مشورت امامیکاشانی با هاشمی درباره نماز جمعه/ تذکر هاشمی به مسیح مهاجری
روزنو :پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در بخش روزشمار خاطرات، خاطره ای به نقل از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مربوط به 27 بهمن سال 1362 منتشر کرده است.
متن این خاطره به شرح زیر است:
ساعت پنج صبح با زنگ ساعت بیدار شدیم. عفت برای سفر به سوریه با خواهرش عذرا خانم،عازم فرودگاه شد. من هم بعد از نماز و فرستادن بچهها به مدرسه به مجلس رفتم. گزارش ها را از جبهه گرفتم. معلوم شد دیشب ساعت دوازده، مرحله اول عملیات والفجر 5 در چنگوله آغاز شده و موفق هم بوده است. اما چون نتیجه خیلی روشن نبود، پیش از دستور در مجلس چیزی نگفتم. فقط تسلیت وفات حضرت زهرا(س) را دادم. جلسه را به آقای [موسوی] خوئینیها سپردم و برایتعقیب وضع جبهه به دفترم آمدم. گزارشها را خواندم؛ مصلحت ندیدیم که عملیات را اعلان کنیم.
ظهر آقای امامی کاشانی به دفتر آمدند و درباره مطالب نماز جمعه ـ که بنا است خطبه ایراد کنند ـ مشورت کردند. نظراتی درباره جنگ و سیاست جنگ دادم. معمولا در این موارد مشورت میکنند. آقای [محمد]کیاوش [نماینده اهواز] آمد و برای مشکل فرماندار آبادان که به اتهامهمکاری با اتحادیه کمونیستها تحت بازجویی است، کمک خواست. نمایندگان آبادان هم با اینکهشهرشان سخت زیر آتش توپ دشمن است، اصرار داشتند که گلوله باران شهرهای عراق قطعنشود. آقایان بهاری و ولیزاده آمدند و راجع به انتخابات آینده ساری مشورت کردند.
آقایان مسیح مهاجری و محمد رضا بهشتی [اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی]آمدند. از بی رونقی حزب و تقویت خط مقابل خودشان در حزب گله داشتند و از این که نیروهایجوان و رادیکال کنار گذاشته میشوند، ناراحت بودند و حتی زمزمه کنارهگیری داشتند. قرار شد بعدا در این خصوص صحبت شود.
ضمنا من هم به آقای مهاجری [سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی] درباره این که نظراتشخصیاش را در روزنامه اعمال میکند و باعث نارضایتی بیت امام و بیت آقای منتظری شده،انتقاد کردم؛ ناراحت شد. شب در دفتر رئیس جمهور برای عملیات آینده جلسه داشتیم. ارتشآماده نیست ولی سپاه آماده است. قرار شد یک لشکر از سپاه بگیریم و به ارتش بدهیم و مقداریروی زمین منطقه، مسئولیت ارتش را کم کنیم که بتواند در موعد مقرر عمل کنند. قرار شد تا فرداشب مطالعه کنند و جواب بدهند. شب به مجلس رفتم.
ساعت پنج صبح با زنگ ساعت بیدار شدیم. عفت برای سفر به سوریه با خواهرش عذرا خانم،عازم فرودگاه شد. من هم بعد از نماز و فرستادن بچهها به مدرسه به مجلس رفتم. گزارش ها را از جبهه گرفتم. معلوم شد دیشب ساعت دوازده، مرحله اول عملیات والفجر 5 در چنگوله آغاز شده و موفق هم بوده است. اما چون نتیجه خیلی روشن نبود، پیش از دستور در مجلس چیزی نگفتم. فقط تسلیت وفات حضرت زهرا(س) را دادم. جلسه را به آقای [موسوی] خوئینیها سپردم و برایتعقیب وضع جبهه به دفترم آمدم. گزارشها را خواندم؛ مصلحت ندیدیم که عملیات را اعلان کنیم.
ظهر آقای امامی کاشانی به دفتر آمدند و درباره مطالب نماز جمعه ـ که بنا است خطبه ایراد کنند ـ مشورت کردند. نظراتی درباره جنگ و سیاست جنگ دادم. معمولا در این موارد مشورت میکنند. آقای [محمد]کیاوش [نماینده اهواز] آمد و برای مشکل فرماندار آبادان که به اتهامهمکاری با اتحادیه کمونیستها تحت بازجویی است، کمک خواست. نمایندگان آبادان هم با اینکهشهرشان سخت زیر آتش توپ دشمن است، اصرار داشتند که گلوله باران شهرهای عراق قطعنشود. آقایان بهاری و ولیزاده آمدند و راجع به انتخابات آینده ساری مشورت کردند.
آقایان مسیح مهاجری و محمد رضا بهشتی [اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی]آمدند. از بی رونقی حزب و تقویت خط مقابل خودشان در حزب گله داشتند و از این که نیروهایجوان و رادیکال کنار گذاشته میشوند، ناراحت بودند و حتی زمزمه کنارهگیری داشتند. قرار شد بعدا در این خصوص صحبت شود.
ضمنا من هم به آقای مهاجری [سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی] درباره این که نظراتشخصیاش را در روزنامه اعمال میکند و باعث نارضایتی بیت امام و بیت آقای منتظری شده،انتقاد کردم؛ ناراحت شد. شب در دفتر رئیس جمهور برای عملیات آینده جلسه داشتیم. ارتشآماده نیست ولی سپاه آماده است. قرار شد یک لشکر از سپاه بگیریم و به ارتش بدهیم و مقداریروی زمین منطقه، مسئولیت ارتش را کم کنیم که بتواند در موعد مقرر عمل کنند. قرار شد تا فرداشب مطالعه کنند و جواب بدهند. شب به مجلس رفتم.
https://roozno.com/000EF4 لینک کوتاه
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید