هدف ترامپ از ارسال سیگنالهای مذاکراتی به تهران چیست؟
آیا رئیسجمهور آمریکا به دنبال همراهی افکار عمومی جهان برای اقدام علیه ایران است
روزنامه گاردین درباره ارسال نامه رئیسجمهور آمریکا به رهبر ایران نوشته است: «اتفاق نظر در داخل ایران این است که نامه ترامپ به عنوان یک قطعه جنگ روانی طراحی شده است تا تهران را مجبور به رد کند، اختلافات ایران را در مورد استراتژی خود عمیقتر کند و بحران بین غرب و ایران را به مرحله نهایی و اوج برساند.»
به گزارش تجارت نیوز، دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، اخیراً در مصاحبه با شبکه «فاکس بیزینس» از ارسال نامهای برای مقامات ایران با هدف آغاز مذاکراتی بر پایه برنامههای هستهای ایران و موضوعات منطقهای خبر داده است. هرچند این نامه هنوز در تهران اعلام وصول نشده اما دیدگاهها حاکی از آن است که هدف ار ارسال این نامه نه دعوت به مذاکره مقامات ایران بلکه تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان است؛ طرح این موضوع که آمریکا و همپیمانانش پیش از هر حرکت غیردیپلماتیک علیه تهران از تمامی مسیرهای ارتباطی استفاده کردهاند.
تجربهای که درس شد
تجربه جنگهای آمریکا با عراق و افغانستان و مخالفتهای بیشمار افکار عمومی جهان با این جنگها، مقامات کاخ سفید را بر آن داشته است که پیش از ورود به هر جنگی برای آن زمینهسازی کنند. در آستانه حمله به كشور عراق در مارس سال ۲۰۰۳ میلادی، با وجود اینکه اكثریت مردم آمریكا از حمله نظامی به این كشور حمایت میكردند اما نظرسنجیهای صورتگرفته پس از آن دوره نشان داد حتی آن دسته از شهروندان ایالات متحده که روزگاری حامی دولت خود در جنگ با صدام به بهانه وجود سلاحهای کشتارجمعی بودند نیز دیگر از سیاستهای جرج بوش به عنوان رئیسجمهور مستقر پشتیبانی نکردند و آن تهاجم را یک اشتباه قلمداد کردند. روندی که تاکنون نیز به قوت خود باقی است. علاوه بر این، انتقادات قابل توجهی نیز از سوی سیاستمداران و نظامیان ایالات متحده صورت گرفت و سران ۵۴ کشور جهان از آمریکا و ائتلافی که همراه این کشور در جنگ مورد نظر شرکت داشتند انتقاد کردند.
در آن زمان جرج بوش، رئیسجمهور وقت آمریكا، و تونی بلر، نخستوزیر وقت انگلیس، برای توجیه حمله به عراق از این استدلالها بهره برند که اولاً رژیم عراق با گروههای تروریستی از جمله القاعده مرتبط است، ثانیاً: رژیم عراق دارای سلاحهای كشتار جمعی است و در نهایت رژیم عراق به ریاست «صدام حسین» شرور و جنایتكار است. این سه استدلال از سوی این دو سیاستمدار و اعضای كمیته «گروه عراق كاخ سفید» كه به منظور هماهنگسازی اقناع افكار عمومی در زمینه جنگ عراق شكل گرفته بود، مكرراً در ماههای منتهی به جنگ طرح شد.
استفاده از استدلالهای فوق به علاوه هشدارهای مكرر در مورد حملات تروریستی احتمالی در خاک آمریكا در فضای نگران جامعه آمریكا طی ماههای بعد از وقایع ۱۱ سپتامبر نقش چشمگیری در اقناع افكار عمومی داخلی در مورد حمله به كشور عراق داشت. همچنین دولت بوش در خلق روایتی كه در آن دلیل حملات ۱۱ سپتامبر حمله به «آزادی» و حمله به افغانستان و عراق تلاشی به منظور دفاع از آزادی است، بسیار موفق عمل كرد.
نتایج این پژوهش نشان میدهد در اظهارات بوش از نظریه «همسانی پروپاگاندا» و «یادگیری از طریق در معرض قرار گرفتن» استفاده گستردهای شده است؛ رئیسجمهور آمریکا حمله به عراق را جزئی از تلاش برای «جنگ با تروریسم» و در نتیجه پاسخی به حملات ۱۱ سپتامبر عنوان کرد.
جای پای اقناع افکار عمومی در جنگ جهانی دوم
اقناع افکار عمومی برای ورود به جنگ و هرگونه رویارویی نظامی امری مسبوق به سابقه در ایالات متحده بوده است. اسلحهها، تانکها و بمبها سلاحهای اصلی جنگ جهانی دوم بودند، اما اَشکال ظریفتر دیگری از جنگ نیز وجود داشت. کلمات، پوسترها و فیلمها، نبردی دائمی بودند که برای تاثیرگذاری بر قلب و ذهن شهروندان آمریکایی طراحی شدند. به طور کلی متقاعد کردن مردم آمریکا به یک صنعت در زمان جنگ تبدیل شد که تقریباً به اندازه ساخت گلوله و هواپیما اهمیت داشت.
دولت آمریکا کمپین تبلیغاتی تهاجمی را با اهداف و راهبردهای مشخصشده برای جلب حمایت عمومی به راه انداخت و برخی از برجستهترین روشنفکران، هنرمندان و فیلمسازان کشور را برای جنگ در آن جبهه به خدمت گرفت. تمرکز پوسترها در این نمایشگاه آنلاین بر متقاعدسازی مردم آمریکا برای جنگ بود- آثار مذکور سالها بعد در یک نمایشگاه گسترده در ساختمان آرشیو ملی در واشنگتن دیسی، از مه ۱۹۹۴ تا فوریه ۱۹۹۵، ارائه شد و استراتژیهای متقاعدسازی را که در شکل و محتوای پوسترهای جنگ جهانی دوم مشهود است به نمایش گذاشت- و با ارزیابی کتابچه راهنمای این نمایشگاه در سالهای بعد مشخص شد که چگونه دولت وقت آمریکا به دنبال جلب افکار عمومی در حمایت از اهداف جنگ بود. نقل قولهایی از آهنگها و گفتههای مقامات، موفقیت این کمپین را تایید میکند که به تداوم تلاشهای جنگی در سراسر رویدادهای لرزاننده جهان در جنگ جهانی دوم کمک کرد.
نمایشگاه در آمریکا
این نمایشگاه آنلاین دارای ۱۱ پوستر، ۲ فایل صوتی و یک ویدئو از یک نمایشگاه گستردهتر است که از مه ۱۹۹۴ تا فوریه ۱۹۹۵ در موزه آرشیو ملی در واشنگتن دیسی در معرض دید قرار داشت. این نمایشگاه مانند نسخه اصلی به دو بخش تقسیم شده که نشاندهنده دو رویکرد روانشناختی است که در جمعآوری حمایت عمومی از جنگ جهانی دوم استفاده میشد.
هدف ترامپ از درخواست مذاکره با تهران
اما هدف نامهای که اخیراً از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای مقامات ایران به نگارش درآمده است چیست؟ نامهای که در کشاکش پیشنهاد روسیه برای میانجیگری در مذاکرات ایران و آمریکا ارسال شده است. به نظر میرسد رئیس دولت جدید ایالات متحده بیش از رهبران تهران درصدد تاثیرگذاری بر افکار عمومی جهان برآمده تا اشتباه هممسلکانش در دورههای پیشین را تکرار نکند.
روزنامه گاردین دراینباره نوشته است: «اتفاق نظر در داخل ایران این است که نامه ترامپ به عنوان یک قطعه جنگ روانی طراحی شده است تا تهران را مجبور به رد کند، اختلافات ایران را در مورد استراتژی خود عمیقتر کند و بحران بین غرب و ایران را به مرحله نهایی و اوج برساند.»
همانگونه كه فرید زكریا نیز در كتاب «آینده آزادی؛ اولویت لیبرالیسم بر دموكراسی» بهخوبی بیان میكند، ایالات متحده به سمت هرچه بیشتر اهمیت یافتن افكار عمومی در میان سیاستمداران این كشور پیش میرود. به گونهای كه موسسات نظرسنجی و آمارگیری در این كشور روزبهروز از اهمیت و جایگاه بالاتری برخوردار میشوند؛ سیاستمداران همواره نظری بر نتایج این نظرسنجیها و تغییرات افكار عمومی دارند چراكه نگراناند سیاستهای آنها حتماً حمایت افكار عمومی را به دنبال داشته باشد.
بنابراین اهمیت روزافزون مساله افكار عمومی و جهتگیری آن در قبال مسائل قابل ملاحظه است؛ به گونهای كه میتوان به عنوان یک بازیگر جدید و غیرقابل چشم پوشی در عرصه سیاست بینالملل از آن یاد كرد. موضوعی که دونالد ترامپ نیز با اهتمام به آن درصدد یارگیری از افکار عمومی جهان در صورت انجام هرگونه حرکت غیردیپلماتیک علیه ایران است.