انجمن دفاع از آزادي مطبوعات از «لطفالله ميثمي» تقدير كرد
روزنو : «قلم طلایی» سال ٩٣ بالاخره روز گذشته به «لطفالله میثمی»، فعال سیاسی و مدیرمسئول نشریه «چشمانداز ایران»، تقدیم شد. این مراسم که به همت «انجمن دفاع از آزادی مطبوعات» در روز خبرنگار و در ساختمان این نشریه برگزار شد، شاهد حضور میهمانان ویژهای مانند حجتالاسلام انصاریراد، علیرضا رجایی، احمد پورنجاتی، مصطفی تاجزاده و همسرش فخرالسادات محتشمیپور و حبیبالله پیمان بود. در ابتداي جلسه، محمدجواد مظفر كه مجری این مراسم بود، گفت: «این انجمن ١٧ سال پیش فعالیتش را شروع کرد؛ اما در سال ٨٠ مجوز گرفت. مهمترین رویکرد انجمن نیز این است که فارغ از مرزبندیهای سیاسی، صرفا به آزادی مطبوعات ميپردازد و حتی اگر نشریاتی مخالف هم به تیغ توقیف دچار شدهاند، انجمن از آن دفاع كرده و اساس کار را بر آزادی بیان و قلم گذاشته است». او از حسرت زمانهایی که گذشت تا این نشست برگزار شود، گفت و افزود: «ما سالها علاقهمند بودیم این نشست را برگزار کنیم؛ اما براساس شرایطی که پیش آمد، حتی جلسات هیأتمدیره هم خیلی بهسختی برگزار میشد؛ اما با آمدن دولت تدبیر و امید این بارقه بهوجود آمد که میتوانیم کار را شروع کنیم». مظفر گفت: «استراتژی جدید انجمن این است که از طریق قانونی مسئله تعطیلی مطبوعات را بهکل از قانون حذف کنیم. ما با شیوهای که اکنون وجود دارد مخالفیم، حتی اگر پشتوانه قانونی داشته باشد و اگر خلافی هم در مطبوعات صورت میگیرد، مجازات آن باید به گونهای دیگر باشد». او گفت: «امروز بهجز شادی از روز خبرنگار، خوشحالیم اعلام کنیم انجمن آرزوی چنین روزی را داشته که قلم طلایی را به عزیزمان مهندس لطفالله میثمی اهدا کند». محمدجواد مظفر سپس از محمود علیزادهطباطبایی خواست بهعنوان رئیس هیأتمدیره انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، قدري سخن بگوید. علیزاده نیز سخنان خود را با اشاره به اخلاق حرفهای در مطبوعات، اینگونه آغاز کرد: «متأسفانه اخلاق در جامعه ما سقوط کرده و ارزشها به ضدارزش تبدیل شده است. ما هشت سال جنگ را پشت سر گذاشتیم و زنان و مردان زیادی با گمنامی در آن فعالیت کردند؛ رسانهها باید به این ارزشها بپردازند». این وکیل دادگستری گفت: «آیتالله هاشمیرفسنجانی گفت ما قرار بوده است الگوی جهان اسلام باشیم؛ اما اكنون برخي میگویند ما نباید راه ایران را برویم. متأسفانه اکنون کسانی که در رأس قرار میگیرند، حقوق ٧٠ میلیونی میگیرند و بعد میگویند حق ما بوده است. رسانهها باید به اینها بپردازند». او در ادامه افزود: «قانونگذاری در کشور ما از صدر مشروطیت مشکل داشته است، ما باید رفتار مردم را تدوین و تبدیل به قانون کنیم؛ اما بهجای این کار، فقط قوانین اروپاییها را ترجمه کردیم. متأسفانه سایر قوانین هم چنین وضعیتی دارند و باید براساس قاعده کشور خودمان آنها را بنویسم. ما نمیتوانیم قوانین اروپایی را در ایران پیاده کنیم؛ براي نمونه «انجیاُ»ها در آنجا در کنار دولتها فعالیت دارند؛ اما در ایران این مسائل را امنیتی فرض میکنند». علیزادهطباطبایی با اشاره به اینکه ما در این ٣٨ سال به این مشکلات نپرداختهایم، گفت: «امثال آقای میثمی براساس همین قاعدهها بازی میکنند و نشریه منتشر میکنند. همه هم باید در این فضا رسانه منتشر کنند و حرف بزنند که البته باید یک تیم حرفهای بر همین اساس و قاعده، قانون بنویسند». بعد از رئیس انجمن دفاع از آزادی مطبوعات، نوبت به «عذرا فراهانی» مدیرمسئول «دنیای قلم» بهعنوان یکی از زنان فعال در مطبوعات رسید؛ او با اشاره به اینکه «سخنگفتن در این جمع برای من سخت است» گفت: «آیا فقط یک روز برای خبرنگار کافی است؟ ما سالها سختی کشیدهایم و حتی یک میدان هم به نام خبرنگار، دیگر لبخند به لبان ما نمیآورد». فراهانی گفت: «٨١٦ پرونده که مربوط به ٤٢٨ نشریه بوده، در دهه ٨٠ در دادگاه مطبوعات رسیدگی شده است که روزنامههای ایران، کیهان، همشهری، جامجم و ندای ارومیه بیشتر حکمها را داشتهاند. بیشترین اتهامها هم نشر اکاذیب، پخش شایعات، مطالب خلاف واقع، اشاعه فحشا و... بوده است. بیشترین پروندههای مطبوعاتی نیز مربوط به سال ٨٥ یعنی اولین سال دولت نهم بوده است». در ادامه از هادی خانیکی بهعنوان استاد دانشگاه و یار لطفالله میثمی دعوت شد به پشت تریبون بیاید. خانیکی نیز سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «بهدور از فاصله نسلی و کنشگری، برای نکوداشت کسی گرد هم آمدهایم که خود نماد کمکردن فاصلههاست. یکی از این فاصلهها که امروز میتوانیم راجعبه آن حرف بزنیم، فاصله روزنامهنگاری و سیاست است؛ روزنامهنگاری پیشه و هنری محسوب میشود که هرچقدر از سیاست فاصله میگیرد، بیشتر به دانش و مهارت نزدیک میشود، سیاست هم گریزان است از عالم روزنامهنگاریاي که همهچیز را سطحی و درخور تفسیرهای عوامانه میبیند». او با بیان اینکه همیشه در کلاس درس از دانشجویان میپرسم اولین دکترای روزنامهنگاری در این ایران متعلق به چه کسی است، گفت: «این فرد کسی نیست جز دکتر حسین فاطمی که در «باختر امروز» با دانش جدید کار میکرد. شاید کسی باور نکند فاطمی کسی بود که هم وزیر خارجه بود و هم سردبیر یک روزنامه انتقادی». هادی خانیکی گفت: «خانم فراهانی گفتند حالشان خوب نیست، من باید بگویم حال روزنامهنگاران سیاسی بدتر است. وقتی کسی مانند حسين فاطمی توانسته از تحریریه مطبوعات بهعنوان خبرنگار به دنیای سیاست هم برود، موفق است به این دلیل که توانسته اینها را با سهولت در فهم روزنامهنگارانه جلو ببرد. شهید حسن باقری هم تنها کسی از فرماندهان جنگ است که همهچیز را در جنگ ثبت و ضبط کرده و این به دلیل این است که او کار خود را از خبرنگاری شروع کرد». او افزود: «اگر به میثمی هم نگاه کنیم، میبینیم او هم عرصههایی را درنوردیده که همه روزنامهنگارها و سیاسیون انقلابی طی نکردهاند ؛ میثمی مراحل مختلف مبارزه را پشت سر گذاشته؛ اما درعینحال که در هیچکدام آنها گرفتار نشده است. اگر به وضعیت زندگی و جسمیاش دقت کنیم میبینیم از عناصر ابتدایی یک روزنامهنگار محروم است؛ اما از بقیه، مسائل را واقعیتر و روشنتر میبیند و این انجمن بهدرستی او را انتخاب کرده و او شایسته قلم طلایی است». خانیکی گفت: «زمانی در زندان سرود «سر کوچه کمینه، مجاهد پرکینه» را میخواندند، میثمی از مجاهد پرکینه عبور کرد و این مسیر طولانی و سختی است؛ او حداقل شش ویژگی دارد که دنیایی سراسر از نشاط را به وجود آورده است، او همیشه امیدوار است؛ بیابزار کار کرده، آرمان داشته، بیچشمداشت کار کرده، ناامید نبوده و همیشه بااخلاق و اهل تفهم بوده است». حبیبالله پیمان هم در این مراسم گفت: «مطبوعات عادت کردهاند حاکمان را ببینند و مردم را نمیبینند. هرچقدر این چشم بازتر و شفافتر باشد، فساد و خیانت در جامعه کمتر میشود، زيرا همه در معرض افکار عمومی قرار میگیرند. امثال میثمی همان مقداری هم كه چشمش باز میشود، باز هم خوب میبیند». او افزود: «مطبوعات اگر یک روز هم منتشر شون،د باید حرف خود را بزنند و باید آموزش دهند که مردم بتوانند خودشان اداره کنند. مطبوعات باید راه را به سمت جامعه مدنی و دموکراسی هموار کنند. اصل مقاومت و پایداری یک موهبت بسیار والاست که میثمی این را دارد و نسل جوان هم باید این را خوب بیاموزد». مهدی غنی، از دوستان و همکاران لطفالله میثمی هم یادی از مادر ایشان کرد و گفت: «مادر میثمی رنجهای زیادی را تحمل کرد، از مشکلات زندگی روزمره تا زندانرفتن و مخفیشدنها. حاجخانم رنجهایی در دل داشت؛ اما در هیچ تاریخی ثبت نشد و بازگو نشد. میثمی ١٢ سال نشریه «راه مجاهد» را در خانه مادرش منتشر کرد و وقتی توقیف شد، خانه ایشان را هم پلمپ کردند. حاجخانم تا پایان عمر دغدغه فرزندش را داشت». او افزود: «میثمی چهار بار زندانرفتن، زندگی مخفی، انفجار و انحراف دوستان را تجربه کرده و همین ضرباهنگ زندگی او بود است. او در وظیفهای که داشت پیگیری و مداومت داشت و همیشه امید به آینده و مثبتاندیشی خود را حفظ کرد و کمتر کسی از او آیه یأس شنیده است، او از فرصتها بهره میگرفت و این راز ماندگاریاش در این چند دهه است». غنی ادامه داد: «زمانی که رجایی رئیسجمهور شد، مردانگی کرد و به منزل حاجخانم آمد و پای درد دل این دوست قدیمی نشست؛ میثمی پیشنهاد چاپ نشریه را داد که رجایی هم استقبال کرد؛ اما نشریه زمانی منتشر شد که دو ماه از شهادت رجایی میگذشت. ١٢ سال بعد این نشریه از سوي دادگاه مطبوعات توقیف شد، از آن تاریخ ٣٥ سال میگذرد؛ اما همچنان میثمی یک روزنامهنگار است». نوبت حجتالاسلام انصاریراد میشود؛ او اولین قلم طلایی را بهخاطر شجاعت و دفاع از مطبوعات در کمیسیون اصل ٩٠ گرفته است. او گفت: «من فقط دو کلمه میگویم، بهجای اینکه به میثمی تبریک عرض کنم، به انجمن دفاع تبریک عرض ميکنم که بهترین کاری را که میشد انجام دهند، انجام دادند و خوب انتخاب کردند. میثمی مشوق بسیار جدی من بودند و محبتهای ایشان خیلی به من کمک کرده است و من از ایشان آموختهام». پس از او نیز علیرضا رجایی با صدای خفیف، روز خبرنگار را تبریک گفت و صحبتکردن درباره آقای میثمی را افتخار دانست. او گفت: «آقا لطفی روح بزرگی دارد و برای گشایش کار حتی مخالفان خود تلاش کرده است. متأسفانه رئیسجمهور برای بازگشایی انجمن وعده داد؛ اما محقق نشد، البته من شعری را که روی دیوار بند نوشته بود، برای آقای میثمی میخوانم: اما تو کوه صبر باش، صبور باش و مرد باش». بعد از پایان سخنرانیها قلم طلایی را به لطفالله میثمی تقدیم كرد. میثمی نیز با تشکر از همه گفت: «من خیلی کم پایم میلرزد، حتی در زمان شکنجه هم پایم نلرزیده؛ اما امروز در حضور شما پایم لرزید. من مستحق این همه لطف نیستم، ما از نسلی هستیم که بهگونهاي تربیت شدیم که هزینه بدهیم، نه اینکه تشویق شویم. من خواستم بعد انقلاب یک کار را خوب انجام دهم و این کار روزنامهنگاری را از صبح تا شب با هدف شعار «محدود؛ اما مقاومت نامحدود» شروع کردم».