چرا اصولگرایان به شکست عادت کرده اند؟
در طول چهار سال گذشته جریان اصولگرا پنج شکست پیاپی را در جریان انتخابات تجربه کرده است. سریال شکستهای اصولگرایان چهار سال پیش شروع شد. در انتخابات 24 خرداد 92 دکتر حسن روحانی کاندیدای مورد اجماع اصلاحطلبان و اعتدالیون با اقتدار توانست رقبای بیشمار اصولگرای خود را پشت سر بگذارد. روحانی با نمایندگی یک گفتمان جدید اما در عین حال با سابقه وارد عرصه رقابتها شد و در عرض چند هفته کاندیداهای اصولگرایان را با کاستیهای آنان آگاه ساخت. بعد از شکست اول، نوبت به شکست دوگانه در 7 اسفند 1394رسید. در انتخاباتهای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری کاندیداهای جریان اصلاحطلب و اعتدالی جشنواره پیروزی به راه انداختند، اوج این پیروزیها نیز در تهران متجلی شد. تقریبا تمامی کرسیهای هر دو مجلس در تهران توسط کاندیداهای غیراصولگرا پرشد و پایتخت پیام روشنی به هر دو جریان عرضه کرد. پس لرزههای سریال طولانی شکست اصولگرایان در زمستان 94 تمام نشده بود که این بار در بهار 96 با زلزله بزرگتری مواجه شدند. برخی کارشناسان درباره انتخاباتهای امسال پیشبینی کرده بودند اصولگرایان در این دوره با قدرت بیشتری ظاهر خواهند شد و چالش بسیار بزرگی را برای اصلاحطلبان ایجاد میکنند. اما برخی دیگر از کارشناسان بر تکرار 2 خرداد 76 در 29 اردیبهشت 96 تاکید میکردند. بالاخره انتظارها به پایان رسید این بار نیز اصولگرایان شکست را تجربه کردند اما تلخی شکست این بار بسیار سنگین بود.
دلایل تلخی شکست 96
حسن روحانی ضمن تکرار پیروزی خوددرصد آرا و پایگاه مردمی خود را به شدت افزایش داد. در کل ایران کاندیدای ریاستجمهوری وابسته به اصولگرایان تنها در هفت استان و آن نیز با پیروزی شکننده بر رقیب خود پیروز شد. در 24 استان دیگر کشور تقریبا مشتمل بر تمامی شهرهای مهم کشور روحانی با اقتدار پیروز شد. این شکست تلخ زمانی کاملتر شد که در شوراها نیز لیستهای وابسته به اصولگرایان با شکست مواجه شدند. این باخت در مراکز اصلی اصولگرایی از جمله در مشهد جلوه دیگری داشت.
مردم واقعگرا و آیندهنگر
گفتمان انتخاباتی اصولگرایان در این دوره که توسط سیدابراهیم رئیسی به عنوان کاندیدای اصلی و همچنین محمدباقر قالیباف هدایت میشد، اگرچه بعدها قالیباف که بیشتر بر طبل پوپولیسم میکوبید از انتخابات کناره گرفت، فاقد هرگونه برنامه و جذابیت برای اکثریت مردم ایران بود. مردم ایران عملکرد هشتساله محمود احمدینژاد را به خاطر داشتند. دورانی که کشور در داخل با رکود و بیکاری... و در عرصه خارجی نیز با انزوا مواجه شده بود، دورانی که اصولگرایان به جای ارائه برنامه عملی برای آینده کشور بر شعارهای غیراصولی تاکید می کردند. نفت با قیمت 140 دلار به جای اینکه در آن دوران به منبع شکوفایی در ایران تبدیل شود به منبع تورم تبدیل شد. بعد از چهار سال از پایان دوران احمدینژاد اکنون دوستان وی در جریان اصولگرایی با همان برنامهها اما در قالبی دیگردرصدد جذب مردم بودند اما مردم ایران و فرهنگ سیاسی رشد یافته آنها دیگر اجازه تجربه عصر پوپولیست دیگری را به این کاندیدها نداد و در مقابل به جریانی اقبال نشان داد که برنامهای جامع برای تمامی ابعاد زندگی مردم ایران داشت. برنامه جریان اعتدال و امید با عطف به واقع گرایی در عرصه بینالمللی و شناخت امکانات و کمبودها در عرصه داخلی طرح ریزی شده است. این برنامه در چهار سال گذشته نیز کارنامه خود را به خوبی به مردم ایران پس داده بود.
از عدم اجماع تا تشتت
سریال طولانی شکستهای اصولگرایان بدون شک در آینده نیز ادامه خواهد داشت، زیرا جریان اعتدال و امید با انباشت خردگرایی از دو دهه فعالیت سیاسی از خرداد 76 تاکنون به این نتیجه رسیده است که اجماع داخلی نقطهای بسیار سرنوشت ساز برای آنان است، اما شرایط در جبهه اصولگرایان بسیار متفاوت از این مقوله است. جریان اصولگرایی در طول پنج سال گذشته در داخل با تشتت و عدم اجماع بیسابقهای مواجه شده است، حتی ایجاد جمنا نیز نتوانست توافق داخلی آنان را حل و فصل نماید. اکثریت پایداریهای نزدیک به محمود احمدینژاد خود را از جمنا دور کردند و استعفای قالیباف نیز به جای آنکه مرهمی بر عدم همراهی داخلی باشد، زخم کهنه را بیشتر برای مردم عیان ساخت.
فقدان کاریزما در اصولگرایان
اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات و بهطور ویژه انتخابات ریاستجمهوری به شخصیتی کاریزماتیک و از جنس مردم، سخنور و مدیر و آشنا به سیاست در عرصه بینالمللی نیاز دارند. نقطه قوت و اتکای اصلاحطلبان در واقع پاشنه آشیل اصولگرایان در سپهر سیاسی محسوب میشود. جریان اعتدال و امید در طول سالهای گذشته با پیش کشیدن حسن روحانی و همچنین مجموعهای از شخصیتهای محبوب و کاردان در عرصه داخلی و خارجی بهطور عملی نیاز جامعه به سیاستمداران مردمی و تکنوکرات را پر کرده است. سیاستمدارانی که سیاست و دیپلماسی را معنی دیگری بخشیدند و مردم نیز به خاطر وجود سیاستمداران و دیپلماتهایی از این دست برخود و جامعه ایران میبالند اما در مقابل کاندیداهای اصلی اصولگرایان ضمن آنکه از کاریزمای اندکی برای اقناع مردم برخوردارند، این تصور را ایجاد کردهاند که هیچگونه آشنایی با مدیریت سیاسی در داخل و عرصه بینالمللی ندارند.
https://roozno.com/0017RC لینک کوتاه
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید