آیا مجلس پیامدهای تصمیم ضدبرجامی خود را میپذیرد؟
فراتر از مخالفتهای گسترده بسیاری از صاحبنظران سیاسی و حتی دستگاه دیپلماسی با مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی با عنوان «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران»، از نگاه منافع ملی و تدبیر و بینش سیاسیِ روز نیز مغایرتهایی با اصول اساسی وظایف نمایندگی و تعهدات آنها دارد.
به گزارش روز نو :درست در روزهایی که ماشین خلافِ تمام قواعد بینالمللیِ دونالد ترامپ به آخر خط رسیده است و مقاومت ملت ایران، مثلث ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان را در تحقق آرزوی به زانو در آوردن کشورمان ناکام گذاشت، ماشین بهارستان به راه افتاده تا راهی را که ترامپ در این چهار سال نتوانست به انجام برساند، از تهران و توسط نمایندهای مجلس خودمان به مقصد برساند.
نمایندگان مجلس در این مصوبه خروج از برجام و اقدامات تحریککننده جامعه بینالمللی را در روزهای آخر ترامپ در دستور کار قرار دادهاند و البته در زمان تصویب مفاد طرح، تغییراتی نیز در آن ایجاد کردند تا همه چیز بر وفق مراد همان مثلث شوم پیش رود.
براساس برخی از مفاد قبلی طرح مجلس، توقف اجرای پروتکل الحاقی را تحت فرصت سه ماهه تعریف میکرد که با نظر نمایندگان این زمان به فرصت یکماهه کاهش یافت تا در عمل فرصت به دولت بایدن و احتمال بازگشت به برجام منتفی شده باشد و کار در همین دولت ترامپ به کام مثلث ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان تمام شود.
این در حالی است که طرفهای اروپایی در چند روز اخیر، رایزنیهای جدی برای بازگشت آمریکا به تعهدات برجامی را پس از روی کار آمدن بایدن در دستور کار قرار داده بودند و حالا اقدام مجلس، عملا گام برداشتن در مسیر تداوم تحریمها و ارسال پیامهایی مبنی بر عدم تمایل ایران برای بازگشت ایالات متحده به برجام خواهد بود.
مرثیهای برای شکست ترامپ؟
علت این مساله روشن است زیرا فارغ از آنکه در روابط بینالملل اساسا نمیتوان و نباید بنای تعامل بر عهد اخوت میان کشورها گذاشته شود و از این نظر چه ترامپ، چه بایدن یا هر دولت دیگری در ایالات متحده بر سر کار باشد، دستگاه دیپلماسی عملکرد خود را بر منافع ملی و البته بعضی منافع مشترک بنا میکند، اما نمیتوان یک نکته را نیز نادیده گرفت که ترامپ اساسا، به هیچ کدام از اصول معاهدات و توافقنامههای بینالمللی پایبند نبود و پایان دوره او، بازگشت به دورهای است که دستکم میتوان براساس برخی مبانی مشترک در روابط بینالملل، از حقوق ملی نیز دفاع کرد.
زمانی که کشورهای دنیا و سیاستمداران، با آگاهی از این مساله، سیاستهای خارجی خود را برای روزهای پس از ترامپ طراحی میکنند، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، بازی با مهره سوخته را ترجیح میدهند و عملا وارد کارزاری از قبل باخته میشوند به طوری که زمانبندی مصوبه خود را بر اساس روزهای باقیمانده از عمر دولت ترامپ تعیین میکنند.
اما به دور از همه رقابتهای سیاسی و انتخاباتی که این روزها از سوی چهرههای سیاسی در میدانهای مختلف و به بهانههای گوناگون افکار عمومی را به خود مشغول کرده است و تاثیر آن در بعضی تصمیمگیریهای کلان هم دیده میشود، اقدام اخیر مجلس را میتوان از منظر منافع ملی مورد واکاوی قرار داد.
به نام شهید به کام قاتلان شهید؟
یکی از دلایل نمایندگان مجلس برای فوریت بخشیدن به طرح و تغییراتی عجولانه در آن، ترور دانشمند صنایع دفاعی و هستهای کشورمان شهید محسن فخریزاده بود که به زعم عدهای از مخالفان دولت، علت آن را باید در برجام جستوجو کرد.
اما پرسش اساسی که نمایندگان مجلس و چهرههای مخالف دولت همواره از پاسخ به آن طفره میروند و تلاش دارند افکار عمومی را با نعل وارونه، منحرف کنند این است که چند دانشمند هستهای در کشورمان توسط تروریستها به شهادت رسیدهاند؟ چند نفر از این سرمایههای کشورمان پیش از آنکه اساسا چیزی به نام برجام وجود داشته باشد ترور شدند؟
آیا نمایندگان مجلس نمیدانند دشمنیها و عداوتهای تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی موضوعی تاریخی و پیشابرجامی است؟ و آیا فراموش کردهاند که اصلیترین مخالف برجام کسی جز نتانیاهو نبود؟
از سوی دیگر شرایط حساس پس از ترور شهید فخریزاده یکی از چهرههای ارزشمند علمی کشور، هوشیاری زیادی لازم ندارد تا ناخواسته در دام بازیهای سیاسی بنگاههای تروریسم دولتی و بینالمللی گرفتار نشد، اما به نظر میرسد بعضی چهرههای سیاسی و بعضی گروهها، یا از همین اندک هوشیاری و آگاهی بیبهرهاند، یا عدهای عامدانه دست به اقدامات و اظهاراتی میزنند که عملا در نقش بازوی سیاسی و رسانهای تروریسم بینالمللی علیه منافع ملی ایران عمل میکند.
بازی سیاسی دستگاه تروریسم دولتی با محوریت موساد، درست پس از ترور این شهید، دست به انتشار خبرهایی مبنی بر عاملیت نهادهای بینالمللی در ارسال نام فخریزاده برای دستگاههای امنیتی آمریکا و اسرائیل زد، حال آنکه ماجرا در اساس وارونه بود به طوری که سال ۱۳۸۶، این موساد بود که نام فخریزاده را در اختیار آژانس قرار داد و پس از آن، او در فهرست تحریمهای تحت قطعنامه شورای امنیت قرار گرفت.
آیا نمایندگان مجلس نمیدانند دشمنیها و عداوتهای تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی موضوعی تاریخی و پیشابرجامی است؟ و آیا فراموش کردهاند که اصلیترین مخالف برجام کسی جز نتانیاهو نبود؟نکته مهمتر آنکه، پس از مذاکرات هستهای و در نتیجه توافق ایران با ۵+۱ در قالب برجام، قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل، همه قطعنامههای قبلی علیه ایران را لغو کرد و در نتیجه، نام شهید فخریزاده نیز از فهرست تحریمها خارج شد و این مسالهای است که بازوی رسانهای تروریسم دولتی رژیم صهیونیستی از همان ساعات اولیه پس از ترور، سعی در منحرف کردن و وارونه جلوه دادن آن داشت.
علاوه بر آن، زمانی که نقش شهید فخریزاده در برجام و قدردانی رئیسجمهوری از او که به دلایل امنیتی عکسهای آن در بوق رسانهها قرار نگرفته بود حالا برای همگان روشن شده، آیا اساسا میتوان به نام دفاع از خون این شهید بزرگ، یکی از دستاوردهایی را که او نیز در موفقیتش سهیم بوده است، تخریب کرد؟
آیا زمانی که نتانیاهو بارها مخالفت با برجام را اعلام کرده بود و در نهایت هم شواهد از نقش اصلی تروریسم دولتی صهیونیستها در ترور یکی از چهرههای موثر در موفقیت برجام حکایت دارد، این مساله از درست بودن مسیری که ایران و دولت رفته بود، حکایت نمیکند؟
به نام دفاع از معیشت به کام سوداگران نان مردم؟
اما یکی دیگر از سویههای مصوبه اخیر مجلس در مورد فعالیتهای هستهای ایران، ادعای نمایندگان در پیگیری دغدغه معیشتی و مشکلات اقتصادی مردم است که آن نیز از چند نظر زیرسوال میرود.
بیتردید نمیتوان منکر مشکلات اقتصادی متاثر از خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای ظالمانه علیه مردم ایران شد و دولت نیز با درک چنین مسالهای سیاستهایی برای کاهش این مشکلات در پیش گرفت، هر چند این سیاستها مبتنی بر واقعیتها و بضاعتهای کنونی کشور بود.
با این حال تدبیر دولت و مقاومت ملت، کار را به آخرین روزهای سوداگریهای مثلث ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان کشانده به طوری که شکست آنها در تعبیر کابوس شومشان برای ملت ایران، تاثیر خود را دستکم در سطح ترکیدن بعضی حبابها و همچنین بهبود فضای روانی بازار، به وضوح نشان داد که شاهد مثال آن کاهش قابل تامل نرخ ارزهای خارجی و قیمت طلا و سکه در هفتههای اخیر بود.
اما مصوبه به دور از منافع ملی مجلس، در نخستین اثر ضد ملی خود فضای آرام بازار را دوباره ملتهب کرد تا نرخها دوباره سیر صعودی بگیرد و استطاعت مردم در شیب نزولی روان شود.
آیا چنین وضعیتی با شعارهای نمایندگان مدعی ولایتمداری، انقلابیگری و یاور محرومان سازگاری دارد؟آیا نمیتوان نگران بود که بعضی سوداگران معیشت مردم و کاسبان تحریم دوباره پشت پرده چنین تصمیمهایی نشسته باشند؟
وقتی امکان رفع تحریمها دستکم با حفظ حقانیت ایران و اثبات پایبندیاش به تعهدات بینالمللی و با تکیه بر اقتدار، به اتخاذ رویکردهای صحیح دیپلماتیک بستگی دارد، آیا اقدامی که این فرصت را به تخریب بدل میکند، با سوگند نمایندگی در تامین مصالح مردم همخوانی دارد؟سوگند نمایندگان چه بود؟
نمایندگان مجلس براساس اصل شصت و هفتم قانون اساسی جمهوری اسلامی، در نخستین جلسه مجلس سوگند یاد میکنند تا همواره به استقلال و اعتلای کشور و حفظ حقوق ملت و خدمت به مردم پایبند باشند، و در گفتهها و نوشتهها و اظهارنظرها، استقلال کشور و آزادی مردم و تأمین مصالح آنها را در نظر داشته باشند.
حال پرسش این است که وقتی امکان رفع تحریمها دستکم با حفظ حقانیت ایران و اثبات پایبندیاش به تعهدات بینالمللی و با تکیه بر اقتدار، به اتخاذ رویکردهای صحیح دیپلماتیک بستگی دارد، آیا اقدامی که این فرصت را به تخریب بدل میکند، با سوگند نمایندگی در تامین مصالح مردم همخوانی دارد؟
زمانی که براساس فتوای رهبر معظم انقلاب اساسا تولید، نگهداری و استفاده از سلاح هستهای حرام شمرده شده و ایران نه تنها براساس سیاستهای صلحطلبانهاش در پی دستیابی به سلاح هستهای نیست بلکه از نظر شرعی هم با سد محکم حرام بودن مواجه است، آیا تصمیم برای خروج از پایبندی به پروتکلهای معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، عملا پاس گل دادن به اتهامزنندگان همیشگی علیه ایران نیست که همواره برای دنبال کردن دشمنیهای خود با ملت ایران، بر طبل پوچ فعالیتهای نظامی هستهای ایران کوبیدهاند؟
آیا چنین اقدامی با سوگند نمایندگان منافات ندارد که مصالح مردم و منافع ملی، قربانی مخالفتهای سیاسی با دولت و پیشبرد اهداف انتخاباتی یک جریان خاص شود؟
آیا تصمیم برای خروج از پایبندی به پروتکلهای معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، عملا پاس گل دادن به اتهامزنندگان همیشگی علیه ایران نیست که همواره برای دنبال کردن دشمنیهای خود با ملت ایران، بر طبل پوچ فعالیتهای نظامی هستهای ایران کوبیدهاند؟مخالفان، مسئولیت تصمیمهای خود را میپذیرند؟
اما نکته آخر آنکه، دولت چه در زمان مذاکرات هستهای که به امضای برجام منجر شد و چه در روزهای خروج ترامپ از این توافق، همواره با دو بال «عقلانیت و تدبیر» و «اقتدار» سیاست خارجی خود را دنبال کرده است.
نمونه عینی این رویکرد نیز دستاوردهای بزرگ برجام در به رسمیت شناختن حقوق هستهای ایران، لغو همه تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه کشورمان، دور کردن سایه جنگ از ایران، رشد اقتصادی بیسابقه و افزایش سرمایهگذاری خارجی و اجماع جهانی به نفع ایران علیه زیادهخواهیهای ایالات متحده بود.
علاوه بر آن در روزهای پس از خروج ترامپ از برجام نیز، دولت ضمن حفظ خویشتنداری مقتدرانه و نشان دادن پایبندی کشورمان به تعهدات بینالمللی، سیاستهای تقویت اقتصاد ملی و تصمیمگیری مقتدرانه بر اساس گامهای پنجگانه در کاهش تعهدات برجامی و لغو همه محدودیتهای فعالیت هستهای را دنبال کرد، به طوری که با وجود بازگشت فعالیتهای هستهای به شرایط جلوتر از زمان پیش از توافق هستهای، اما هیچ کشوری نتوانسته اقدام ایران را محکوم کند و همه نگاهها به نقض تعهدات از سوی کاخ سفید معطوف شده است.
در چنین شرایطی بعضی اقدامات داخلی، عملا به فرایندهای خودتحریمی دامن زد که نمونه آن، مخالفتها برای تصویب نشدن لوایح دولت در ارتباط با FATF بود. در زمان سنگاندازیها برای تصویب نشدن این لوایح، دلسوزان نظام ضمن هشدار درباره عواقب ضدملی این مخالفتها، تاکید داشتند که مخالفان این لوایح باید مسئولیت پیامدهای تحریمی در اثر تصویبنشدن آن را بپذیرند.
اما در عمل پس از آنکه ایران در فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی قرار گرفت و پیامدهای اقتصادی آن و جهش قیمت ارز تاثیر مستقیم بر معیشت مردم گذاشت، عاملان این وضعیت دوباره در مقام شاکی قرار گرفتند و نعل وارونه زدند و وضعیتی را که خود عاملش بودند دستاویز حمله به دولت قرار دادند.
حالا با واکاوی همه شرایط یادشده و آگاهی از پیامدهای مصوبههایی بدون در نظر گرفتن شرایط کشور و تحولات بینالمللی و منطقهای، آیا نمایندگان مجلس مسئولیت پیامدهای ضد منافع ملی تصمیم خود را میپذیرند؟ و آیا مردم باید هزینه تصمیمهای نادرست آنها را بدهند؟