گفتوگوی تمدنها، اخلاق و سیاست
1- یکسال پس از «سال گفتوگوی تمدنها» با وقوع حادثه 11سپتامبر و خشنشدن فضای سیاست، ایده «گفتوگوی تمدنها» و اهمیت آن بهلحاظ کاربردی در میان جهانیان بهویژه روشنفکران و فرهیختگان، بیش از زمان طرح آن، موردتوجه قرار گرفت. زیرا بهعلت فضای غبارآلود سیاستهای جهانی، لزوم بازاندیشی درباره ایدهها و پیشنهادهای مداراجویانه بیشتر احساس شد و از سویی پرسشهای ناشی از برخی نظریهها نیز جدیتر شد که آیا مرزهای هویتی پررنگتر از گذشته ظاهر خواهند شد یا هویتها، منعطفتر و متکثرتر میشوند؟ ظرفیت بالای فکری و نظری این ایده، موجب شد تا در ابعاد وسیعتری به بحث گذاشته شود و فقط در محافل دانشگاهی و آکادمیک موردتوجه قرار نگیرد چنانکه شاهد بودیم افراد و نهادهای مختلفی در سراسر جهان برای عملیکردن و تحققبخشیدن به خواست نهایی این ایده (استقرار صلح جهانی برپایه گفتوگو) اقداماتی انجام داده و طرحهایی را به اجرا درآوردند. البته دروسی هم در برنامههای درسی دانشگاههای معتبر غرب و شرق عالم بهمنظور پیشبرد این ایده، گنجانده شد و پژوهشهای وسیعی در این رابطه شکل گرفت و دنیا (بهویژه دنیای علم و هنر) اهمیت این ایده را دریافت. در محافل آکادمیک بحثهایی درگرفت که نتیجهاش جز گشودهشدن فضای نقد و نظر نبود، بهعنوان مثال تا جایی که آمارتیاسن، دانشمند و اقتصاددان مشهور، با طرح مباحثی بکر و مستدل، اساس افکار طراح نظریه برخورد تمدنها را به چالش کشید و نوع نگاه
سیاسی- امنیتی وی را با نقدی جدی مواجه کرد.
(برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به: هویت و خشونت، نوشته آمارتیاسن با ترجمه فریدون مجلسی) و از منظر گفتوگو، دریچههایی را گشود تا ضمن نقد آن نظریه، فرصتها، امکانها و ظرفیتهای بالای فرهنگی موجود در سطح جهانی بهتر دیده و فهم شود. نکته مهم دیگر این است که در برخی از نقاط جهان، موضوع گفتوگوی فرهنگها و تمدنها در اشکال مختلف و در برنامهریزیهای منظم و هدفمند بهصورت ماهانه و سالانه و بهطورجدی در متن برنامههای علمی، هنری و پژوهشی جای گرفته که خود محل تامل است.
2- بههرحال ایده گفتوگوی فرهنگها و تمدنها که با ابتکار سیدمحمد خاتمی مطرح شد، بازتاب وسیعی داشت و جهان سیاست را بهشدت متاثر کرد. آمیختن سیاست و گفتوگو، کار سترگ خاتمی در عرصه جهانی بود (که تاثیرش در ادبیات سیاسی و در سطح جهانی غیرقابل کتمان است) تا بتوان به سیاست اخلاقی نزدیک شد بهویژه که در وضع کنونی جهان که سایه سرد جنگ و خشونت، جان و روان انسانها را پژمرده کرده، اهمیت مبحث گفتوگوی فرهنگها و تمدنها مضاعف شده است. بهنظرم پیشبرد ایده گفتوگوی تمدنها و اجراییکردن طرحهای خلاقانه (چه علمی، چه هنری و...) در این راستا کاری سترگ است. سیاست جهانی با پایانپذیرفتن جنگ سرد و خاتمه نظم پیشین (جهان دوقطبی) با وجود طراحیهای متعدد نظریهپردازان سیاسی و دانشمندان علوم سیاسی، از نوعی سرگیجه ناشی از تصمیمسازیهای شتابزده دچار تبوتاب شدیدی شده که امتداد آن بهصورت پیشین، دستاوردی جز افزایش خشونت و خشونتگرایی نخواهد داشت. از آنسو، زمانی که ایده گفتوگوی تمدنها طرح شد، بسیاری از دانشمندان، اندیشمندان، هنرمندان و... را به صحنه آورد و موجب یک همگرایی بیسابقه در ابتدای قرن بیستویکم شد؛ همگرایی بیسابقهای که بر بهکارگیری خرد جهانی و نشاندن دیالوگ بهجای مونولوگ تاکید داشت و همگان را برای حل مسایل از طریق گفتوگو دعوت میکرد.
3- در مبحث جهانیشدن، یکی از ایراداتی که از طرف منتقدان گرفته میشود، این است که این روند تا چه اندازه منصفانه است؟ آنتونی مکگرو و دیوید هلد، پژوهشگرانی هستند که در تعریف و تفسیر خود از این پدیده، ابراز میدارند که: «جهانیشدن حاکی از جابهجایی یا دگرگونی در مقیاس سازماندهی انسانی است که جوامع دوردست را به یکدیگر متصل میکند و دسترسی به روابط قدرت را در مناطق و قارههای دنیا گسترش میدهد.» از دیدگاه این دو نویسنده، نباید این پدیده را حاکی از یک جامعه جهانی هماهنگ تلقی کرد، چون بخش قابلتوجهی از جمعیت جهان عمدتا از منافع جهانیشدن محروم هستند و نابرابریهایی مشاهده میشود که نمیتوان از آنها چشم پوشید. اما جهانیشدن از طرفی در پی دگرگونی الگوهای سنتی سازمان اجتماعی-اقتصادی است تا با ازبینبردن محدودیتهای فضا و زمان بر الگوهای تعامل اجتماعی، امکان شیوههای جدید سازمان اجتماعی را بهوجود بیاورد. از این منظر بررسی و پیمودن همزمان گفتوگوی تمدنها و جهانیشدن بهعنوان دو پدیده جهاننگر و آیندهنگر میتواند به چشمانداز مطلوبتری منتهی شود که انسانها همزیستی سالمتر و اخلاقیتری داشته باشند و از موج خشونتهای برآمده از سیاستهای یکسونگر و خودخواهانه کاسته شود. درواقع، پیشفرضها و مبانی نظری گفتوگوی تمدنها دریچه امیدوارکنندهای است برای گسترش روابط انسانی بر مبنای «اخلاق» و «انسانیت». از اینرو گفتوگوی تمدنها میتواند راهبردی باشد تا روند جهانیشدن منصفانهتر طی شود. زیرا منصفانهبودن یا منصفانهنبودن روند جهانیشدن، یکی از مواردی است که منتقدان جهانیشدن روی آن انگشت گذاردهاند.
سیاسی- امنیتی وی را با نقدی جدی مواجه کرد.
(برای مطالعه بیشتر نگاه کنید به: هویت و خشونت، نوشته آمارتیاسن با ترجمه فریدون مجلسی) و از منظر گفتوگو، دریچههایی را گشود تا ضمن نقد آن نظریه، فرصتها، امکانها و ظرفیتهای بالای فرهنگی موجود در سطح جهانی بهتر دیده و فهم شود. نکته مهم دیگر این است که در برخی از نقاط جهان، موضوع گفتوگوی فرهنگها و تمدنها در اشکال مختلف و در برنامهریزیهای منظم و هدفمند بهصورت ماهانه و سالانه و بهطورجدی در متن برنامههای علمی، هنری و پژوهشی جای گرفته که خود محل تامل است.
2- بههرحال ایده گفتوگوی فرهنگها و تمدنها که با ابتکار سیدمحمد خاتمی مطرح شد، بازتاب وسیعی داشت و جهان سیاست را بهشدت متاثر کرد. آمیختن سیاست و گفتوگو، کار سترگ خاتمی در عرصه جهانی بود (که تاثیرش در ادبیات سیاسی و در سطح جهانی غیرقابل کتمان است) تا بتوان به سیاست اخلاقی نزدیک شد بهویژه که در وضع کنونی جهان که سایه سرد جنگ و خشونت، جان و روان انسانها را پژمرده کرده، اهمیت مبحث گفتوگوی فرهنگها و تمدنها مضاعف شده است. بهنظرم پیشبرد ایده گفتوگوی تمدنها و اجراییکردن طرحهای خلاقانه (چه علمی، چه هنری و...) در این راستا کاری سترگ است. سیاست جهانی با پایانپذیرفتن جنگ سرد و خاتمه نظم پیشین (جهان دوقطبی) با وجود طراحیهای متعدد نظریهپردازان سیاسی و دانشمندان علوم سیاسی، از نوعی سرگیجه ناشی از تصمیمسازیهای شتابزده دچار تبوتاب شدیدی شده که امتداد آن بهصورت پیشین، دستاوردی جز افزایش خشونت و خشونتگرایی نخواهد داشت. از آنسو، زمانی که ایده گفتوگوی تمدنها طرح شد، بسیاری از دانشمندان، اندیشمندان، هنرمندان و... را به صحنه آورد و موجب یک همگرایی بیسابقه در ابتدای قرن بیستویکم شد؛ همگرایی بیسابقهای که بر بهکارگیری خرد جهانی و نشاندن دیالوگ بهجای مونولوگ تاکید داشت و همگان را برای حل مسایل از طریق گفتوگو دعوت میکرد.
3- در مبحث جهانیشدن، یکی از ایراداتی که از طرف منتقدان گرفته میشود، این است که این روند تا چه اندازه منصفانه است؟ آنتونی مکگرو و دیوید هلد، پژوهشگرانی هستند که در تعریف و تفسیر خود از این پدیده، ابراز میدارند که: «جهانیشدن حاکی از جابهجایی یا دگرگونی در مقیاس سازماندهی انسانی است که جوامع دوردست را به یکدیگر متصل میکند و دسترسی به روابط قدرت را در مناطق و قارههای دنیا گسترش میدهد.» از دیدگاه این دو نویسنده، نباید این پدیده را حاکی از یک جامعه جهانی هماهنگ تلقی کرد، چون بخش قابلتوجهی از جمعیت جهان عمدتا از منافع جهانیشدن محروم هستند و نابرابریهایی مشاهده میشود که نمیتوان از آنها چشم پوشید. اما جهانیشدن از طرفی در پی دگرگونی الگوهای سنتی سازمان اجتماعی-اقتصادی است تا با ازبینبردن محدودیتهای فضا و زمان بر الگوهای تعامل اجتماعی، امکان شیوههای جدید سازمان اجتماعی را بهوجود بیاورد. از این منظر بررسی و پیمودن همزمان گفتوگوی تمدنها و جهانیشدن بهعنوان دو پدیده جهاننگر و آیندهنگر میتواند به چشمانداز مطلوبتری منتهی شود که انسانها همزیستی سالمتر و اخلاقیتری داشته باشند و از موج خشونتهای برآمده از سیاستهای یکسونگر و خودخواهانه کاسته شود. درواقع، پیشفرضها و مبانی نظری گفتوگوی تمدنها دریچه امیدوارکنندهای است برای گسترش روابط انسانی بر مبنای «اخلاق» و «انسانیت». از اینرو گفتوگوی تمدنها میتواند راهبردی باشد تا روند جهانیشدن منصفانهتر طی شود. زیرا منصفانهبودن یا منصفانهنبودن روند جهانیشدن، یکی از مواردی است که منتقدان جهانیشدن روی آن انگشت گذاردهاند.
منبع: شرق