلگران معتقدند پس از جنگ ۱۲روزه و اعمال مکانیسم ماشه، هدف آمریکا ایجاد یک وضعیت طولانیمدتِ فرسایشی برای ایران است که بار سنگین این بنبست را سفره و معیشت مردم به دوش میکشد. خودتان قیمتهای هرروزه سکه، ارز و... را میبینید؟ تا کی باید از مردم خواست که مقاومت کنند، چون این بنبست ممکن است برای سالهای طولانی ادامه یابد؟
نکته شما درست است، اما من معتقدم این وضعیت نمیتواند بسیار طولانی باشد.
چرا؟
چون آمریکا به توافق با ایران نیاز دارد؛ هم بهخاطر شکستن محور مقاومت در خاورمیانه و هم بهخاطر مسئله تنگه هرمز و نفت خاورمیانه. آمریکا به دنبال توافق با ایران است. منتها مسئله اینجاست که آمریکاییها میخواهند توافق کاملا مطابق میل خودشان و در راستای اهدافشان باشد؛ یعنی در مذاکرات به صورت دستوری عمل کنند و ایران هم فقط اوامر را بپذیرد.
اما ایران زیر بار نمیرود. البته غربیها و دولت ترامپ فکر میکنند با تحریمها میتوانند ایران را به زانو درآورند و مقاومت ایران را بشکنند و ما را در موضع ضعف پای میز مذاکره بیاورند. اگر ما همچنان مقاومت کنیم، فضا به همین صورت باقی نمیماند و آنها احساس خواهند کرد که ایران با وجود تمام فشارها در حال پیشرفت است و میتواند اقتصاد خود را اداره کند. بله وضعیت سخت است، اما فقط باید تلاش کنیم وحدت و همبستگیمان حفظ شود و به دولت هم کمک کنیم مشکلات اقتصادی را کاهش دهد و نیروهای مسلح آمادگی خود را حفظ کنند تا آمریکا به این جمعبندی برسد که از راه جنگ نمیتواند خواستههای خود را تحمیل کند.
تحلیلتان با واقعیتهای جاری داخلی، منطقهای و بینالمللی فاصله ندارد؟
ببینید، ما در غیر این صورت راه دیگری نداریم. اگر الان با آمریکا مذاکره کنیم، میخواهیم به چه نتیجهای برسیم! حرفهای آمریکا روشن است؛ دولت ترامپ سه پیششرط غیرمنطقی را روی میز گذاشته است؛ غنیسازی صفر، محدودکردن برد موشکها و عدم هرگونه حضور منطقهای. خب با این پیششرطها میشود مذاکره کرد؟ مذاکراهای که به نفع ملت ایران باشد و منافع ما را تأمین کند؟ غربیها و دولت ترامپ میخواهند با این سه پیششرط هر کاری خواستند در منطقه انجام دهند و ایران تحت سلطه اسرائیل باشد.
اینها خواستههایی است که ارائه میکنند که بیشک برای ما قابل پذیرش نیست و تا زمانی که این پیششرطها هم مطرح باشد، نباید و نمیتوان مذاکره با غرب را آغاز کرد. با توجه به انقلاب اسلامی و خونهایی که ریخته شده، ایران نمیتواند به دوره پهلوی بازگردد. مردم ما رشد اجتماعی و سیاسی لازم را دارند و شرایط را درک میکنند و میدانند که تسلیم، وضعیت کشور را بهتر نمیکند، بلکه ما را به بردگی آمریکا و اسرائیل میکشاند؛ بنابراین همانطورکه قبلتر گفتم، فعلا باید روابط خود را با کشورهای بلوک شرق، کشورهای اسلامی و عربی و برخی کشورهای اروپایی تقویت کنیم.
یکی از موضوعات مطرحشده درباره چرایی و عوامل ایجاد این بنبست و شرایط فرسایشی دیپلماتیک، نقدهایی است که نسبت به عملکرد وزارت امور خارجه و شخص آقای عراقچی عنوان میشود. از نگاه شما، سهم وزارت خارجه و آقای عراقچی در شرایط فعلی چیست؟
من تحلیل شما را قبول ندارم و وزیر امور خارجه را در ایجاد شرایط کنونی مقصر نمیدانم. آقای دکتر عراقچی بالاخره کار خود را به عنوان وزیر امور خارجه انجام داده است. مشکل در آن خباثت و شیطنتی است که در آمریکا و اسرائیل وجود دارد؛ لذا ممکن بود هر وزیر خارجه دیگری هم که بهجای آقای عراقچی بودند، ما با همین بنبست و شرایط فرسایشی مواجه باشیم.
شخص وزیر خارجه با صداقت مذاکرات را با طرف آمریکایی پیش برد و مذاکرات هم به دور ششم رسید، اما آنان در میانه مذاکره چنین خیانتی کردند و به ما حمله کردند. این تقصیر آقای عراقچی است؟ من ایشان را چندان مقصر نمیدانم. شاید برخی از این اظهارنظرها و نقدهایی که داشتید ناشی از رقابتهای سیاسی باشد، وگرنه ایشان واقعا در ایجاد وضعیت فعلی مقصر نیستند.
بحث درباره کارنامه عراقچی بسیار است، اما به موضوع مهمتر و کلیدیتر برسیم. شما به جنگ اشاره کردید. اکنون درمورد جنگ ۱۲روزه نیز تحلیلهای متعددی مطرح شده است. طیفی از ناظران هشدار میدهند که اگر شرایط فرسایشی و بنبست کنونی در عرصه سیاست خارجی ادامه یابد، احتمال دارد اسرائیل دوباره به سمت اقدام نظامی علیه ایران برود. آیا واقعا چنین احتمالی وجود دارد؟
من بعید میدانم اسرائیل دوباره سراغ جنگ برود. چون تصور اسرائیلیها از جنگ قبلی این بود که میتوانند با همان حمله کار ایران را تمام کنند، اما با شکستی که خوردند چنین خطایی را دوباره تکرار نخواهند کرد؛ چون ممکن است این بار به نابودی اسرائیل منجر شود؛ لذا این اقدام بسیار بعید است. البته به شرط آنکه انسجام داخلی حفظ شود.
وضعیت داخلی در ایران بسیار مهم است. نباید کشور از درون دچار تفرقه شود. از همه مهمتر اینکه نیروهای مسلح نیز باید در هر شرایطی آمادگی خود را حفظ کنند. در این صورت محال است دوباره اسرائیل با ما وارد جنگ شود. اما به نظر من اگر داخل کشور دچار مشکلات شود، آن زمان احتمال حمله وجود دارد.
اتفاقا نکته کلیدی همینجاست. جناب مطهری، در فضای داخلی نیز با مجموعهای از بحرانها و ابربحرانها مواجهیم و دولت هم در مدیریت آنها کاملا فشل عمل کرده است. از آب و برق و گاز و محیط زیست تا مشکلات اقتصادی، بنزین، دلار، سکه و ارز، حجاب و سایر مسائل. آیا در چنین وضعیتی مدیریت داخلی توان عبور از این ابرچالشها را دارد؟ میتوان امید به اتحاد و دوری از تفرقه داشت؟
نکات شما درست است. من هم گفتم وضعیت داخلی در ایران بسیار مهم است و با وجود این مشکلات نباید کشور از درون دچار تفرقه شود. ما باید به درک و فهم مردممان ایمان داشته باشیم. یعنی باید با مردم حرف بزنیم و برایشان همه این بحرانها و ناترازیها را توضیح دهیم؛
و برای سؤال آخر، توضیح برای مردم راهگشاست؟
بله. وقتی برای مردم صادقانه مشکلات و بحرانها توضیح داده شود، مردم نیز همراهی میکنند. در مسئله بنزین نیز اگر مردم توجیه شوند، همراه خواهند شد. مسئله آب هم تا حد زیادی مربوط به همه کشورهای منطقه است و منحصر به ایران نیست. نباید همه بحرانها را گردن دولت انداخت. بیآبی مشکل تغییرات آب و هوایی است. به هر حال من فکر میکنم مردم ما شرایط کشور را درک میکنند و حاضر به تسلیم در برابر آمریکا نیستند.