کد خبر: ۳۰۲۴۶۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۶

وقتی زنگ خانه زن مطلقه را زدم سامان شوهرم را در شرایط بدی کنار او دیدم!

زنی که توانسته بود مچ شوهر خیانتکارش را بگیرد از او رودست خورد.

 از این که همسرم مسیر اشتباهی را برای ادامه زندگی انتخاب کرده است بسیار ناراحتم به طوری که حتی فکر کردن به این موضوع نیز مرا آزار می دهد او به دره ای از گناه، آلودگی و بدبختی سقوط کرده که رهایی از آن جز با توبه و اراده ای محکم برای بازگشت، امکان پذیر نیست با این وجود من به خاطر فرزندانم نمی توانم از او طلاق بگیرم و باید ...

زن سوئدی 18 روز بی دلیل در کمپ معتادان بود!/این بلا با دستور چه کسی بود؟
زن 34 ساله که مدعی بود خیانت Cheat های همسرش به جایی رسیده است که دیگر نمی تواند این وضعیت را تحمل کند به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 17 سال قبل با «سامان» ازدواج کردم او اگر چه تحصیلاتش را در یکی از رشته های مهندسی به پایان رسانده بود اما آن قدر خوش بیان و خوش مشرب بود که گویی سال ها در زمینه «فن بیان» تحصیل کرده است. او چنان با طمانینه و زیبا سخن می گفت که در شب خواستگاری محو گفتار شیرین و جذاب او شده بودم.

خلاصه پس از برگزاری مراسم با شکوه ازدواج، زندگی من و سامان در زیر یک سقف آغاز شد. همسرم مدیر یکی از شرکت های ساختمانی شد و ما از نظر اقتصادی وضعیت خوبی پیدا کردیم. در سال های اول زندگی مشترک توجهی به رفت و آمدهای او نداشتم و هیچ گاه ذره ای به او شک نمی کردم اما در شرایطی که صاحب دو دختر زیبا شده بودیم آرام آرام تلفن ها و پیامک های پنهانی او ظن مرا برانگیخت.

احساس می کردم او با زن دیگری ارتباط دارد دیگر نمی توانستم این افکار را از خودم دور کنم به همین دلیل روزی که به یک بهانه واهی از منزل بیرون رفت او را تعقیب کردم و متوجه شدم با زنی از بستگانش ارتباط نامتعارف دارد. وقتی درباره آن زن از اطرافیان سوال کردم فهمیدم که همسر او از مدتی قبل فوت کرده است و همسر من به منزلش رفت و آمد می کند وقتی موضوع را با سامان مطرح کردم او همه چیز را انکار کرد و گفت هیچ ارتباطی با آن زن ندارد.

با این وجود یک روز دیگر وقتی همسرم به خانه آن زن رفت من هم بلافاصله زنگ منزل او را به صدا درآوردم شوهرم در وضعیت ناجوری بود ولی سامان از آن جا فرار Escape کرد به ناچار ماجرا را برای پدر و مادرم بازگو کردم ولی سامان با همان چرب زبانی های فریبنده اش طوری با خانواده ام صحبت کرد که گویی جز عشق من چیز دیگری را در این دنیا نمی شناسد.

آن روز او به گونه ای رفتار کرد که من به عنوان زنی شکاک، وسواسی و ناسازگار معرفی شدم به طوری که دیگر کسی حرف های مرا باور نمی کرد. در این شرایط خانواده سامان نیز از من شاکی شدند که چرا آبروی فرزندشان را برده ام. دیگر همه مرا مقصر اتفاقات تلخ در زندگی ام می دانستند.

سامان وقتی اعتماد همه را جلب کرد حالا دیگر آشکارا از ارتباط خود با زنان غریبه سخن می گوید و چیزی را پنهان نمی کند. او می گوید روحیه تنوع طلبی دارد ومن نمی توانم او را درک کنم. سامان اکنون درحالی از ارتباط آشکارش با آن زن پرده برمی دارد که تازه متوجه شده ام او از یک سال قبل به مصرف مواد مخدر Drugs نیز اعتیاد پیدا کرده است با این وجود در شرایطی قرار گرفته ام که به خاطر دو دختر 12 و 7 ساله ام نمی توانم از او طلاق بگیرم می مانم تا شاید ..

رکنا
برچسب ها: زن مطلقه ، شوهرم
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید