لاريجاني درباره عدم استيضاح وزير كشور بايد پاسخگو باشد
کليدواژه انتخابات 1400 امروز داغترين بازار را در فضاي سياسي دارد؛ از همين جهت گمانهزنيهاي مختلفي در رابطه با شرايط برگزاري اين انتخابات و کانديداهاي مطرح صورت ميگيرد. هر 2 جريان سياسي کشور سعي دارند به نحوي کانديداهاي موردتاييد خود را بر سر زبانها بيندازند هرچند به اعتقاد سياسيون و فعالان اسياسي اصلاحطلب اين شيوه نادرست است و سبب نتيجه عکس خواهد شد. اين بازارگرميها در حالي است که جامعه با کرونا و تحريمها و فشار هرروزه افزايش گرانيها مواجه است و شايد اميدي به تغيير شرايط با آمدن رئيسجمهوري جديد ندارند. در اين راستا حجتالاسلام والمسلمين احمد مازني نماينده مجلس دهم با گفتوگو کرده است که آن را ميخوانيد.
به گزارش روز نو :سهم جريان اصلاحطلب براي بازگشت اعتماد عمومي و حضور دوباره آنها پاي صندوقهاي راي را چه ميزان ارزيابي ميکنيد؟
قبل از اينکه مساله را از موضوع اصلاحات و دعوت جريان اصلاحطلبي از مردم بررسي کنيم بايد رابطه مسئولان با راي مردم بررسي شود. من عقيده دارم انتخابات اسفند 98 بايد مورد توجه قرار بگيرد و ببينيم چرا ميزان مشارکت مردم به اين ميزان کاهش داشته است. 89 درصد واجدان شرکت در انتخابات در تهران مشارکت نکردهاند و اين رقم در کل کشور 60 درصد بود. اين موضوع به آسيبشناسي جدي نياز دارد. بايد بررسي شود چه ميزان از افراد جامعه به بهبود شرايط کشور اميد دارند و اگر رضايت مردم تامين نشود، هم اصلاحطلب و هم اصولگرا و در مجموع کل کشور با اين کاهش مشارکت آسيب ميبيند.
با اين تفاسير، افکار عمومي حمايت اصلاحطلبان از روحاني را هم در شرايط فعلي دخيل ميداند. اينطور نيست؟
بايد به 96 و 92 برگرديم و اين پديده را در ظرف زمان و مکان خودش مورد بررسي قرار دهيم. دولت آقاي روحاني در سال 96 در اوج اتحاد و در حال رشد و توسعه اجتماعي و اقتصادي بود و مهمترين دستاورد دولت يعني برجام با موفقيت به کار خود ادامه ميداد و شرکتهاي خارجي از نقاط مختلف دنيا آمده بودند، در ايران سرمايهگذاري داشتند و تورم تقريبا تکرقمي بود. ما در جهت استمرار برنامه سال 92 به آقاي روحاني راي داديم. چون در آن دوره اصلاحطلبان و حتي شخصيتي مانند آيتا... هاشميرفسنجاني ردصلاحيت ميشد و ما به اقتضاي آن شرايط راه ديگري نداشتيم. به نظر من، امروز آقاي روحاني بايد مردم را قانع کند چون اصلاحطلبان نيز از عملکرد دولت در دور دوم راضي نيستند.
با اين اوصاف وظيفه اصلاحطلبان چيست و چراکه لايههايي از جامعه هنوز از عملکرد مشابه اصلاحطلبان در انتخابات 1400 با سال 96 بيم دارند؟ در همين راستا هم به نظر ميرسد ديگر به گزينهاي غير از کانديدايي با برند اصلاحطلبي اقبالي نشان ندهند حتي به آقاي لاريجاني.
براي قضاوت قطعي زود است و بايد منتظر مشخص شدن شرايط ماند. مساله اول ما بايد آشتي دادن مردم با صندوق راي باشد چراکه در غير اينصورت فرقي نميکند چه کسي کانديدا شود البته درمورد آقاي لاريجاني بايد اذعان داشت ايشان هم در عملکرد آقاي روحاني مسئول است و بايد پاسخگو باشد. ايشان هم در مطرح نشدن بسياري از طرحهاي اصلاحطلبانه کمک و همکاري داشته است. علي لاريجاني در ارتباط با سوال و استيضاح وزير کشور، افزايش قيمت بنزين و مسائل ديگر بسياري نقش داشته است و بايد همچون آقاي روحاني در قبال پيشينهاي که دارد، پاسخگو باشد. حرفهاي ايشان تا اينجا ما را قانع نکرده است. کانديدا شدن ايشان حق اوست ولي از موضع اصلاحطلبان و با اين قاطعيت نـمـيتوان ايــن نقلقول را صحيح دانست. حتي بعيــد ميدانم خود ايشان چنين اظهارنظري داشته باشند.
به نظرتان بازگشت به رويکردهاي دوران اصلاحات و آن شرايط امکانپذير است و ميتواند در بازگشت اعتماد عمومي تاثيرگذار باشد؟
به نظر من دولت اصلاحات در کنار تجربه خود، تجربهاي که از اوايل انقلاب داشت که تجارب موفقي هم بود اما دولت کنوني بايد به مسائل امروز توجه کند و صرفا نگاه به گذشته نبايد، ما را از نگاه به آينده و برنامهريزي براي آن دور کند. در اين صورت است که ميتوانيم افقهاي روشني پيش رو داشته باشيم.
اين روزها مشکلات اقتصادي سبب سختيهايي براي جامعه شده است. علت و راهکار را چه ميدانيد؟
بايد به اين نکته توجه کنيم که بخش عمدهاي از مشکلات اقتصادي ما از روابط بينالملل ناشي ميشود. آيا ما ميخواهيم مشکلات اقتصادي حل شوند يا نه. عدم ارتباط با بانکهاي دنيا بر اشتغال و ازدواج جوانان و معيشت مردم تاثير گذاشته است. آقاي نوبخت عنوان ميکند ما نميتوانيم يک قطره نفت بفروشيم اما بايد کشور از اين بحران خارج شود. از طرفي نظام انتخابات بايد به نحوي اصلاح شود که همه جريانها احساس کنند، ميتوانند در انتخابات مشارکت کنند. انتخابات با کانديداهاي همه جريانها ميتواند به اين مسائل پاسخ بدهد و بايد به حضور و مشارکت مردم اميدوار باشيم.
با توجه به سابقه حضورتان در مجلس، عملکرد نمايندگان مجلس يازدهم را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
صداهايي کــه از مــجلس يازدهم و برخي از کانونهاي قدرت به گوش ميرسد حکايت از آن دارد که مهمترين مساله آنها، نشنيدن صــداي مردم است. اين صداها از سمت اکثريت مردم نيست و صداي جامعه از يکسو، پژواکي ندارد. در صورت مشارکت مــردم در انتخابــات 98، نــمايندههايي که امروز در مجلس هستند، قطعا راي نميآوردند و در قياس با آراي مجلسدهم، ميزان راي اين افراد بسيار کمتر بود بهويژه درمورد نمايندگان تهران اين مساله کاملا مشهود است.