سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۰۶ تير ۱۴۰۳ - ۰۰:۳۳
کد خبر: ۸۸۸۱۸
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۷ - ۱۸ مرداد ۱۳۹۳
روزنو :

تنها حرفی که می‌ماند این است که روبه‌رویش بایستی و بگویی که جمع کن این بساط معرکه گیری‌ات را! اشتباه گرفته‌ای مرد! اینجا ورزشگاه فوتبال است نه گود معرکه گیری و آهن دریدن و کلاه پس معرکه انداختن. جمع کن این بساط نمایشی را که دیگر عامه‌پسند هم نیست. اگر بود، هواخواهانت، لای مردمی که به عشق فوتبال روی سکوهای داغ تابستان و سیمان‌های یخ زده زمستان به عشق فوتبال می‌آیند، می‌توانستند دهان مردمی که داشتند فریاد می‌کشیدند و اعتراض می‌کردند را ببندند و باز خفه‌شان کنند. جمع کن این بساط معرکه‌گیری و مار از سبد بیرون کشیدن و از زیر اتوبوس رد شدن را. این نمایش‌ها، این نعره‌ها و فریادها، این ادعاهای تکراری‌ات آنقدر منقضی شده که قابل چشم انداختن رهگذری هم نباشد، چه رسد به اینکه بایستیم کنار گودی که سند مالکیتش را به نام خودت زده‌ای و در آن معرکه گرفته‌ای و نگاه کنیم. چه چیزی را ببینیم؟ این پرسپولیس را؟ این پرسپولیس است؟ ! این اصلا تیم است؟! این پرسپولیس است یا بنگاه دوستان خانوادگی؟ این تیم است یا پاتوق دوستان و اقوام و آشنایان و هواخواه‌ها و هوادارها و لیدرهای سینه چاک شخصی شخص شخیص شما؟ ! این گود معرکه‌گیری است یا لیگ؟
***
دو اخراجی در دو بازی! بعد می‌گردیم دنبال موقعیت‌های مسلم گل! در دو بازی یکی هم نداشته! حتی یکی... محض رضای خدا و بنده‌هایش که از جیب و وقت‌شان می‌زنند و به ورزشگاه می‌روند یا حتی آنهایی که از زندگی‌شان می‌زنند و پای تلویزیون «وقت هدر» می‌دهند. دو اخراجی، یک تساوی، یک شکست و یک امتیاز از دو بازی. یک گل از روی ضربه ایستگاهی و دیگر هیچ! این تیمی است محصول برادران دایی!
سال‌هاست که در کوچه و برزن با چنین نام‌هایی روبه‌رو می‌شویم: کله پزی اسمال آقا و پسران، بستنی دایی محمود و برادران، لبنیاتی اخوان، سوهان پزی مش قاسم و خواهران، پشمک حاج اسدا... و همسران... سال‌هاست که با چنین نام‌هایی روی تابلوی مغازه‌ها و دکان‌های شهر زندگی می‌کنیم. چرا نباید از رحیمی بخواهیم که همین امروز، آن تابلوی باشگاه را پایین بکشد و به جای «باشگاه فرهنگی ورزشی پرسپولیس» با کلماتی درشت بنویسد: «باشگاه دایی و برادران!» این اسم برای این باشگاه و این تیم و این فوتبال برازنده‌تر نیست؟ آن وقت راحت‌تر می‌توان با چنین مجموعه‌ای هم کنار آمد. مثلا روی تابلوی نتایج لیگ می‌نویسیم تیم «دایی و دوستان» مقابل فولاد شکست خورد یا روی سکوها همان سینه چاک‌های علی دایی را می‌بینیم. همان انگشت شمارهایی که احتمالا بدون تغییر نام پرسپولیس هم از هفته ششم به بعد، ورزشگاه‌ها فقط پذیرای آنها در روز بازی‌های پرسپولیس خواهند بود.
دو اخراجی و دیگر هیچ! یک گل از روی ضربه ایستگاهی و دیگر هیچ! دریغ از فرصتی که شما را لحظه‌ای به هیجان آورد. این فوتبال است؟ این پرسپولیس است؟ همان تیمی که دایی، خلعتبری را از آن راند و راه را برای حضور انصاری فرد بست و حتی یک تماس با سیدجلال نگرفت و هادی نوروزی را برای حلال مشکلات شدن آورد؟ این پرسپولیس است؟
***
وقتی می‌گوید با بازیکنانی که به داور محق یا به ناحق اعتراض می‌کنند برخورد می‌کنیم، آتش می‌گیریم. او به جز پرده دری و فریاد زدن بر سر داور از دقیقه اول تا دقیقه نود و بعد در کنفرانس خبری چه کاری برای پرسپولیس کرده؟ چه حرفی برای بازیکنانش داشته؟ رفتار او، گفتار او، هر حرکت دست و هر نگاه او، اعتراضی بوده به داوری‌هایی که قطعا سطحی دارند بالاتر از سطح مربیگری شخص او در فوتبال ایران. با این تفاوت که داوران این فوتبال سه سال دریافتی معوقه طلب دارند و او قراردادی دو میلیارد و صد میلیون را پیش رویش خواهد داشت. او با چه کسی برخورد خواهد کرد؟ چگونه برخورد خواهد کرد؟ به جرم فریاد کشیدن بر سر داور یقه‌شان را می‌گیرد؟ بازیکنانش آینه تمام قد خودش هستند. مردی که تیمش یک موقعیت گل نمی‌سازد و به یک دقیقه وقت تلف شده‌ای که از سوی داور لحاظ نشده معترض می‌شود. مگر به جز فریاد زدن بر سر داور چیزی هم به بازیکنانش یاد داده؟
قبل از اینکه برای بازیکنانش خط و نشان بکشد، برود و جمع کند آن بساط تزویر و سیاه‌بازی و معرکه گیری‌اش را! هر روز فریاد بر سر مدیر و رییس و هوادار و بازیکن و داور. هر روز مقصر کردن زمین به جرم نباریدن آسمان. هر روز دشمن پروری و پرورش تفکر توطئه‌چینی. هر روز نیم ساعت تماشای تمرین و ایستگاهی زدن به دروازه‌بان‌ها! هر روز وعده فردا و هر روز بدتر از دیروز! این پرسپولیس نیست. این محصولی است برگرفته از تفکرات مردی که دو میلیارد و یکصد میلیون قرارداد بسته و فقط بر سر داوران فریاد می‌کشد. نوش جانت. در این مملکت پول مفت بسیار است.  اما نگو با بازیکنانی که به داور اعتراض می‌کنند، برخورد می‌کنم. اینها دست سازهای خودت هستند استاد!‌
***
خلعتبری و سیدجلال و پولادی رفتند. بهتر! تیم کم ستاره، همیشه محبوب دایی بوده و هست و خواهد بود. از پیشترها که خداداد عزیزی و علی کریمی به واسطه محبوبیت‌شان مورد غضب دایی و مربیان ملی بودند تا امروز همین روال ادامه داشته. سکوها برای فریاد زدن، همیشه باید فقط یک گزینه داشته باشد: «علی دایی»! این فلسفه مربیگری‌اش است. هوادار باید صاحب یک حق انتخاب شود. وقتی تیمی را روبه‌رویش بگذاری که رضا نورمحمدی کاپیتانش می‌شود و هادی نوروزی و کفشگری و عباس زاده و علی عسگر ستاره‌هایش، یک راه بیشتر برای هوادار باقی نمی‌ماند. اینکه قید تشویق بازیکنان را بزند و برود روی نیمکت.
اما گاهی چرخ زمانه وارونه می‌چرخد. مثل روزی که دقیقه بیست بازی با ملوان، برای استیلی هو کشیدند. آن روزها استیلی روی سکوها هواخواه نداشت اما جمعه هواخواه‌ها هم نتوانستند مردم را ساکت کنند. گاهی دنیا همین جا دار مکافات می‌شود. همین جا...

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز