کد خبر: ۴۵۴۶۷۳
تاریخ انتشار: ۱۴:۱۲ - ۱۷ آبان ۱۳۹۹

فارین افرز: یک دولت تازه هم نمی تواند فرسایش دمکراسی در آمریکا را ترمیم کند

روزنو :-بسیاری از موشکافان و دیپلمات های خارجی در سال های پیش رو می خواهند این موضوع را رمز گشایی کنند که چطور ترامپ در پی ناکارآمدترین مدیریت همه گیری در میان رهبران کشورهای دموکراتیک پیشرفته و رودر رو با میانه روترین نامزدهای دموکرات، تنها سه درصد رای سراسری کم تر آورد و در بدترین حالت تنها بردکالج الکترال را در یک رقابت تنگاتنگ از دست داد.

-بسیاری از موشکافان و دیپلمات های خارجی در سال های پیش رو می خواهند این موضوع را رمز گشایی کنند که چطور ترامپ در پی ناکارآمدترین مدیریت همه گیری در میان رهبران کشورهای دموکراتیک پیشرفته و رودر رو با میانه روترین نامزدهای دموکرات، تنها سه درصد رای سراسری کم تر آورد و در بدترین حالت تنها بردکالج الکترال را در یک رقابت تنگاتنگ از دست داد.

به گزارش روز نو؛ فارین افرز نوشت: جدا از اینکه پیروز انتخابات ۲۰۲۰ چه کسی است، سلامت دموکراسی آمریکایی به این زودی ها بازیابی نمی شود. در طول یک دهه گذشته و به ویژه در طول چهار سال گذشته، کیفیت دموکراسی در ایالات متحده روندی فرسایشی داشته است. بخشی از این افول در ژرفایش چند قطبی های نژادی و حزبی ریشه دارد که حتی به پیش از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور باز می گردد.
با این حال ترامپ بیش از پیشینیان خود به هنجارها و کم و بیش به نهادهای دموکراسی آمریکایی آسیب زد: نشر یکسره دروغ ها و اطلاعات نادرست؛ حملات پی در پی به رسانه ها، دادگاه ها، سرویس های خدمات شغلی و مخالفان سیاسی؛ تلاشش برای سیاسی بازی و کسب وفاداری افراد با ابزارهای نظامی، دستگاه های اطلاعاتی و اجرایی قانون فدرال؛ سوء استفاده از قدرت ریاست جمهوری و تبعیض برای مزایای مالی و سیاسی؛ همدردی و پشتیبانی اش از گروه های نژادپرست راست افراطی. تقریبا هیچ یک از این موارد همانندی با هیچ یک از دوره های پیشین ریاست جمهوری ایالات متحده ندارد.
نتیجه نهایی انتخابات هر چه باشد، بیشتر دنیا و حتی بیشتر ایالات متحده از این واقعیت شگفت زده خواهند شد که یک عوام فریب و دوست بسیاری از خودکامگان در سرتاسر دنیا چطور توانسته از هر نامزد ریاست جمهوری در تاریخ ایالات متحده رای بیشتری را به دست آورد، به جز باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ و جو بایدن در سال ۲۰۲۰.
رفتار ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی برای دموکراسی آمریکایی زیان بخش بود، به ویژه تلاش های قبل از انتخابات برای سرکوب رای دهندگان و ادعاهای بی اساسش پیرامون تقلب در رای گیری ایمیلی. هر چند که قابل پیش بینی بود اما رئیس جمهور بالاخره با ایراد سخنرانی در شب انتخابات مبنی بر “یک کلاهبرداری بزرگ علیه ملت ما”، به پایین ترین سطح ممکن نزول کرد. او ادعا می کرد که در چندین ایالت برنده شده است(مانند میشیگان). او بی پرده گفت که ما این انتخابات را بُرده ایم و قول داد که نتیجه را به دیوان عالی ایالات متحده می کشاند.

دانا پرینو، تحلیل گر فاکس نیوز، سخنان ترامپ را عمیقا غیرمسئولانه خواند و فرماندار سابق نیوجرسی که متحد دیرین ترامپ هم هست(Chris Christie) از او انتقاد کرد. پایش های قبل از انتخابات از نسبت رو به رشد دموکرات ها و جمهوری خواهانی حکایت داشت که معتقد بودند استفاده از خشونت برای پیشبرد اهداف یا پرخاش به شکست در انتخابات، کم ترین توجیه را دارد. بین ۱۵ تا ۲۰ درصد از رای دهندگان لیبرال و محافظه کارِ تندرو معتقدند که خشونت می تواند توجیه خودش را داشته باشد. در تلاش برای نامشروع خواندن انتخابات، رئیس جمهور دارد با آتش بازی می کند.
هیچ دلیلی وجود ندارد که اگر ترامپ در دور دوم نیز پذیرفته شود کینه توزی کم تری به خرج دهد یا چند قطبی گرایی را تشویق نکند. با این حال، پیروزی بایدن به خودی خود زخم های ژرفی که دموکراسی آمریکایی در چند سال اخیر برداشته را بهبود نمی دهد.
در یک سیستم دو حزبی، کاهش چند قطبی سیاسی و بازیابی هنجارهای دموکراتیک با کمک هر دو حزب امکان پذیر است. حزب جمهوری خواه با به کارگیری فزاینده از تاکتیک های بیشینه گرایانه در راستای دستکاری قانون به نفع مزایای آنی، سرکوب اقلیت های نژادی و در دست گرفتن دادگاه ها به تدریج نشانه های آن هنجارها را از بین خواهد برد.
یک پیامد ناخوشایند انتخابات ۲۰۲۰ این است که چون جمهوری خواهان بهتر از آنچه انتظار می رفت ظاهر شدند(حفظ سنا، دستیابی احتمالی به صندلی های مجلس و آرای نزدیک در انتخابات ریاست جمهوری)، شاید تا مدتی نیرنگ عوام گرایی غیر لیبرالِ ترامپ پابرجا بماند.
ترسیم افول دموکراسی همانند با دموکراسی ما دشوار است. تقریبا هیچ شکلی از یک دموکراسی لیبرال پخته و ثروتمند از شکست ساختاری همانندی رنج نبرده است. با این حال، نشانه های گسترده ای از افول سیاسی در ایالات متحده، آشنا و نگران کننده است: چند قطبی رو به رشد، ناباوری، ناشکیبایی در بین طرفداران احزاب مخالف اصلی؛ گرایش رو به رشد برای دیدن برچسب های حزبی به عنوان شکلی از شناسه قبیله ای؛ در هم تنیدگی وابستگی های حزبی با هویت های مذهبی، قومی و نژادی؛ ناتوانی برای خلق سازش های سیاسی در سرتاسر شکاف های حزبی و در نتیجه برای پاسخگویی کارآمد به مسائل ملی.

پژوهشگران دموکراسی می دانند که چنین روندهایی در گذشته به کجا ختم شده اند- به شکست دموکراتیک در اروپای بین دو جنگ و آمریکای لاتین پس از جنگ جهانی دوم و به خیزش ها در برابر عوام گرایی های خودکامه اخیر در کشورهایی مانند ونزوئلا و ترکیه. البته ایالات متحده در افول دموکراسی تنها نیست؛ دموکراسی های پرپیشینه ای مانند هند و حتی دموکراسی های لیبرالی مانند اسرائیل با بیماری های مشابهی دست به گریبان هستند.
گویی دوران سزارها و نارضایتی های دموکراتیک است. مشکل با بادهای بیماری که در همین اواخر در هر نقطه ای از جهان بر خلاف دموکراسی می وزند، بدتر می شود: رخنه ویرانگر رسانه های اجتماعی که خشم و درگیری هیجانی را فزونی بخشیده و از این رو گرایش طبیعی به انتشار اطلاعات نادرست دارند؛ فناوری های چندگانه، عوامل اقتصادی، آشفتگی های محیطی که احساس بشری از خود و امنیت را تهدید می کنند، یعنی آنچه که توماس فریدمن به عنوان یک روزنامه نگار آن را “عصر شتاب” می نامد؛ خیزش چین و بازپیدایش روسیه به عنوان قدرت های خودکامه که دموکراسی های فرساینده و ناپایدار را یک ضرورت وجودی می دانند؛ و عقب نشینی از مسئولیت جهانی کشور که در دهه های گذشته پشتیبان هسته ای دموکراسی های به چالش خورده بود- یعنی همان ایالات متحده.
اکنون ایالات متحده در حال تجربه بحران دموکراسی خودش است. غشای نازک اما انعطاف پذیری که نخاع دموکراسی آمریکایی را پاسبانی می کند- بردباری متقابل و خویشتنداری، تعهد استوار به قوانین بازی دموکراتیک- به شیوه بدی در حال فرسایش است. ترامپِ بازنده چه بخواهد نتایج کالج الکترال را به دادگاه ها یا سنا بکشاند یا پا پس بکشد، دموکراسی آمریکایی همچنان با مشکلاتی سخت روبرو خواهد بود و تنها مردم امریکا می توانند این مشکل را برطرف کنند.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید