گزارش مهم مرکز پژوهشها درباره شرایط جامعه بعد از جنگ 12 روزه
دفتر مطالعات اجتماعی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی در این گزارش «از همبستگی دفاعی تا سرمایه اجتماعی پایدار: بایستههای حفظ سرمایه اجتماعی پس از جنگ» آورده که ایران بهتازگی جنگ تحمیلی ۱۲ روزه در برابر تهاجم رژیم صهیونی را پشت سر گذاشته است. این جنگ، تأثیرات گستردهای بر حوزه اجتماعی کشور گذاشته است.
به روایت روابط عمومی مرکز پژوهش های مجلس ، در ادامه تصریح شده که نقطه قوت برجسته این دوره، «افزایش بیسابقه همبستگی اجتماعی» در میان مردم بوده است. نکته مهم این است که همبستگی اجتماعی شکل گرفته به دلیل احساس تهدید از سوی دشمن خارجی شکل گرفت، اما برای تبدیل کردن این همبستگی به یک سرمایه اجتماعی پایدار، لازم است سویههای «ایجابی» به آن افزوده شود. سرمایه اجتماعی حاصل از بحران، اگرچه موهبتی مهم برای هر نظام سیاسی است، اما به همان میزان نیز در معرض تهدیدهای ساختاری، فرهنگی و رفتاری قرار دارد. بر این اساس لازم است تا با نهادسازی، اصلاح روندها و توسعه مشارکت اقشار متنوع مردم، بستر مناسب به منظور تبدیل همبستگی شکلگرفته به یک سرمایه اجتماعی پایدار را فراهم نمود.
در این گزارش آمده که تثبیت این سرمایه در گروی اعمال سیاستهایی است که با توسعه چندصدایی، ارتقای مشارکت و بسط عدالت، زمینه مساعد برای حکمرانی نوین پس از بحران را فراهم سازند. فرصت پدید آمده در بستر جنگ، چیزی فراتر از وحدت در برابر دشمن بود. این یک «لحظه تمدنی» برای بازسازی پیوند مردم و حاکمیت است.
در بخش یافتههای کلیدی این گزارش آمده که افزایش همبستگی اجتماعی در شرایط بحران، اگرچه پدیدهای امیدبخش است، اما بههیچوجه تضمینکننده استمرار آن در دوره پسابحران نیست. همبستگی دفاعی شکل گرفته در موقعیتهای اضطراری، عمدتاً دارای ساختاری سیال، احساسی و شکننده است و تداوم آن نیازمند تحکیم نهادی، اصلاح روندها و مواجهه با تهدیدهای ساختاری در دوره پسابحران است.
در ادامه این گزارش به چهار تهدید و مانع اصلی برای تبدیل همبستگی دفاعی به سرمایه اجتماعی پس از بحران اشاره شده و اولین عامل شکنندگی همبستگی احساسی هنوان شده است. در توضیح این عامل آمده که این همبستگی اگرچه میتواند نیروی محرکه قدرتمندی باشد، اما عموماً به همان سرعت که پدید میآید، ممکن است فرو بپاشد، مگر آنکه بسترهای ساختاری و نهادهای پشتیبان آن تقویت شوند. برای نمونه، در مطالعات مرتبط با بازماندگان فجایع طبیعی چون زلزله کوبه در ژاپن یا توفان کاترینا در آمریکا، دیده شد که حس همبستگی و مشارکت اجتماعی در روزها و هفتههای نخست بحران افزایش چشمگیری داشت، اما در نبود سازوکارهای مشارکت مؤثر و نهادهای پاسخگو، بهسرعت جای خود را به بیاعتمادی، سرخوردگی و انزوای اجتماعی داد.
محور بعدی مصادره تبلیغاتی یا جناحی همبستگی مردمی است. در این بخش عنوان شده که تلاش برخی نهادها یا جریانهای سیاسی برای مصادره همبستگی اجتماعی شکل گرفته در بحران به نفع منافع تبلیغاتی یا جناحی میتواند منجر به نابودی سرمایه اجتماعی شود. نتیجه چنین مصادرهای، «از خود بیگانگی مشارکتکنندگان» و از میان رفتن سرمایه اجتماعی پیوندی است، چراکه گروههای ناهمسو احساس میکنند مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند.
در این گزارش ذکر شده که اگر مردم احساس کنند که اعتماد و مشارکت آنها مورد سوءاستفاده قرار گرفته، بیاعتمادی بیشتری را نشان میدهند و سرمایه اجتماعی حتی نسبت به قبل از بحران کاهش مییابد. به همین دلیل، نهادهای رسمی باید مراقب باشند که همبستگی مردمی ناشی از بحران را «ملی» و «فراسیاسی» نگاه دارند، نه اینکه آن را به سود یک گفتمان خاص مصادره کنند.
محور بعدی بازگشت شکافهای اجتماعی در غیاب اصلاح روندها است. در این محور آمده که بازتولید یا بازگشت شکافهای اجتماعی پس از عبور از بحران میتواند تهدیدی برای سرمایه اجتماعی باشد؛ بهویژه اگر هیچگونه اصلاح روندی در سطح حکمرانی، توزیع منابع، پاسخگویی یا عدالت اجتماعی رخ ندهد. در چنین شرایطی، سرمایه اجتماعی که در واکنش به تهدید مشترک ایجاد شده بود، بهتدریج جای خود را به ناامیدی، احساس فریبخوردگی و بازگشت تنشهای طبقاتی، جنسیتی یا نسلی میدهد.
در ادامه گفته شده که در مطالعات مربوط به لبنان پس از جنگ ۲۰۰۶ با رژیم صهیونیستی، نشان داده شده است که بهرغم افزایش همبستگی ملی در جریان حمله، عدم اصلاحات سیاسی و عدم پاسخگویی دولت به مطالبات مردمی، موجب شد سرمایه اجتماعی ایجادشده بهسرعت کاهش یافته و مجدداً ساختارهای طایفهگرا و متفرق بازتولید شوند. سرمایه اجتماعی بهخودیخود نمیتواند شکافهای اجتماعی را از بین ببرد، بلکه اگر نهادهای حکمرانی در دوران پسابحران دچار انفعال، بیتفاوتی یا بازتولید رفتارهای سابق شوند، سرمایه اجتماعی نیز به ابزاری بیاثر تبدیل میشود.
نارضایتی پنهان مشارکتکنندگان غیردولتی هم محور دیگر این گزارش است. در توضیح این محور ذکر شده که بسیاری از مشارکتکنندگان در زمان بحران، فارغ از وابستگی سیاسی یا عقیدتی، در کنار حاکمیت ایستادند. این افراد اگر در فضای پسابحران، نشانهای از به رسمیت شناخته شدن مشارکت خود نیابند، دچار نارضایتی پنهان میشوند. این نارضایتی، غالباً از جنس سکوت یا کنارهگیری است، اما میتواند در بلندمدت به واگرایی عمیقتر تبدیل شود.
در ادامه این گزارش پیشنهادهایی مطرح شده است. حفظ مشارکت اقشار متنوع یکی از این پیشنهادات است. در توضیح این پیشنهاد آمده که سرمایه اجتماعی پایدار زمانی شکل میگیرد که امکان کنشگری برای تمامی اقشار – ازجمله منتقدان، گروههای ناهمسو و طبقات حاشیهای – فراهم باشد.
در این گزارش به دعوت از چهرههای برجسته در طیفهای مختلف فکری در گفتگوها و رسانهها اشاره شده و آمده که یکی از نشانههای سرمایه اجتماعی فراگیر، بازتاب یافتن تکثر اجتماعی در گفتگوهای عمومی و رسانهای است. در ادبیات ارتباطات، اصل «بازنمایی متوازن» یکی از شروط تولید اعتماد رسانهای است.
بازطراحی نهادهای مشورتی مردمی یکی دیگر از این محورها است. به این معنا که سرمایه اجتماعی در بلندمدت بدون نهادسازی دوام ندارد و لازم است نهادهای مشورتی مردمی که نقش واقعی در سیاستگذاری و نظارت ایفا میکنند بازطراحی شوند. این نهادها باید ترکیبی از گروههای اجتماعی، صنفی، تخصصی، دینی و مدنی را در خود داشته باشند.
محور بعدی تقویت سیاستهای رفاهی در دوره پساجنگ است. در این بخش ذکر شده که بهمنظور مدیریت صحیح فضای پساجنگ لازم است طراحی و اجرای سیاستهای رفاهی معطوف به پیامدهای جنگ در دستور کار قرار گیرد و از اتخاذ سیاستهای شوکدرمانی و افزایش ناگهانی قیمتها بهویژه در اقلام اساسی سبد مصرف مردم پرهیز شود.
مرکز پژوهش های مجلس در این گزارش به روایتسازی ملی از تجربه همبستگی دفاعی اشاره کرده و آورده که روایت، مهمترین ابزار تثبیت حافظه جمعی است. روایتسازی از همبستگی دوران بحران، اگر چندصدایی و متنوع نباشد، دچار گسست مشروعیت میشود.
در ادامه به نمادسازی فرهنگی از قهرمانان مردمی جنگ تاکید شده و آمده که سرمایه اجتماعی نیازمند چهرهسازی و الهامبخشی فرهنگی است. چهرههای مردمی، ایثارگران گمنام، فعالان اجتماعی و کنشگران محلی بهعنوان قهرمانان فرهنگی دفاع مقدس معرفی شوند.
محور بعدی پاسخگویی به مطالبات انباشته در فضای پساجنگ است. هرچه سرمایه اجتماعی افزایش یابد، سطح انتظار مردم از نهادهای رسمی نیز بالاتر میرود. اگر این مطالبات بیپاسخ بمانند، اعتماد عمومی بهسرعت کاهش مییابد.
بخش دیگری از گزارش مرکز پژوهش های مجلس به حرکت از اطلاعرسانی مصلحتاندیشانه به صداقت راهبردی اشاره داره و آمده که فرض رایج این است که اطلاعات در بحران بهمنظور مدیریت مصلحتجویانه کنترل شود؛ اما مطالعات نشان میدهند که «شفافیت» و «صداقت راهبردی» باعث افزایش اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی میشود.
در این گزارش اعتماد نهادهای امنیتی به مردم هم مورد اشاره قرار گرفته و آمده که اعتماد به مردم، یک امنیت اجتماعمحور ایجاد میکند که نتایج سیاسی-اجتماعی قویتر و پایدارتر برجای میگذارد.
محور بعدی از انکار انتقاد به اصلاح فعال نامگذاری شده و آمده که روند پاسخگویی باید عاملی برای اصلاح مستمر باشد و مواجهه تدافعی با نقدها به کاهش سرمایه اجتماعی میانجامد.
محور نهایی توجه ویژه به عدالت است. به این معنا که عدالت باید تبدیل به «سیاستهای قضایی، اقتصادی و فرهنگی قابل سنجش» شود تا اعتماد اجتماعی ایجاد کند.