به گزارش روز نو، نمی دانم اما یک جورهایی حدس می زنم طرفداری از فوتبال برزیلی ها یک جوری طرفداری از خودمان است. ما در آیینه برزیل تمناها و آرزوها ی خودمان را به تماشا می نشینیم. ما ته دلمان یک جورهایی پذیرفته ایم که نظم پذیر نیستیم و جان و جهانمان با تکنیک همواره بیگانه خواهد ماند. به همین دلیل فکر می کنیم می توانیم جای گردن نهادن به تکنیک و نظم جهان کنونی، میان بر بزنیم. درست مثل برزیلی ها. که با در آمیختن خلاقیت فردی و شور و هیجان ویژه آمریکای لاتینی ها جزو سرآمدان فوتبال جهان شده اند. این که ما مدام در ادبیات فوتبالی مان از تعصب سخن می گوییم بی وجه نیست. این درست که می توان با تعصب و غیرت برمشکلات بسیاری فائق آید اما همه فوتبال تعصب و غیرت نیست. ما در مقابل آرژانتین سراپا غیرت و تعصب بودیم اما نتیجه فوتبال را معمولا نه تعصب رقم می زند و نه غیرت. برزیلی ها هم نه بی غیرت بودند و نه بی تعصب اما در مقابل بازی ماشینی و نظم حیرت آور آلمان ها شکست خوردند.
من هم از شیوه بازی آلمان ها هیچ خوشم نمی آید. و اصلا راستش را بخواهید
ترجیحم بود بازیکنان سرزمین مارکز و کوکائین و مطربان سرمست-کلمبیا- جام
طلا را روی دست بگیرند. اما جهان و مناسبات جهان امروز به خوش آمد و بدآمد
من و امثال من کار ندارد. ما از باخت برزیلی ها ناراحت و مغمومیم چرا که
شکست برزیل را صرفا شکست در یک بازی نمی دانیم. ما آن شکست را شکست در نوعی
شیوه و روش و منش می دانیم. شکست یک عقیده می دانیم. البته از آن جایی که
معمولا اهل تفکر و تامل و درنگ نیستیم سعی می کنیم آن را یک اتفاق تلقی
کنیم و یا ساده دلانه آن را به حساب عدم حضور ستاره برزیلی ها در میدان
بدانیم. برای همین هم هی می گوییم اصلا برزیلی ها معلوم نبود چرا این
جوریند؟ یا می گوییم آلمان خیلی خوب نبود برزیل اون برزیل همیشگی نبود.
باورش سخت و تلخ و ناگوار است اما حقیقت این است که ظاهرا عصر تکیه بر
خلاقیت های فردی و شور و هیجان ویژه مردمان شاعر پیشه به سرآمده است. نظم و
اندیشه تکنیکی سلطنت و سیطره خود را روز به روز بیشتر گسترش می دهد. من و
شما شاید چنین جهانی را دوست نداشته باشیم و دلمان بخواهد جهان بر مدار
دیگری بچرخد اما دیر زمانی است که دیگر خواستن توانستن نیست.