پیامدهای افول اخلاق در مدیران
فرشید گلزاده
روزنو :
دکتر محمدرضا عارف در همایش ملی مدیریت اجرایی بر دو مقوله کلیدی تاکید کردند: ۱) جایگاه جوانان و زنان در مدیریت کشور و ۲) نقش اخلاق در مدیریت
پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و در نتیجه حماسه سیاسی ۲۴ خردادماه، سرمایه اجتماعی عظیمی خلق شد که دکتر عارف مهمترین اولویت خود را نگهداری و توسعه این سرمایه اجتماعی قرار داد. ایشان چند پیشنهاد حضور در دولت را رد کرد و عنوان نمود در قامت وزارت، جوانانی هستند که میتوانند با انگیزه و دانش کافی عهده دار مسئولیت شوند و صحیح نیست افرادی چون ایشان به مناصب ۱۶ سال پیش خود بازگردند. ایشان نقش مشاور جوانان را برای مدیران نسل اولی توصیه میکنند.
لذا ماموریت جدی و کلیدی خود را بعد از انتخابات اینگونه توصیف کردند که هر چه تجربه دارم به کار میگیرم تا پلی باشم برای رشد جوانان و آماده کردن جوانان و زنان برای پذیرش مسئولیت و تحقق گذار از نسل اول انقلاب به نسل سوم. و اگر میخواهیم در مسیر توسعه کشور موفق شویم هیچ راهی جز اعتماد به جوانان نداریم.
جمله کلیدی ایشان این است که «هیچ راهی نداریم تا قبل از آنکه خیلی دیر شود، مسئولیت را با حضور خودمان به نسل سوم واگذار کنیم.» هیچ راهی نداریم تا با تفویض مسولیتها به جوانان، فرصت همراهی ایشان را حداقل برای چند سال داشته باشیم. ایشان پذیرش جوانان و تفویض مسئولیت به ایشان برای توسعه کشور را یک الزام میدانند نه یک انتخاب.
موضوع گسست بین استعدادهای مدیریتی در کشور ما تجربه مشابهای در کشورهای دیگر ندارد و موضوع جذب استعدادها در کشور ما در مقایسه با شاخصهای منقطهای و جهانی در جایگاه نگران کنندهای است. ما نیازمند توسعه مدلی هستیم که بتوان این گذار مدیریتی را به خوبی مدیریت کنیم. متاسفانه در کنار این چالش جدی، عارضه دیگری نیز بر سازمانهای ایرانی در سالهای گذشته شدت گرفت و آن عدم توجه به شایستگیهای مدیریتی برای انتخاب مدیران بود. بیتوجهی به تناسب بین توانمندی مدیران و جایگاه مدیریتی یکی از معضلاتی است که عدم بهره وری را در سازمانها و بنگاههای ایرانی تقویت کرده است.
موضوع دومی بحث اخلاق حرفهای و یا جایگاه اخلاق در مدیریت است. این گذار مدیریتی از نسل اول به نسل سوم بهترین فرصت برای احیاء و توسعه زیرساخت اخلاقی به عنوان بخشی از سرمایه اجتماعی است. نسل اول در فضای انقلابی و آرمان طلبی ابتدای انقلاب به صحنه آمد که فضایل اخلاقی آنجنان غالب بود که ناخودآگاه تمامی نسل مدیریتی آن زمان را فراگرفت. اما به مرور و با فروکش کردن برخی از احساسات و انگیزهها و عدم توجه به زیرساختهای اخلاقی در مدیریت، به تدریج عارضههایی جدی برای کشور به وجود آمد.
بسیاری از نیروهای ارزشمند و انقلابی در دام فرصت طلبی و اشرافیگری گرفتار شدند و افول اخلاق در مدیران و در نتیجه در جامعه به یک بحران اخلاقی تبدیل شد. اوج این بحران در ۱۰ سال گذشته شکل گرفت و بیاخلاقی و دروغ گویی یک عادت رایج و پذیرفته در بین مدیران کشور شد.
برخی از صاحب نظران آثار زیانبار این پدیده برای کشور را از آثار جنگ هم بیشتر میدانند و آنچه که باید مورد توجه قرار گیرد ایجاد نظامی برای ترویج اخلاق حرفهای در مدیریت است تا بر اساس آن، مدیران شایسته برای مناسب مناسب انتخاب شوند، ارزیابی و مورد نقد قرار گیرند و فرهنگ اخلاق حرفهای در سازمانها به یکی از دغدغههای کلیدی مدیران تبدیل شود.
هر جامعه توسعه یافته و یا هر سازمان توسعه یافتهای بیش از هر چیز نیازمند دو زیرساخت کلیدی توسعه یافته است. اول، تشکیلات و ساختاری توسعه یافته مبتنی بر سرمایههای انسانی توسعه یافته و دوم؛ سرمایههای انسانی توسعه یافته مبتنی بر روابط بین فردی توسعه یافته که روابط توسعه یافته نیازمند رعایت اصول اخلاق حرفهای است. مهمترین سرمایههای اجتماعی سازمانی در بنگاههای توسعه یافته از هم افزایی بین افراد سازمان و روابط کارآمد و توسعه یافته بین افراد شکل میگیرد.