مهدی امیر آبادی : تصادف کردم اما درخت مقصر بود!
نزدیک به یک دهه برای این تیم بازی کرد و در سال های آخر حضورش در استقلال هم کاپیتان این تیم بود. وی به جز فوتبالیست بودن، یک موتور سوار حرفهای هم هست. امیرآبادی سال ها به صورت حرفهای موتور سواری کرده و حتی یک بار هم تصادف خیلی سختی داشته است که منجر به مصدومیت بسیار سنگین او شد. با این فوتبالیست گفتوگویی داشتیم که در ادامه میخوانید.
از چه زمان به موتورسیکلت علاقمند شدید؟
من بچه جنوب تهران هستم. دقیقاً اتوبان محلاتی و میدان سرآسیاب. هیچ بچه جنوب شهری نیست که از بچگی با موتور آشنا نباشد. پدر من هم یک موتور داشت. یک هوندا CG و من هم اولینبار در سنین کودکی با دیدن موتورسواری پدرم به موتور علاقمند شدم. بعداً رفتهرفته با همان موتورهم موتورسواری را یاد گرفتم. البته باید اعتراف کنم دور از چشم پدرم، یک سوئیچ مخفی ساخته بودم و پنهانی سوار میشدم. آن زمان اکثر پسربچههای هم سن من از این کارها میکردند.
اولین موتوری که خودت خریدی را یادت هست؟
بله. یک هوندا CDI مشکی بود. آن زمان بازیکن تیم جوانان سایپا بودم و با همان موتور به تمرین میرفتم.
همه موتورسوارها یک بارهم که شده با موتور زمین خوردهاند. آیا شما هم چنین تجربهای داشتید؟
بله. با همین موتوری که خریده بودم. یک روز ساک ورزشیام را برداشتم که با موتور به تمرین بروم. یکی از خانمهای همسایه به مادرم گفت: «خوش به حالت که پسرت ورزشکار است و فوتبال بازی میکند. آفرین که خودش موتور خریده». من خداحافظی کردم و با موتور راه افتادم و هنوز دور نشده بودم که با موتور زمین خوردم. با دست و پای زخمی و خونآلود به خانه برگشتم و همه گفتند تو را چشم زدهاند!
این اولین تصادف بود، ولی بدترینش نبود. گویا یک بار تصادف خیلی سنگینی با موتور داشتید.
یک موتورسنگین 250 داشتم و یک روز برای اولین و آخرین بار در حالی سوار موتور شدم که نه لباس مخصوص داشتم و نه کلاه ایمنی سرم بود. متأسفانه با سرعت به درخت برخورد کردم و به شدت مصدوم و بیهوش شدم. از ناحیه صورت به شدت دچار مصدومیت شدم تا جائی که بارها روی صورتم جراحی ترمیمی انجام دادم.
مقصر این تصادف چه چیزی بود؟
حتماً درخت مقصر بود! واگرنه من که خوب موتورسواری میکردم.
در مسابقات رسمی هم شرکت کردید؟
در هیچ مسابقه رسمی موتورسواری شرکت نکردم، اما هرازگاهی به پیستهایی که در آن حرکات نمایشی صورت میگرفت، میرفتم.
آیا به قول خیلیها امیرآبادی کلکسیون موتورسیکلتهای سنگین دارد؟
در واقع نه؛ من هیچ وقت کلکسیون نداشتم. یعنی هیچ وقت بیشتر از یک موتور نداشتم. ولی زیاد موتور عوض میکردم. شاید چون زیاد موتور عوض میکردم برای خیلیها این شائبه پیش آمده بود که من کلکسیون موتورسیکلت دارم.
هنوز هم موتور داری؟
مدتی است که دیگر موتور ندارم. یعنی شرایط شغلی و اجتماعی ایجاب میکند که سوار موتور نشوم. اما از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، هنوز هم وقتی صدای موتور را میشنوم دلم میلرزد.
آخرین بار کی سوار موتور شدید؟
همین یکی دو ساعت پیش! البته تَرک موتور کسی نشسته بودم.
مگر با پیک موتوری هم تردد میکنید؟
بله. هر وقت ناچار باشم سوار میشوم. یه وقتهایی هست که باید برای برخی کارها به سطح شهر بروم. مخصوصاً وقتی که قرار باشد به محدوده طرح ترافیک بروم. آن وقت یک پیک موتوری میگیرم و مینشینم ترک موتور و راحت به کارهایم میرسم. ولی هر زمانی که ترک یک موتور مینشینم و فرد دیگری راننده موتور است، واقعاً میترسم.
از چه چیزی میترسی؟
چون خودم موتورسوار حرفهای هستم، وقتی تَرک موتور کسی مینشینم میترسم. فکر میکنم این حس را همه موتورسوارها دارند و هیچکس دوست ندارد ترک موتورسوار دیگری بنشیند.
تا به حال شده کسی شما را از موتورسواری منع کند؟
بله. فدراسیون فوتبال.
چه ارتباطی به فدراسیون دارد؟
زمانی که عضو تیم ملی جوانان ایران بودم با موتور میرفتم سر تمرین تیم ملی و از فدراسیون به من تذکر دادند دیگر با موتور تردد نکنم. البته حق داشتند چون نگران سلامتی من بودند. به هرحال آن زمان بازیکن ملی بودم.
به عنوان یک موتورسوار حرفهای چه توصیهای به افرادی که از این وسیله در سطح شهر استفاده میکنند، دارید؟
دعا میکنم همه خانوادهها دارای خودروی شخصی باشند که وقتی یک پدر به همراه همسر و فرزندش قصد تردد در شهر را دارند با اتومبیل تردد کنند.
توصیه ایمنی را فراموش کردی؟
من خودم یک بار از تجهیزات ایمنی استفاده نکردم و دود آن به چشمم رفت و هزینه زیادی بابت آن پرداخت کردم. من از همه افرادی که از این وسیله به عنوان وسیله نقلیه، کار یا ورزش استفاده میکنند تقاضا میکنم حتماً از کلاه ایمنی استفاده کنند، حتی برای دیگر سرنشینان.