کتک زدن پدر برای کشف راز ناپدید شدن مادر مهربان / 2 خواهر در کلانتری چه گفتند؟
دو خواهر وقتی بعد از مدت ها انتظاربرای برگشت مادر و خواهرشان به خانه متوجه اصل داستان شدند خشم شان را روی سر پدرشان خالی کردند و او را مورد ضرب و شتم قرار دادند.
یکی از دختران جوان که به شدت از دوری مادر و خواهرش بی تاب شده بود در این باره گفت: سال ها پیش یک روز به خانه برگشتم و دیدم مادرم نیست و هر چقدر با خواهر بزرگ ترم منتظر شدیم خبری از او نشد. هر بار که از پدرم سوال می کردیم مادرمان کجا رفته است جواب درستی نمی داد و می گفت خودش خانه را ترک کرده است و فکر می کند هرگز برنگردد.
مدتی بعد از ناپدید شدن مادرم در نبود من و خواهر بزرگ ترم، پدرم خواهر کوچک ترمان را در قبال گرفتن مبلغی به عقد یک تبعه خارجی در آورد و بعد از آن دیگر او را ندیدیم.
این دوری و حسرت دیدار مادر و خواهرمان چندین سال طول کشید و هیچ خبری از آن ها نشد.
در این مدت پدر معتادمان هر بار به منزل من و خواهرم می آمد و درخواست کمک مالی می کرد. بالاخره بعد از سال ها از طریق یکی از بستگان متوجه شدیم پدرمان یک روز در نبود ما به شدت مادرم را کتک زده و او را از خانه بیرون و در صورت بازگشت به خانه تهدید به مرگ کرده بود به همین دلیل او عطای زندگی با پدرم را به لقایش بخشیده و دنبال سرنوشت خودش رفته بود.
بعد از پی بردن به این راز، من و خواهرم به شدت از این ماجرا عصبانی شدیم و تصمیم گرفتیم از پدرمان انتقام بگیریم. منتظر آمدن پدرمان برای گرفتن خرجی هفتگی اش بودیم و او آمد و منتظر گرفتن پول هفتگی اش از ما شد.
مدتی منتظر ماند و وقتی دید خبری از من و خواهرم نشد شروع به داد و بیداد و فحاشی و تهدید کرد که اگر پولش را ندهیم همان بلایی را که سر مادرمان آورده سر ما هم خواهد آورد.
من و خواهرم بعد از شنیدن توهین های پدرمان خشمگین و با چماق به او حمله ور شدیم و او را به شدت کتک زدیم تا انتقام چندین سال دوری مادرمان را از او بگیریم بالاخره با کمک همسایه ها از دست ما فرار Escape کرد.
یکی از دختران جوان که به شدت از دوری مادر و خواهرش بی تاب شده بود در این باره گفت: سال ها پیش یک روز به خانه برگشتم و دیدم مادرم نیست و هر چقدر با خواهر بزرگ ترم منتظر شدیم خبری از او نشد. هر بار که از پدرم سوال می کردیم مادرمان کجا رفته است جواب درستی نمی داد و می گفت خودش خانه را ترک کرده است و فکر می کند هرگز برنگردد.
مدتی بعد از ناپدید شدن مادرم در نبود من و خواهر بزرگ ترم، پدرم خواهر کوچک ترمان را در قبال گرفتن مبلغی به عقد یک تبعه خارجی در آورد و بعد از آن دیگر او را ندیدیم.
این دوری و حسرت دیدار مادر و خواهرمان چندین سال طول کشید و هیچ خبری از آن ها نشد.
در این مدت پدر معتادمان هر بار به منزل من و خواهرم می آمد و درخواست کمک مالی می کرد. بالاخره بعد از سال ها از طریق یکی از بستگان متوجه شدیم پدرمان یک روز در نبود ما به شدت مادرم را کتک زده و او را از خانه بیرون و در صورت بازگشت به خانه تهدید به مرگ کرده بود به همین دلیل او عطای زندگی با پدرم را به لقایش بخشیده و دنبال سرنوشت خودش رفته بود.
بعد از پی بردن به این راز، من و خواهرم به شدت از این ماجرا عصبانی شدیم و تصمیم گرفتیم از پدرمان انتقام بگیریم. منتظر آمدن پدرمان برای گرفتن خرجی هفتگی اش بودیم و او آمد و منتظر گرفتن پول هفتگی اش از ما شد.
مدتی منتظر ماند و وقتی دید خبری از من و خواهرم نشد شروع به داد و بیداد و فحاشی و تهدید کرد که اگر پولش را ندهیم همان بلایی را که سر مادرمان آورده سر ما هم خواهد آورد.
من و خواهرم بعد از شنیدن توهین های پدرمان خشمگین و با چماق به او حمله ور شدیم و او را به شدت کتک زدیم تا انتقام چندین سال دوری مادرمان را از او بگیریم بالاخره با کمک همسایه ها از دست ما فرار Escape کرد.
من و خواهرم بعد از این ماجرا تصمیم گرفتیم به خاطر آزار و اذیت پدرمان و همچنین گم شدن مادر و خواهرمان از پدر معتادمان شکایت کنیم
رکنا
https://roozno.com/001ReZ لینک کوتاه
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید