سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۰۶ تير ۱۴۰۳ - ۱۸:۱۱
روزنو : اولین شب از سخنرانی های مراسم احیای ماه مبارک رمضان در حسینیه فاطمه زهرا تهران با سخنرانی حجت الأسلام و المسلمین مسعود ادیب برگزار شد.

حجت الاسلام و المسلمین ادیب، با حمد و ثنای الهی در سخنانی با موضوع «تعامل صلح و اخلاق در آموزه های قرآنی» گفت: وقتی از اخلاق سخن می گوییم، با دو معنا و با دو ساحت سر و کار داریم. اولین معنای اخلاق که جهان شمول است و همه ی مکاتب و همه ی مذاهب و دستگاه های فکری درباره ی آن حرف و پیشنهاد و تحلیل دارند، نهاد تنظیم کننده روابط انسانی ست. اخلاق یعنی یک نهاد اجتماعی که روابط انسانی را تنظیم می کند. معنای دیگر اخلاق که مخصوص ادیان الهی و یا مکتب هایی است که به ابدیت انسان و به زندگی معنوی انسان توجه دارند، پرورش فضائلی در وجود انسان است که به او کمال، ارتقا و تعالی می دهد. این دو معنا با هم قابل جمع و سازگارند و متعارض نیستند اما متفاوتند.

وی در سخنان خود درباره تنظیم روابط اجتماعی انسان ها به عنوان معنای اول اخلاق اظهار داشت: انسان با نگاه به تاریخ طولانی بشریت و الزامات و اقتضائات امروز حتما باید در جامعه زندگی کند. همین مسأله باعث شده از گذشته درباره اینکه آیا اجتماعی زیستن جزو ویژگی های ذاتی انسان است و انسان مدنیٌ بالطبع است یا مدنیت او نتیجه ی تغییر و تحولاتی است که در طول تاریخ در زندگی انسان اتفاق افتاده، بحث ها کرده اند و بر این اساس مواضع گوناگون گرفته اند.

حجت الاسلام ادیب ضمن اشاره به نشانه هایی از زندگی جمعی انسان ها گفت: هر آنچه که از آثار مکتوب و غیر مکتوب به جا مانده از تاریخ انسان می بینیم، حکایت از زندگی جمعی دارد و هر چه در وضعیت انسان کنونی می نگریم هم چاره ای جز زندگی جمعی نداریم. قوام زندگی جمعی به این است که انسانها مکمل یکدیگر باشند. نقش های مکمل داشته باشند. حکمای بزرگ هم گفته اند. جناب فارابی هم گفته است که زندگی اجتماعی قوام و استواریش به اختلاف طبایع انسان ها بر می گردد. این اختلاف طبایع و سلایق باعث می شود که نیازها و داشته های من با نیازها و داشته های شما متفاوت باشد. به این ترتیب فردی با داشته های خود پاسخگوی نیاز شما می شود و شما با داشته های خود پاسخگوی نیاز دیگری و زندگی اجتماعی به این شکل آغاز می شود. بنابراین اگر همه ی انسان ها داشته ها و نیاز های مساوی داشتند، اصلا زندگی اجتماعی شکل نمی گرفت. یعنی اختلاف مراتب، سلایق، گرایش ها و امیال، سنگ بنای زندگی اجتماعی انسان است.

وی افزود: از طرفی فارابی و بزرگان دیگر گفته اند انسان برای رفع نیاز های خود طبعا متمایل به استخدام است. استخدام یعنی به خدمت گرفتن. انسان هر چیزی را برای نیل به امیال و مقاصد و ارضای غرایض خودش به خدمت می گیرد. در زندگی انسان می بینیم تمام حیوانات را به فراخور اینکه نیازی از او را پاسخگو بوده اند، به خدمت گرفته است. تمام نباتاب حتی طبیعت بی جان نیز همین گونه است.

حجت الاسلام ادیب در ادامه گفت: انسان هر پدیده و شیئی را که برای زندگی او مفید بوده به خدمت گرفته است. این دایره استخدام شامل انسان های دیگر هم می شود. یعنی من انسان برای رفع نیاز های خودم و ارضای امیال خودم انسان های دیگر را هم به خدمت بگیرم. من دیگری را به خدمت می گیرم و دیگری هم مرا به خدمت می گیرد. تفاوت سلایق و داشته ها و امیال، مجال و میدان برای استخدام متقابل و شکل گیری اجتماع را فراهم می کند. پدیده ای که در این استخدام متقابل شکل می گیرد این است که انسان مایل است تا حد امکان بهره ببرد و کمتر هزینه کند.

وی درباره روحیه سلطه جویی در انسان اظهار داشت: انسان طبیعتا می خواهد تا آنجا که ممکن است ارزان تر بخرد و گرانتر بفروشد. اگر قرار بر به کارگیری انسان های دیگر باشد، باز سعی ما این خواهد بود که تا اندازه ممکن دیگران را به کار بگیریم وخودمان کمتر کار کنیم. این روحیه منجر می شود به روحیه تغلب. تغلب از غلبه می آید و به معنای سلطه جویی ست. اساس سلطه جویی انسان در عالم این است که می خواهد هر چه بیشتر برخوردار شود و هر چه کمتر برای این برخورداری ها هزینه کند.

حجت الاسلام ادیب در ادامه خاطر نشان کرد: اساس استعمار، استثمار و بهره کشی از دیگران روحیه سلطه طلبی در وجود انسان است. انسان با عقل خداداد، فهم ناشی از تجربه کردن این روحیه و همچنین با عنایت الهی، به مدد انبیای الهی و به وسیله ارشاداتی که از سوی وحی به آن ها شده، به این نتیجه و جمع بندی رسیده است که اگر این نیروی تغلب به خود وانهاده شود، منشأ نزاع در جامعه خواهد بود و جامعه ای که برای آسایش و رفاه انسان ها تشکیل شده، تبدیل به کانون دشمنی و عداوت و درگیری می شود. پس باید چاره ای اندیشید و برای جلوگیری از ایجاد درگیری در جامعه تلاش کرد.

وی نتیجه این چاره اندیشی را پیدایش دو نهاد قانون و اخلاق دانست و تصریح کرد: قانون تعیین کننده ی مرزهای نهایی ارتباط انسان است و حق و حقوق را مشخص می کند. قانون مرزهایی را مشخص می کند که مانع از تعدی و تجاوز می شود. وقتی روحیه تغلبِ یک نفر می خواهد حقوق حقه ی دیگری را در نوردد، این قانون است که مانع او می شود. اما قانون برای زندگی انسان کفایت نمی کند و اگر جامعه فقط بر مدار قانون اداره شود، جامعه ای  خشک، بی روح و خالی از لطافت می شود.

استاد حوزه و دانشگاه درباره ضرورت وجود نهادی چون اخلاق گفت: حقیقت انسان در جامعه ای که تنها مبتنی بر قانون است شکوفا نمی شود و کار انسان ناتمام می ماند. لذا قانون با اخلاق تکمیل شده است. قرآن کریم در دو کلمه این قانون محوری و اخلاق محوری را تبیین می کند. «ان الله یامر بالعدل و الأحسان».

حجت الاسلام و المسلمین ادیب درباره نسبت عدل و احسان و نقش این دو در جامعه به روایتی از امیر المؤمنین علی (ع) اشاره کرد و افزود: کسی از امیر المؤمنین پرسید که عدل بهتر است یا جود و بخشش، برای اینکه جایگاه این سوال را خوب بفهمیم به این نکته توجه کنیم که خواستگاه حکومت امیر المومنین خواستگاه قصد عدالت است. از ششمین سال خلافت خلیفه دوم، طرح و برنامه ای مطرح شد و متأسفانه مورد استقبال خلیفه هم قرار گرفت که روند اقتصادی و اجتماعی را به کلی دگرگون کرد. در زمان رسول خدا، خلیفه ی اول و شش سال اول خلیفه دوم، بیت المال به طور مساوی بین همه ی مستحقین تقسیم می شد و امتیازی برای افراد در نظر گرفته نمی شد. از سال ششم حکومت عمر بن خطاب کسانی پیشنهاد دادند که این تقسیم مساوی ممکن است انگیزه هایی را در جامعه از بین ببرد. باید روش آن را تغییر داد و باید سوابق افراد را در نظر بگیریم، برای مثال چه کسانی زودتر مسلمان شده اند، هجرت کرده اند و در جنگ و احد حاضر بوده اند.

وی ادامه داد: از این زمان برای هر یک از افراد جامعه یک پرونده سوابق اسلامی و خدمات مسلمانی تشکیل شد و بر اساس آن امتیاز بندی شد. از آن به بعد بیت المال بر اساس چنین امتیازاتی تقسیم شد. این طرح در آغاز مورد استقبال قرار گرفت، زیرا در دوران خلیفه دوم به دلیل کشور گشایی ها و فتوحات، اموال فراوانی در اختیار مسلمانان قرار گرفت. غنایم بین النهرین و فلسطین و شام ایران و روم همه به مرکز خلافت سرازیر شده بود و صحابه ی پیامبر که تا دیروز با بردگان آزاد شده خود از امتیازات مساوی برخورد بودند، ناگهان امتیازات زیادی نصیبشان شد. اما از خود نپرسیدند که این دریافت ممکن است چه عواقبی به بار بیاورد.

این محقق علوم دینی درباره گسترش فساد اقتصادی در جامعه اسلامی ناشی از این سیاست جدید، افزود: نیمی از دوران خلیفه با این سیاست پیش رفت و در زمان عثمان، همین سیاست پیگیری شد، مضاف بر آن روابط ناسالم اقتصادی هم بروز کرد. در زمان خلیفه دوم این سیاست غلط با فساد اقتصادی و اداری همراه نبود. اما در زمان خلیفه سوم هم این سیاست غلط ادامه پیدا کرد و فساد اقتصادی گسترده ای هم به دلیل روحیات و خلقیات خلیفه دامنگیر جامعه ی اسلامی شد. ناگهان تمامی دریافتی افریقا را به برادر شیری خود که او را حاکم مصر کرده بود، بخشید. آلاف و الوف را بین خویشاوندان خود و کسانی که ممکن بود سر و صدای آن ها ایجاد مزاحمت کند توزیع می کرد.

وی در ادامه به تبیین موضع ابوذر غفاری، صحابه بزرگ پیامبر اسلام در قبال سیاست های اقتصادی خلیفه سوم پرداخت و گفت: ابوذر غفاری که تبعیدی دمشق بود، در آنجا به سیاست های معاویه اعتراض کرد و معاویه از خلیفه خواست او را به مدینه بفرستد. او مقاومت کرد و با وضع بسیار ناهنجار و دشواری به آنجا برده شد. وقتی به مدینه آمد در آنجا دید کار از ریشه مشکل دارد. بنابراین شروع به اعتراض کردن به سیاست های اقتصادی خلیفه در مدینه کرد.

حجت الاسلام و المسلمین ادیب افزود: ابوذر روزی در جلسه ای اعلام کرد که من از پیامبر شنیدم زمانی که فرزندان ابی العاص (پدربزرگ عثمان) به سی نفر برسند، مال خدا را بین خودشان دست گردان می کنند، بندگان خدا را به بردگی می کشند و دین خدا را بازیچه مطامع خودشان می کنند. عثمان برآشفت و به حاضران گفت کدام یک از شما این حدیث را از پیغمبر شینده اید؟ گفتند هیچ یک از ما نشنیده ایم. گفتند به سراغ علی بفرستید، علم پیغمبر نزد علی است. به سراغ امیر المومنین فرستادند و ایشان آمدند. عثمان پرسید شما این روایت را از پیامبر شنیده اید؟ ایشان گفتند من هم نشنیده ام. عثمان خوشحال شد که ابوذر تنها مانده است. در همین هنگام امیر المومنین فرمودند که اگر ابوذر این را نقل کرده من به شما توصیه می کنم این را قبول کنید. چون من از پیامبر شنیدم که فرمود: «نه آسمان بر سر کسی سایه افکنده است، نه زمین بر دوش خود گرفته است ،کسی را که از ابوذر راستگو تر باشد.»

وی در ادامه به بیان روایتی دیگر از ابوذر غفاری پرداخت و افزود: عثمان در نوبت دیگری به یکی از غلامان خودش تعداد زیادی سکه طلا داد و به آن غلام گفت سعی کن این ها را به ابوذر بدهی و اگر او این ها را از تو قبول کرد من تو را در راه خدا آزاد می کنم. غلام خوشحال به در خانه ابوذر رفت و دید خانه ی محقری دارد و تنها یک حصیر روی زمین است. سلام کرد و گفت که خلیفه مسلمین این پول را به من داده تا به شما بدهم. ابوذر فرمود خلیفه به همه ی مسلمانان این بخشش را می کند؟ غلام پاسخ منفی داد و گفت شما بسیار عزیز بودید و ایشان فقط برای شما فرستاده اند. ابوذر گفت من بخشش مخصوص قبول نمی کنم. اگر چیزی سهم همه ی مسلمانان باشد و به اندازه ای که به همه داده می شود به من هم داده شود، من هم به همان اندازه می پذیرم. غلام گفت آخر شما که چیزی ندارید؟ ابوذر پاسخ داد من الحمد لله بی نیازم. گوشه ی این اطاق دو قرص نان است. یکی روزی امشب من است یکی روزی فردا. بعد از آن هم می روم به دنبال کسب روزی. غلام گفت آقا اگر شما این را قبول کنید من آزاد می شوم. اگر نیاز هم ندارید برای این که من آزاد بشوم این را قبول کنید. ابوذر گفت ولی برادر من. من اگر این را قبول کنم من اسیر می شوم. آیا تو حاضری که من اسیر شوم که تو آزاد شوی؟

استاد حوزه و دانشگاه در ادامه ضمن اشاره به هدف امیر المؤمنین برای برپایی عدالت در جامعه اظهار داشت: این فضای دوران عثمان بود که منجر به شورش مسلمانان شد. بعد از این آشوب و بلوا مردم نزد علی بن ابی طالب رفتند تا عدالت را اجرا کند. امیر المؤمنین با ماموریت اجرای عدالت به میدان آمد. علی در توضیح این که چرا خلافت را قبول کرده گفته است، من به پشتیبانی رأی مردم و پیمانی که خدا از اهل دانش گرفته که گرسنگی مظلوم و سیری ظالم را تحمل نکنند، به میدان آمدم و گرنه خلافت را وا می گذاشتم. بنابراین مردم در ۱۸ ذی الحجه که روز جمعه بود، با حضرت علی(ع) بیعت کردند و ایشان خطبه خواندند. ایشان فردای آن روز یعنی شنبه، به عبید الله بن ابی رافع که خزانه دار بیت المال بود فرمودند بیت المال را مساوی بین مردم تقسیم کن و از دم به هر مسلمانی سه دینار رسید. آن هایی که صد ها و هزار ها و گاه میلیون ها دینار یا درهم دریافت می کردند، با بردگانی که گاه یک درهم بیشتر سهم نمی بردند، در دریافت سهم سه دینار مساوی شدند.

وی تقسیم مساوی بیت المال میان مسلمانان را نقطه آغاز شورش علیه حضرت علی(ع) دانست و افزود: اشراف،  قدرتمندان و برخورداران دوره پیشین در هیمن ابتدا با علی مخالفت کردند. کانون این مخالف ها بعد از ماجرا های بسیاری به شام منتقل شد و معاویه به نوعی بازگشت به سیاست عثمان را وعده می داد. معاویه که مرزنشین بود و از غنایم چیز های زیادی را نزد خود جمع کرده بود، شروع به بذل و بخشش کرد و در مقابل گفتمان علی که گفتمان عدالت است، گفتمان سخاوت و بخشش را به راه انداخت تا حرفی برای گفتن داشته باشد.

حجت الاسلام و المسلمین ادیب ادامه داد: ما روایت را می خوانیم و نمی دانیم پشت آن چه ماجراهایی بوده است،  درحالی که اگر این ها را بدانیم معنای روایت عوض می شود. این روایت که از حضرت علی(ع) می پرسند، «یا علی العدل افضل او الجود»، ایشان جواب می دهند، «العدل سائس عام و الجود عارض خاص» به این معنا که عدل مبنای سیاست عمومی است، اما جود یک فضیلت شخصی است. حکومت نمی تواند بر مبنای بخشش، بریز و بپاش، نواله دادن، حواله دادن و پول تقسیم کردن استوار شود. حکومت باید با انضباط و دقت کار خودش را به پیش ببرد. اما در مقابل، روابط شخصی باید از این نرمش ها و ملاطفت ها برخوردار باشد. رابطه ی عدل و احسان هم به همین صورت است. عدل نقطه ی آرمانی قانون است و احسان نقطه ی آرمانی اخلاق. قانون کارش انضباط عمومی است و اخلاق کارش لطافت و ظرافت وابسته به روابط متقابل است.

وی در ادامه ی سخنان خود به ذکر مثالی از روابط خانواده در این باره پرداخت و تصریح کرد: با مروری بر قانون مدنی و مباحث مربوط به حقوق زوجین، چند حق مشخص و محدود، حدود قانونی روابط زناشویی را مشخص می کند. عمده این قوانین هم به شأن خاص و ویژگی خاص زن و مرد و نیاز های انسانی بر می گردد. نفقه ی زندگی مشترک و محل مسکن و خورد و خوراک به نحو متعارف بر عهده ی مرد است. مرد نمی تواند بی توجه به این دسته از نیازهای خانواده باشد؛ همچنان که زن نمی تواند بی توجه به نیاز غریزی همسرش باشد.

این محقق علوم دینی افزود: گرچه شاید الزام های قانونی بیش از این وجود نداشته باشد؛ اما واقعیت این است که الزام های قانونی به درد وقت دعوا می خورد! وقت دعواست که قانون مرزها را مشخص می کند. اما با این مرز ها می شود صبح تا شب زندگی کرد؟ خیر. منطق دین داری اقتضا می کند که زندگی بر پایه عدل و احسان شکل گیرد. «ان الله یأمر بالعدل والأحسان» بنابراین احسان باید در زندگی حاکم باشد. به همین دلیل خدای تعالی به مرد می گوید حتی میل خوراک خودت را هم با میل خانمت نتظیم کن. ببین همسرت چه غذایی دوست دارد بپزد؟ و لذا روایت داریم که مرد مومن با اشتهای اهل خانه اش غذا می خورد. این همراهی در قانون نیامده و جزو اخلاق است. زندگی بدون اخلاق مثل دستگاه مکانیکی می شود و روح ندارد.

وی یکی از کارکردهای اخلاق را تنظیم روابط اجتماعی دانست و اظهار داشت: قانون جای اخلاق را نمی گیرد چرا که کار قانون درست کردن بنیاد هاست. اگر نظام اجتماعی را به یک ساختمان تشبیه کنیم، اصل سختمان، پی ساختمان، اسکلت ساختمان و سقف و دیوار است. اما شما یک پی محکم بریزید، اسکلت خوب درست کنید و دیوار های خوب بسازید، آیا می شود در آن زندگی کرد؟ خیر. نازک کاری است که آن سازه را قابل سکونت می کند. هر چه این نازک کاری ها بیشتر باشد، طبیعتا رفاه و راحتی بیشتر خواهد شد. اخلاق هم مانند همین ظریف کاری هاست و هر چه ظرائف اخلاقی در زندگی فردی و اجتماعی بیشتر بشود رفاه و راحتی بیشتر خواهد بود.

این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: یک زمان از صلح حرف می زنیم و مرادمان صلح در مقام اجرای قانون است. کاری که در شورای حل اختلاف انجام می دهند. یک وقت دو نفر دعوا دارند و آمده اند سر مرز قانون می گویند با هم صلح کنید. یعنی مقداری از حقوق مرزی خودتان چشم پوشی کنید. اما یک وقت صلح در اخلاق مطرح است. صلح در اخلاق به چه معناست؟ سوره ی فصلت آیه ی ۳۳ و ۳۴ «و من احسن قولا ممن دعا الی الله و عمل صالحا و قال اننی من المسلمین.» به این معنی که چه کسی سخنش بهتر از کسی ست که به خدا دعوت کند، کار خوب انجام دهد و بگوید من تسلیم امر خدا هستم. «و لا تستوی الحسنه و لا السیئه» به این معنی که خوبی و بدی با هم مساوی نیستند. «ادفع بالتی هی احسن.» در هر برخوردی با خلق، عکس العمل و نحوه ی رفتار تو بهتر از طرف مقابل است. «فاذا الذی بینک و بینه عداوة کانه ولی حمیم.» کسی که با او خصومت و دشمنی داری دوست گرم و نزدیک تو خواهد شد.

حجت الاسلام و المسلمین ادیب گفت: صلح مختص دادگاه و نظام بین الملل نیست. صلح به این معنی است اگر میان ما و برادرمان یا دوست و همسایه کدورتی وجود دارد، در شب های ماه مبارک رمضان در خانه شان برویم و بگوییم آمده ام قبولی طاعتتان را از خدا بخواهم. ممکن است برخورد سردی داشته باشد، اما شما گرم بگیرید. اگر کوه آهن هم باشد دریای آب خواهد شد. «تیغ حلم از تیغ آهن تیز تر/ بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر»

وی در پایان سخنان خود گفت: معنای دیگر اخلاق ارتقای شخصیت انسان به افقهای متعالی است. در آنجا دیگر تنها رابطه انسان با جامعه مطرح نیست، رابطه انسان با خودش و خدا نیز مورد نظر است. ما به هر دو این ها نیاز داریم. اخلاق عرفی اجتماعی را ممکن است انسان با عقل خودش هم به آن برسد. لذا در جوامع غیر دینی و غیر برخوردار از هدایت الهی هم گاهی چنین اخلاقی وجود دارد. اما آن اخلاق متعالی، آن اخلاق ارتباط دهنده ی انسان به عالم معنا، چیزی است که فقط خدا می تواند به بشر یاد بدهد و فقط در خانه ی اولیای خدا پیدا می شود، امامان و امام مجتبی که این شب ها متعلق به ولادت با سعادت ایشان است و امیر المومنین که این ایام، ایام شهادت ایشان است، هم در عرصه اخلاق اجتماعی و معادلات اجتماعی الگو های بی نظیر و به یاد ماندنی برای ما به ارمغان آورده اند و هم در عرصه ی رابطه ی انسان با خدا.
منبع: جماران
نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز