روزنو : با این توصیف، در مورد تیمملی کشورمان، جامعه متوقع و مترصد به نتایج دور از واقعبینی و خیالی ایران در جامجهانی، به سمتی پیش رفت که در عین شناخت کامل از اسکلت تیمی و امکانات آن، خود را محق پیروزی در چنین کارزار سخت بینالمللی میدانست. این در حالی است که تیمملی کشورمان با وجود تمام شایستگیها، هنوز از استانداردهای جهانی در کلیه زمینههای تکنیکی و تاکتیکی و همچنین تشکیلات حرفهای به دور است و تا حرفهایگری جهانی فاصله زیادی دارد.
تضاد در باورهای فردی نسبت به نتایج پدیدهای اجتماعی که بهناگاه در جامعهای رخ میدهد، ناشی از خوشبینی و یا بدبینی به آن پدیده است که افراد جامعه در اثر بیاطلاعی از چندوچون آن، سردرگم شده و راهی را میپیمایند که از اصول حرفهایگری و اخلاقی بهدور است.
به گزارش روزنو، در چنین شرایطی، فردی که خود را در معرض چنین دوگانگی فکری میبیند به انواع رفتارهای نابهنجار اجتماعی دست زده و به «آشفتهگرایی» سوق داده میشود. از این دست در جامعه ما، نمونههای فراوانی یافت میشود که در نتایج هر پدیدهای به ابراز عقیده پرداخته و دیگران را ملزم به پذیرش عقاید خویش میسازند و در اقدام به هر رفتار غیرمعمول، هیچ ابایی ندارند.
غافل از اینکه اینگونه واکنشهای غیرعقلایی میتواند بر وجهه فرهنگی ما بهویژه در حوزه ورزش خدشه وارد کند. نمونه آن همین انتقال و تبادل پیامهایی است که در رویارویی با نتایج تیمملی کشورمان در سطح اجتماع و شبکههای اجتماعی و همچنین رسانهها، گاهی با تعریف و تمجید و گاه با توهین و افترا به فلان ورزشکار ختم میشود.
با این توصیف، در مورد تیمملی کشورمان، جامعه متوقع و مترصد به نتایج دور از واقعبینی و خیالی ایران در جامجهانی، به سمتی پیش رفت که در عین شناخت کامل از اسکلت تیمی و امکانات آن، خود را محق پیروزی در چنین کارزار سخت بینالمللی میدانست. این در حالی است که تیمملی کشورمان با وجود تمام شایستگیها، هنوز از استانداردهای جهانی در کلیه زمینههای تکنیکی و تاکتیکی و همچنین تشکیلات حرفهای به دور است و تا حرفهایگری جهانی فاصله زیادی دارد.
نگارنده نه از باب تخصص ورزشی - که فاقد آن است - که از باب تاثیرات فرهنگی این جور رفتارهای چندگانه در مورد تیم و سرمربی آن - چه قبل و چه بعد از نتایج بحث برانگیز- اعتقاد دارد جامعه ایرانی دچار «انتظارات احساسی» شده که متاسفانه تاثیر خود را در واکنشهای آنی نشان داده و به «شتابزدگی»های بیمنطق و بیمورد دست زده است. یا از دیدی دیگر، به نظر میرسد بدنه اجتماعی ما به «توهمی» رویاگرایانه و غیرتحلیلی گرفتار آمده که فرق بین حرفهایگری و نقطه مقابل آن را از هم تمییز نداده و بیشتر به «رفتارهای احساسی» گرایش دارد.
بپذیریم که تحمل هر باخت و شکستی، بر اصول اخلاقی و زیربنای فرهنگ آن جامعه استوار است و تعدی از آن در معرفی آن فرهنگ در جوامع گوناگون، بازخوردی نابجا داشته و عواقبی مانند «طرد و ترک» و در حالتی بدبینانهتر «بیزاری» از فرهنگها را به دنبال دارد. فوتبال در زندگی روزمره امروزی از اسباب تفریح و سرگرمی فراتر رفته و به هویتی اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی در آمده که تقریبا اکثر جوامع در کنار آن به تبختر و خوداظهاری میپردازند، اینکه هر باخت و شکستی را پایان این «ساختارهویتی» بدانیم و به هویت دیگران بتازیم خود عامل تحقیر و شکست ابزارهای فرهنگی است که فوتبال ایران را در معرض فروغلتیدن به مصایبی دور از ذهن میکشاند. وضعیت خاص سیاسی و اقتصادی ایران در حال حاضر به نوعی «بینش فرا احساسی» نیازمند است تا از باریکه شرایط تحمیلی سیاستهای جهانی به سلامت عبور کرده و به شکوفایی همهجانبه برسد.
منبع: شرق