نيازبه ايجاد شوراي سياست گذاري درصداو سيما
عماد افروغ
روزنو :
ممکن است بین خواستههای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران و خواستههای دولت اختلافاتی وجود داشته باشد اما این به معنای دوگانگی در وظایف این دو نهاد نیست. قوانینی وجود دارد که در ذیل این قوانین قوه مجریه کار اجرایی میکند و صداوسیما هم به وظایف قانونی خود در نهادینه شدن این قواعد و نظارت رسانهای بر رعایت این قوانین عمل مینماید؛ یعنی در قوانین موجود بین وظایف صداوسیما و وظایف قوه مجریه دوگانگی وجود ندارد. دوگانگی وقتی به وجود میآید که یا صداوسیما بخواهد با مسائل مختلف برخورد سیاسی یا جناحی کند که متاسفانه سابقه این نوع برخوردهای سیاسی یا جناحی را داشته است، یا یکی از نهادهای کشور و به طور خاص دولت این توقع را از صداوسیما داشته باشد که رسانه ملی، تریبون انحصاری دولت شود. به نظر میرسد اگر قوانین مشخصی وجود داشته باشد و هم صداوسیما و هم نهادهای مختلف کشور ملتزم به آن باشند و اگر نهادی از این قوانین عدول کند مورد نظارت و پیگیری قرار گیرد، دیگر هیچ دوگانگی به وجود نمیآید. بارها شاهد این بودهایم که میخواستند رسانه ملی را به رسانه دولتی تبدیل کنند؛ به اعتقاد من این نهادها نباید «اصل طلایی اخلاق» را فراموش کنند. اگر در گذشته چیزی در مورد رسانه ملی مذموم بوده است، هم اکنون نیز باید مذموم باشد. اگر در دولت قبل، قرار گرفتن صداوسیما در اختیار دولت، امر ناپسند و قبیحی بوده است، چرا همین رفتار در دولت جدید از صداوسیما مذموم نباشد؟ به علاوه، قوانین و سیاستهای تعریف شدهای ولو فیالجمله، در مورد نحوه حضور مدیران دولتی در صداوسیما و چگونگی مدیریت و نظارت بر صداوسیما وجود دارد و حسب همین شرایط و وظایفِ سازمان صداوسیماست که شورای نظارت بر آن تشکیل شده است. در مواقع برخورد جناحی صداوسیما یا شورای نظارت غفلت کرده و عملکرد خوبی نداشته است یا یک خلأ ساختاری وجود دارد که معتقدم این خلأ ساختاری وجود دارد. یک تحول ساختاری در صداوسیما میتواند بسیاری از مشکلات حال حاضر را حل کند. اگر صداوسیما به جای امکان مانور فردی، ذیل سیاستها و راهبردهای یک شورای سیاستگذاری و منصوب رهبری اداره میشد، طبعا با کاهش قدرت فردی در صداوسیما، برخی مشکلات کاهش مییافت. مشکل مانور فردی نه تنها در صداوسیما که در بسیاری از نهادهای کشور وجود دارد. کلیت نهادهای کشور و حتی جایگاه پراهمیتی مثل قوه مجریه نیز از این مشکل رنج میبرد. اگر قاعدهمندی و انضباط، حاکم شود و بر این نگاه قاعدهمند نظارت درستی صورت گیرد، طبعا قدرت مانور افراد کاهش مییابد و دیگر نگران این نخواهیم بود که چه فردی، مسئولیت را بر عهده میگیرد یا حداقل نگرانیمان کمتر میشود. به همان اندازه که در دولت قبل از برخی رفتارهای کاملا جناحی و طرفدارانه و توجیهکننده صداوسیما بیزار بودیم، باید از تغییر رویه صداوسیما در نقد اخلاقی کارگزاران استقبال کنیم. قرار نیست با چرخش دولتها، انتظارات از صداوسیما تغییر کند. بارها گفته شده که ما با افراد کار نداریم، با فکر افراد و برنامهها کار داریم. نقد اخلاقی به این معنا که اگر وزیر یا مدیری مورد انتقاد صداوسیما قرار میگیرد به وی این فرصت داده شود تا از عملکرد خود دفاع کند. اگر دولت هم فردی را مورد هجمه قرار دهد، آن فرد باید بتواند از خود دفاع کند. متاسفانه، بعد از سی و پنج سال، هنوز آداب یک نقد سالم و مؤثر جا نیفتاده است و مردم کماکان از یک نقد محتوایی، مستدل و ناظر به فکر افراد و نه شخصیت آنها محرومند. رسیدن به جایگاه مورد انتظار و معقول در نقد، خود شاخصی برای رشد و کمال ماست. دولتی هم که با رای مردم در این کشور به مسئولیت رسیده است، حسب اعتماد و انتظاراتی بوده که مردم در چارچوب همین ضوابط و قواعد تعریف شده، از رئیسجمهور داشتهاند، لذا اقبال مردم نیز بیضابطه نبوده است. باید به این قوانین احترام گذاشت. به نظر میرسد در مواقعی، از جمله برخوردهای جناحی و نامنضبط صداوسیما، شورای نظارت بر صداوسیما یا غفلت کرده یا به گونهای گرفتار برخورد جناحی شده است. آنچه امروز در صداوسیما شاهد هستیم، اتفاقا به صداوسیمای آرمانی و منتقدی که توقع داریم نزدیکتر است، اما چون صداوسیما روزگاری برخورد جناحی داشته است، زمانی طول میکشد تا مردم باور کنند این رسانه تغییر کرده و به هر حال باید برادری خود را ثابت کند. برای اثبات این مساله باید سعی کند برخوردهایش به صورتی پررنگ، فراجناحی باشد. صداوسیما باید در نقد طوری رفتار کند که تضارب آرایی شکل بگیرد تا مردم خود فکر صحیح را انتخاب کنند. تاکید میکنم که قرار نیست در نقادیها از الفاظ زننده استفاده شود و نقد شونده مورد هجمه غیراخلاقی بگیرد. نقد درباره فکر افراد است و کسی میتواند نقد فکر کند که آن فکر و مبانی و دلالتهای آن را بشناسد. در این سالها افرادی به عنوان منتقد مانور میدادند که بدون صلاحیت لازم و بدون رعایت موازین اخلاقی نقد، صرفا به هتاکی میپرداختند. اگر صداوسیما میخواهد دانشگاه باشد، باید نقد اخلاقی را بشناسد و به سمت نهادینه شدن آن، به سهم خود حرکت کند. اگر نقد اخلاقی باشد، جامعه اخلاقی میشود و رشد میکند. صداوسیما باید دانشگاه باشد و مسئولیت خود را در تاثیرگذاری جامعه بپذیرد. اگر امروز بگوییم که بسیاری از بیاخلاقیها و ناهنجاریهای مردم ریشه در عملکرد صداوسیما دارد، سخنی به گزاف نگفتهایم. اگر قرار باشد و بحق رفتار خوب و مثبتی از سوی مردم را به برنامهای مربوط به صداوسیما نسبت دهیم، چرا رفتارهای بد آنها را نتوان به برنامهای مربوط به این رسانه نسبت داد. متأسفانه رابطه قدرت- مسئولیت یا در این کشور و نزد برخی مسئولان جا نیفتاده یا یکطرفه جا افتاده است. بدین معنا که اگر پیامد یک مسئولیت مثبت باشد، آن را نتیجه عمل خود میدانند، اما اگر منفی باشد از خود سلب مسئولیت میکنند. که باید به این افراد گفت شترسواری دولا دولا نمیشود!