اصلاح طلبان؛ از بازنگری تا بازتوانی برای يك تصميم نهايی
حامد صالح آبادی: از سال 84 تاکنون موضوع تدوين مانيفست اصلاحات بر سر زبانهاست. ماجرا اين است که افراد مختلف با ديدگاههاي گوناگون نسبتبه مسائل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي متفاوت صحبت از اصلاحطلبي کرده و خود را ذيل اين جريان تعريف ميکنند. موضوعاتي از اين قبيل در جريانات سياسي سبب ميشود که جريانات و احزاب سياسي دچار مرزبندي و اختلافات درونگفتماني بشوند. اين اختلافات، در بزنگاههاي حساسي مانند انتخاباتهاي مجلس، رياستجمهوري و شوراها خود را به نمايش ميگذارند. اين مسائل ميتواند يک جريان سياسي را دچار ضعف کرده و از اهداف خود دور کند. مانيفست اصلاحات از سال 84 تاکنون بدون نتيجه مانده است. چندي پيش خبرهايي مبني بر تلاش شوراي هماهنگي احزاب اصلاحطلب، براي تدوين مانيفستي جديد براي اصلاحطلبان به گوش رسيد. در همين راستا، علي صوفي دبيرکل حزب پيشروي اصلاحات که اوايل مهرماه سال جاري خبري مبني بر شروع جلسات بررسي مانيفست اصلاحات خبر داده بود، در روزهاي اخير و در گفتوگو با يک خبرگزاري اعلام کرد: «بحثي را به عنوان تدوين مانيفست اصلاحطلبي داشتيم که در اين راستا جلسات متعددي را با تئوريسينها و صاحبنظران برگزار کرديم، اين جلسات اکنون به پايان رسيده و اعضاي شورا در حال جمعبندي نظارت و محتواي صحبتها هستند.»
اختلاف بر سر مانيفست اصلاحات
به گزارش روز نو :با همه اين اوصاف، برخي چهرههاي اصلاحطلب معتقدند که معناي اصلاحطلبي مشخص بوده و نيازي به تدوين مانيفست اصلاحات وجود ندارد. چندي پيش مصطفي درايتي عضو حزب اتحاد ملت، در گفتوگو با از نبود الزام براي تدوين مانيفست اصلاحات صحبت کرده و گفت: «تصور نميکنم در مفاهيم اصلي مشکل چنداني وجود داشته باشد. اين مفهوم، مفهوم مبهمي نيست و تلقي من اين است، اگر در پيرامون اين موضوع صحبت ميشود، به اين علت است که بعضي افرادي که خود را ذيل اين جريان معرفي ميکردند، آگاه نشده به موضوع ورود پيدا کردهاند. بهعنوان يک اصلاحطلب، اين موضوع را کاملا بديهي ميبينم.» در ادامه برخي ديگر از چهرههاي اصلاحطلب تدوين مانيفست را از ملزومات فعاليت سياسي در دوره کنوني ميدانند. حسين کمالي دبيرکل حزب اسلامي کار، شهريور امسال اعلام کرده بود: «جريان اصلاحات بايد يک مانيفست مشترک و جامع تهيه و تدوين نمايد که مبناي کار جريان قرار گيرد تا از آسيبهايى چون توجه به منافع فردي و گروهي، شخصگرايي و رفتار سليقهاي و در نهايت از تشتت و اختلاف در درون جريان اجتناب شود.» همچنين جواد امام، فعال سياسي اصلاحطلب در گفتوگويي اعلام کرده است: «من فکر نميکنم چندان به مانيفست اصلاحطلبي پرداخته شود. جامعه نسبت به آنچه که به عنوان مفهوم اصلاحطلبي وجود دارد، آگاه است و تطبيق عمل و رفتار ما با گفتههايي است که تا امروز رخ داده و جامعه متوجه شده و ديده و شنيده است. آنچه که امروز مطرح است، برنامه اصلاحطلبان براي 1400 بوده و من فکر ميکنم، اين موضوع مدنظر جامعه است.»
بايد ساختار انتخاباتي مشخص شود
فعال سياسي اصلاحطلب گفت: اصل شوراي عالي يا سازوکار ساختاري که بتواند مسائل انتخاباتي اصلاح طلبان را در 1400 سازماندهي کند هنوز به نتيجه روشني نرسيده است. از اين رو بايد منتظر ماند تا اين قضايا روشن شود اگر اين قضايا روشن شود به نظر ميرسد که طراحي راهبرد يا برنامه و سياست و يا به تعبيري مانيفست، آن زمان موثر واقع خواهد شد. سيد محمود ميرلوحي افزود: در حال حاضر اولويت اول جريان اصلاحات اين است که سازوکار خود را مشخص کند که آيا ميخواهد، مانند دورههاي قبل به صورت يکپارچه و فراگير کار کند و يا ميخواهد، احزاب و گروههاي اصلاح طلب مانند سال 84 عمل کنند و هر کدام کانديداي اختصاصي خودشان را داشته باشند؟ ميرلوحي اضافه کرد: از اين رو اگر اين سازوکار و ساختار روشن شود آن زمان به نظر ميرسد راهبرد، برنامه و مانيفست به بعد از چارچوب ساختار موکول ميشود چراکه هنوز ساختار مشخص نيست. ممکن است مانيفست يک حزب مطرح شود اما بحث مانيفست اصلاح طلبان که چارچوب کار اصلاحات و نحوه حضورش، شعار و محور اصلي رويکردهايش و همراهانش را در بربگيرد، اميدواريم اگر تا آخر آبان ماه و آذرماه، تکليفش مشخص شود، در ادامه مانيفست هم تهيه شود.
اصلاحات، بدون مانيفست
اين اختلافات و تشتت در آستانه انتخابات رياستجمهوري در 1400، موضوعي است که ميتواند سايه خود را سنگينتر از هميشه بر سر جريان اصلاحات بگستراند. بهنظر ميآيد امروز نگاه واحدي به اولويتهاي اصلاحطلبي در ايران وجود ندارد. اين اختلافات ميتواند خود را به نحو ديگري در انتخابات نيز به نمايش بگذارد. عدهاي معناي مشخص اصلاحطلبي را امري مشخص و بديهي ميدانند و عدهاي ميگويند با گذشت حدود 3 دهه از عمر اين جريان، هنوز مشخص نيست که اصلاحطلب کيست و اصلاحطلبي چيست. با اين تفاسير توافق اين جريان بر يک نامزد واحد و بعدها ارائه برنامه جامع و کاربردي از سوي نامزد جريان اصلاحات، موضوعي دور از انتظار به نظر ميرسد. اين موضوع زماني بيش از پيش نگرانکننده بهنظر ميرسد که هنوز اختلافات بسياري در رهبري جريان چپ وجود دارد. پس از کاهش اقبال عمومي به رئيس دولت اصلاحات، عدهاي سخن از لزوم اتکاي جريان اصلاحات به ميان آوردهاند و عده ديگري موسويخوئينيها که به چپ سنتي شناخته ميشود را براي رهبري جريان اصلاحات مطرح ميدانند. در روزهاي گذشته غلامحسين کرباسچي، دبيرکل حزب کارگزاران اظهار داشت: «اصلاحات از ابتدا تاکنون رهبري نداشته است که اکنون بگوييم نيازمند رهبر جديد است. آقايخاتمي مورد احترام همه بوده و هستند اما آيا بهواقع او اصلاحات را رهبري ميکنند؟ اينکه زماني در جريان انتخابات يا در مساله و حوزه ديگري ايشان اظهارنظري کنند و همه به نظر ايشان احترام بگذارند به معناي رهبري نيست. رهبري يعني ورود به مسائل، مديريت و ساماندهي آنها.» اين اظهارات، موجي از اظهارنظرها را به دنبال داشت که بخش عظيمي از آنها نشان از مخالفت چهرههاي اصلي جريان اصلاحات بود. محمود صادقي نماينده اصلاحطلب مجلس دهم در گفتوگو با يک خبرگزاري تصريح کرد: «آقاي خاتمي چه بخواهد و چه نخواهد، رهبري اصلاحطلبان را بهعهده دارد. اگرچه خود ايشان از لحاظ سجاياي اخلاقياي که دارند معمولا از داشتن رهبري فردي اصلاحطلبان اجتناب کرده و به دنبال رهبري جبههاي يا تشکيلاتي اصلاحات هستند.» بروز چندين اختلاف در زماني که شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان نيز فعاليت خود را متوقف کرده، اصلاحطلبان را از کسب کرسي رياستجمهوري، پس از دولت اميد، نااميد ميکند.