آینده جبهه اصلاحات پس از بهزاد نبوی
«بهزاد نبوی»، در سال ۱۳۲۱ در تهران زاده شد و فارغ التحصیل رشته الکترونیک از دانشگاه امیرکبیر (پلیتکنیک) دریافت کرده است. او را به دلیل سالها مبارزه مسلحانه در دوران پهلوی «چریک پیر» مینامند.
نبوی را بهعنوان یکی از مدیران ارشد ایرانی میدانند و اگر بخواهیم بهصورت اجمالی نگاهی به سابقههای او بیندازیم باید بگوییم او در کارنامهٔ خود فعالیتهای مانند «معاون نخستوزیر در امور اجرایی» در دولتهای «محمدعلی رجایی»، «محمدرضا مهدوی کنی» و «میرحسین موسوی»، «وزیر صنایع سنگین» در دولت «میرحسین»، «نایب رییس مجلس» در دورهٔ ششم مجلس شورای اسلامی و «ریاست ستاد بسیج اقتصادی» در دوران جنگ هشت ساله را دارد و البته ریاست جبهه اصلاحات را هم باید به این سوابق اضافه کنیم.
مسوولیتی که گویا دیگر نمیخواهد آن را بپذیرد. نبوی یکی از سیاستمداران ایرانی است که توانسته در یک محور حرکت کند و بعد از فراز و نشیبهای سیاسی و حتی به زندان رفتنش، هم در دوران پهلوی و هم بعد از انقلاب ۵۷، چیزی از ارزشهای او کم نکرده است. باتوجه به اینکه او یکی از شاخصترین چهرههای جریان اصلاحات محسوب میشود ولی همچنان مورد احترام قالب اصولگرایان هم قرار میگیرد. همانطور که در سابقه او مشاهده میکنیم او جزو مدیران اجرایی و پاک دست هم محسوب میشود و در سالهایی که بسیاری از متلکهای اقتصادی در امان نبودند این چریک پیر است که مو لای درزش نمیرود.
پس از اینکه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات منحل شد، در اسفند ۱۳۹۹ «جبهه اصلاحات ایران» بهصورت رسمی با حضور ۳۱ حزب اعلام موجودیت کرد و ریاست آن در اولین سال به بهزاد نبوی رسید. حسین مرعشی و حسین کمالی بهترتیب بهعنوان نوابرئیس اول و دوم منصوب شدند و آذر منصوری بهعنوان سخنگو معرفی شد. پس از مشخص شدن سمتها، کار برای تدوین «اهداف راهبردی» و «مأموریتها» آغاز و ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ اهداف و مأموریتهای جبهه در ۳۷ بند بهصورت رسمی اعلام شد. «آذر منصوری» کمتر از یک سال سخنگو ماند و ۲۱ دی ۱۴۰۰ جای خود را به «علی شکوریراد» دیگر عضو حزب اتحاد ملت داد تا در نزدیکی یکسالگی جبهه تغییرات آغاز شود. در همین ایام و درحالی که اسفندماه و برگزاری انتخابات داخلی جبهه نزدیک بود، بهزاد نبوی استعفا داد؛ برخی جوانگرایی و ضرورت عبور از چهرههای کارکشته و کهنهکار را در جریان اصلاحطلبی برای تغییر بهمیان آوردند. اما بهرغم این استعفا، اعضا باز هم به ریاست او روی دادند تا بار دیگر نخ تسبیح اصلاح طالبان باشد. با این نگاه که کمتر کسی همچون او توانایی دور هم جمع نگهداشتن چهرههای حقیقی و حقوقی اصلاحطلب و تجربیاتش در فعالیت تشکیلاتی را دارد و همین باعث شد که او در مقام ریاست ابقا شود. حالی که جبهه در آستانه سهسالگی خود به سر میبرد، نبوی برای چندمین بار از ریاست استعفا کرده است تا بار دیگر بحث جانشینی در جبهه اصلاحات در رسانهها مطرح شود.
حالا در چند ماه مانده به انتخابات مجلس شورای اسلامی که در اسفند ماه برگزار میشود نبوی، عصر سهشنبه هفته گذشته در حاشیه جلسه مجمع عمومی مجمع وزیران ادوار جمهوری اسلامی که در فرهنگستان علوم برگزار شد، در پاسخ به «خبرگزاری ایرنا» این موضوع را بیان داشت که او دیگر نمیخواهد ریاست جبهه اصلاحات را بپذیرد. او در همین خصوص گفت: «همچنان عضو جبهه اصلاحات ایران هستم و «عدم آمادگی خود» را برای ریاست دوره جدید این سازوکار اجماعی که بهزودی آغاز میشود، اعلام کردهام. نبوی پیش از این ریاست جبهه اصلاحات را بر عهده داشت که اسفندماه سال گذشته از مسئولیت استعفا کرد. اعضای حقیقی این جریان سیاسی به تازگی انتخاب شدهاند و قرار است بهزودی نخستین جلسه دور جدید آن برگزار شود. این در حالی است که برخی از فعالان سیاسی اصلاحطلب بر این باورند که تنها بهزاد نبوی میتواند ریاست جبهه اصلاحات را بر عهده بگیرد زیرا مورد قبول همه اعضای این جبهه است.»
خلاء نبوی راه را برای تندروها اصلاحات باز میکند
«کمال پیرموذن»، عضو جبهه اصلاحات و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی در واکنش به کنارهگیری بهزاد نبوی از ریاست جبهه اصلاحات به خبرنگار «آرمان امروز» میگوید: «بیتردید نبوی را باید یکی از عوامل اتصال جریان اصلاحات بدانیم زیرا با توجه به کارنامه او، همواره مورد قبول طیفهای مختلف اصلاحات بوده است و در صورتی که این گفته او که دیگر نمیخواهد در انتخابات ریاست جبهه شرکت کند، قطعا آسیب زیادی به این جریان و در نزدیکی انتخابات وارد خواهد شد. در ماههای آینده انتخابات سرنوشتسازی را پیشِرو داریم که یکپارچهگی و اتحاد میتواند رمز پیروزی ما باشد. باتوجه به قدرتی که اکنون در اختیار تمامیتخواهان اردوگاه اصولگرایان قرار دارد و اصلاحطلبان برای عبور از آنها خود را مهیا میکنند، خلاء ریاست نبوبی میتواند محسوس باشد. پیشتر از این هم او سمت ریاست استعفا داده بود ولی با هر شرایطی او را باز گرداندند. حالا هم در این شرایط شخصیتهایی مانند «سید محمد خاتمی» و «حسن خمینی» میتوانند نظر او را تغییر دهند. بهنظرم بازگشت نبوی بهعنوان رییس جبهه میتواند تاثیرات مثبتی داشته باشد.»
او در پاسخ به این سوال که کنارگیری نبوی چه فراز و نشیبهایی را در جبهه به وجود خواهد آورد اضافه میکند: «کناره گیری او از جبهه میتواند فضا را برای حضور و مانورهای تندروهای اردوگاه اصلاحات باز کند. جریانهای تندرو در همه جناحهای سیاسی حضور دارند که در میان اصلاحطلبان هم برخی از آنها را مشاهده میکنیم که برای دموکراسی و پیروزی در بازیهای سیاسی نسخههای مد نظر خودشان را قبول میکنند و علاقهای به فضای آرام و پیشبرد اهداف دموکراسی ندارند. هنگامی که نبوی بهعنوان رییس جبهه در راس حضور دارد جایی برای این تندروها وجود ندارد. اگر بهدنبال خرد جمعی هستیم و همواره از اصلاح ساختار حرف میزنیم نباید شاهد حضور تندروها در قدرت باشیم. حالا این تندروها از اصولگرایان باشند و یا از اصلاحطلبان. مهم این است که باید با سایر جناحها و احزابی که نزدیک به اصلاحات هستند فضایی ائتلافی ایجاد کنیم تا با گفتوگو و انتقاد از خود بر جریانهای تمامیتخواه که اکنون موانعی را هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجه برای ملت ایران به وجود آوردهاند، پیروز شویم.
بازنشستگی از سیاست معنایی ندارد
«مرتضی الویری»، سیاستمدار و درخصوص استعفای بهزاد نبوی که در اسفند ماه سال گذشته مطرح شده بود گفت: «او از مدتها قبل خواستار خروج از مسوولیتهایشان در جبهه اصلاحات بود. بنا به دلایل مختلفی هم این درخواست برای استعفا وجود داشته است که هیچکس بهتر از خودشان نمیتوانند درباره آن توضیح دهند. اما بهزاد نبوی یکی از شخصیتهای انقلابی است که پاکدستی و بدون حاشیه بودن ایشان برای همه مشخص است. بنابراین چه در جبهه اصلاحات و فعالیتهای حزبی باشد و چه در جایگاه دیگری خدمت کند به عنوان یک شخصیت باهویت، راسخ و کاربلد موردنیاز کشور برای عبور از بحرانهای پیش رو است.»
الویری در پاسخ به این پرسش که خلأ ناشی از عدم حضور چهرههای کارکشته سیاسی چیست؟ گفت: «افرادی مانند بهزاد نبوی هرگز خود را از فعالیتهای سیاسی بازنشسته نمیکنند. پیگیری مطالبات مردم با پوست و خون یک چنین افرادی آمیخته شده است. من مطمئن هستم آقای نبوی تا نفس دارند برای تحقق آزادی و عدالت و سامان یافتن مشکلات کشور تلاش میکنند. هرگز باور ندارم که او با استعفا از یک مسوولیت خاص، مسوولیتهای مهم خود را در عرصه کنشگری سیاسی فراموش کند. یک کنشگر سیاسی ممکن است در یک مقطع خاص احساس کند در یک مجموعه و تشکل خاص نتواند نقش مدنظر خود را ایفا کند. طبیعی است که این فرد از یک جایگاه به جایگاه دیگری نقل مکان کرده و مطالبات مردم را دنبال کند.»