میرصادقی: نویسندگی ذاتی نیست/ آموزش آکادمیک لازمه داستاننویسی است
روزنو :
جمال میرصادقی گفت:"درحالحاضر دیگر این مسئله که نویسندگی امری ذاتی است بهرسمیت شناخته نمیشود و این واقعیت جا افتاده که آموزش آکادمیک، ابزار اصلی برای نویسنده شدن به شمار میرود."
جمال میرصادقی، دانشآموخته دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و تاکنون بیش از چهل کتاب در شاخههای رمان، نقد ادبی و مجموعه مقالات از او منتشر شده است. «درازنای شب»، «شبچراغ»، «دختری با ریسمان نقرهای»، «دندان گرگ»، «این شکستهها»، «شبهای تماشا و گل زرد»، «عناصر داستان»، «واژهنامه هنر داستاننویسی»، «راهنمای داستاننویسی»، «عرقریزان روح»، «جهان داستان غرب»، «داستان و ادبیات»، «جهان داستان ایران» و...برخی از آثار منتشرشده این نویسنده بهشمار میرود. آنچه در پی میآید، حاصل گفتوگوی ما با این نویسنده پیشکسوت درباره تأثیر کلاسهای داستاننویسی است.
بهنظر شما سهم آموزش داستاننویسی در پرورش نویسنده چقدر است؟
طبعاً، کلاسهای داستاننویسی برای افرادی که قصد دارند وارد دنیای نویسندگی شوند تأثیرگذار است. درواقع تا این کلاسها نباشند و آموزشهای لازم را به هنرجویان انتقال ندهند نمیتوان انتظار داشت که این کلاسها خروجی مثبتی داشته باشند.
اگر ممکن است درباره کلاسهای داستاننویسی خود که سالهاست در منزل شخصیتان برگزار میشود نیز توضیح دهید؟
سالهاست که این کلاسها را اداره میکنم. البته، پیشتر این کلاسها هفتهای دو بار برگزار میشد؛ اما بهدلیل مشکلاتی که نویسندگانی مانند من با آن مواجه هستند و ناچارند این کلاسها را در خانهشان برگزار کنند، تصمیم گرفتم حجم آنها را کاهش دهم. روی این اصل، در حال حاضر این کلاسها هفتهای یک روز یعنی فقط چهارشنبهها در دو نوبت برپا میشود. ساعت چهار و نیم تا پنج و نیم، متعلق به کسانی است که تازه به این کلاسها پیوستهاند و از این ساعت به بعد تا هشت شب نیز به هنرجویانی اختصاص دارد که چند سالی است این کلاسها را دنبال میکنند. تجربه آموزش داستاننویسی طی این سالها به من نشان داده که نفس برگزاری کلاسهای داستاننویسی بهخودیخود مطلوب است و میتواند نتایج خوبی در پی داشته باشد. چندانکه بسیاری از نویسندگان امروز، خاصه زنان که موفق به انتشار آثار خوبی هم شدهاند، زمانی شاگردان این کلاسها بودهاند که فریبا وفی و سارا سالار از این جملهاند.
این نشان میدهد که دیگر برای نویسنده شدن استعداد ذاتی کافی نیست و به المانهای دیگری نیز احتیاج داریم؟
دقیقاً همینطور است. نهتنها در کشور ما که در سایر کشورهای دنیا نیز در حال حاضر، با چنین روشهایی به پرورش نویسنده میپردازند. باید باور کنیم که کارگاههای داستاننویسی و کلاسهایی دراینارتباط، میتوانند کمک زیادی به افرادی که قصد دارند بهشکل جدی این مسیر را دنبال کنند داشته باشد.
اما نکته جالب این است که شخصیتهایی چون احمد محمود، محمود دولتآبادی، صادق چوبک یا حتی خود شما و سایر همنسلانتان بدون بهرهگیری از این کلاسها به دنیای نویسندگی قدم گذاشتید و آثار ماندگاری هم خلق کردهاید؟
خب! ما در آن دههها امکانات کافی برای آموزش آکادمیک داستاننویسی نداشتیم. هر وقت، زمان مناسبی پیش میآمد در دانشکده یا محافل دیگر در جمعی دوستانه دور هم مینشستیم و آثارمان را برای یکدیگر میخواندیم؛ اما فراموش نکنید که داستانهای آن زمان نیز بهدلیل بیبهره بودن از بار آکادمیک، دارای اشکالات ساختاری زیادی بودند. کما اینکه امروز خود من وقتی به گذشته برمیگردم و برخی از داستانهای دوره جوانیام را مرور میکنم به این اشکالات بیشتر پی میبرم و حتی تا امروز برخی از آنها را اصلاح نیز کردهام. روی این اصل است که معتقدم آموزش در تمام شاخهها ضروری است. چنانچه، در شرایط فعلی، همین روش در کشورهایی چون امریکا و انگلستان نیز متداول است که کلاسهایی وجود دارد که بر اساس آموزههای متنوع، نوشتن و اصولاً داستاننویسی را به افراد آموزش میدهند؛ بنابراین، اینکه نوشتن تنها به استعداد ذاتی بستگی دارد و اکتسابی نیست حقیقت ندارد و تجربه ثابت کرده است که آموزش در این میان، نقشی حیاتی دارد.
ظاهراً رمان تازهای در دست نگارش دارید؟
یک رمان با عنوان "مادر، عشق و دیگر هیچ" را بهتازگی نوشتهام که نگارش آن بهپایان رسیده است. همینطور، مجموعه داستانی با عنوان "عشق و داستانهای دیگر" در دست نگارش دارم که مشتمل بر بیست داستان کوتاه است؛ اما برای تحویل دادن این دو اثر به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مردد هستم، زیرا هنوز سایر آثار من موفق به دریافت مجوز نشر نشده است.
منبع: آنا
جمال میرصادقی گفت:"درحالحاضر دیگر این مسئله که نویسندگی امری ذاتی است بهرسمیت شناخته نمیشود و این واقعیت جا افتاده که آموزش آکادمیک، ابزار اصلی برای نویسنده شدن به شمار میرود."
جمال میرصادقی، دانشآموخته دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است و تاکنون بیش از چهل کتاب در شاخههای رمان، نقد ادبی و مجموعه مقالات از او منتشر شده است. «درازنای شب»، «شبچراغ»، «دختری با ریسمان نقرهای»، «دندان گرگ»، «این شکستهها»، «شبهای تماشا و گل زرد»، «عناصر داستان»، «واژهنامه هنر داستاننویسی»، «راهنمای داستاننویسی»، «عرقریزان روح»، «جهان داستان غرب»، «داستان و ادبیات»، «جهان داستان ایران» و...برخی از آثار منتشرشده این نویسنده بهشمار میرود. آنچه در پی میآید، حاصل گفتوگوی ما با این نویسنده پیشکسوت درباره تأثیر کلاسهای داستاننویسی است.
بهنظر شما سهم آموزش داستاننویسی در پرورش نویسنده چقدر است؟
طبعاً، کلاسهای داستاننویسی برای افرادی که قصد دارند وارد دنیای نویسندگی شوند تأثیرگذار است. درواقع تا این کلاسها نباشند و آموزشهای لازم را به هنرجویان انتقال ندهند نمیتوان انتظار داشت که این کلاسها خروجی مثبتی داشته باشند.
اگر ممکن است درباره کلاسهای داستاننویسی خود که سالهاست در منزل شخصیتان برگزار میشود نیز توضیح دهید؟
سالهاست که این کلاسها را اداره میکنم. البته، پیشتر این کلاسها هفتهای دو بار برگزار میشد؛ اما بهدلیل مشکلاتی که نویسندگانی مانند من با آن مواجه هستند و ناچارند این کلاسها را در خانهشان برگزار کنند، تصمیم گرفتم حجم آنها را کاهش دهم. روی این اصل، در حال حاضر این کلاسها هفتهای یک روز یعنی فقط چهارشنبهها در دو نوبت برپا میشود. ساعت چهار و نیم تا پنج و نیم، متعلق به کسانی است که تازه به این کلاسها پیوستهاند و از این ساعت به بعد تا هشت شب نیز به هنرجویانی اختصاص دارد که چند سالی است این کلاسها را دنبال میکنند. تجربه آموزش داستاننویسی طی این سالها به من نشان داده که نفس برگزاری کلاسهای داستاننویسی بهخودیخود مطلوب است و میتواند نتایج خوبی در پی داشته باشد. چندانکه بسیاری از نویسندگان امروز، خاصه زنان که موفق به انتشار آثار خوبی هم شدهاند، زمانی شاگردان این کلاسها بودهاند که فریبا وفی و سارا سالار از این جملهاند.
این نشان میدهد که دیگر برای نویسنده شدن استعداد ذاتی کافی نیست و به المانهای دیگری نیز احتیاج داریم؟
دقیقاً همینطور است. نهتنها در کشور ما که در سایر کشورهای دنیا نیز در حال حاضر، با چنین روشهایی به پرورش نویسنده میپردازند. باید باور کنیم که کارگاههای داستاننویسی و کلاسهایی دراینارتباط، میتوانند کمک زیادی به افرادی که قصد دارند بهشکل جدی این مسیر را دنبال کنند داشته باشد.
اما نکته جالب این است که شخصیتهایی چون احمد محمود، محمود دولتآبادی، صادق چوبک یا حتی خود شما و سایر همنسلانتان بدون بهرهگیری از این کلاسها به دنیای نویسندگی قدم گذاشتید و آثار ماندگاری هم خلق کردهاید؟
خب! ما در آن دههها امکانات کافی برای آموزش آکادمیک داستاننویسی نداشتیم. هر وقت، زمان مناسبی پیش میآمد در دانشکده یا محافل دیگر در جمعی دوستانه دور هم مینشستیم و آثارمان را برای یکدیگر میخواندیم؛ اما فراموش نکنید که داستانهای آن زمان نیز بهدلیل بیبهره بودن از بار آکادمیک، دارای اشکالات ساختاری زیادی بودند. کما اینکه امروز خود من وقتی به گذشته برمیگردم و برخی از داستانهای دوره جوانیام را مرور میکنم به این اشکالات بیشتر پی میبرم و حتی تا امروز برخی از آنها را اصلاح نیز کردهام. روی این اصل است که معتقدم آموزش در تمام شاخهها ضروری است. چنانچه، در شرایط فعلی، همین روش در کشورهایی چون امریکا و انگلستان نیز متداول است که کلاسهایی وجود دارد که بر اساس آموزههای متنوع، نوشتن و اصولاً داستاننویسی را به افراد آموزش میدهند؛ بنابراین، اینکه نوشتن تنها به استعداد ذاتی بستگی دارد و اکتسابی نیست حقیقت ندارد و تجربه ثابت کرده است که آموزش در این میان، نقشی حیاتی دارد.
ظاهراً رمان تازهای در دست نگارش دارید؟
یک رمان با عنوان "مادر، عشق و دیگر هیچ" را بهتازگی نوشتهام که نگارش آن بهپایان رسیده است. همینطور، مجموعه داستانی با عنوان "عشق و داستانهای دیگر" در دست نگارش دارم که مشتمل بر بیست داستان کوتاه است؛ اما برای تحویل دادن این دو اثر به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مردد هستم، زیرا هنوز سایر آثار من موفق به دریافت مجوز نشر نشده است.
منبع: آنا