به روز شده در: ۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۲۰
کد خبر: ۷۹۶۱۰
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۴ - ۳۱ خرداد ۱۳۹۳

شريعتي متفكر توسعه است

روزنو :فرشاد مومني*
فرشاد مومني نيز در ابتداي سخنراني به تاثير‌پذيري نسل خودش از شــريــعتي اشاره كرد و در ادامه به آغازگاه‌هاي پاي نهادن مساله توسعه در ايران اشاره كرد و گفت: برخي جنگ چالدران و گروهي جنگ‌هاي ايران و روس و عبارت‌پردازي تكان‌دهنده عباس ميرزا در گفت‌وگو با ديپلمات غربي را نخستين مواجهات جدي ايرانيان با تمدن جديد مي‌دانند و طرح مساله توسعه را به همان زمان مي‌دانند اما در زمان ما از دهه 1320 به اين‌سو كساني كه دغدغه دين داشتند، جداي از اين مواجهه با رقباي غربي، با رقباي بسيار مهمي به لحاظ فكري در داخل نيز مواجه شدند كه نظام باورهاي ايشان را به چالش مي‌كشاندند و مي‌كوشيدند به اين چالش‌ها پاسخ دهند. پرسش اصلي اين منتقدان آن بود كه چه نسبتي با نظام باورهاي ديني با كارنامه عملي ايران هست؟ از همين زمان اسلام‌شناسان بزرگ روي مفهوم علل انحطاط مسلمين تاكيد داشتند كه ما آن را توسعه‌نيافتگي مي‌خوانيم.
 
بحث‌هاي اصلي شهيد مطهري بر همين نكته تاكيد داشت. محور بحث‌هاي شهيد بهشتي نيز بحث توسعه‌نيافتگي است، ايشان با به كارگيري يك متدولوژي و ترمينولوژي متفاوت از شهيد مطهري، بيان ايشان را درباره عدالت تكميل مي‌كند.
 
 
مومني در ادامه شريعتي را در مقام مقايسه با ساير اين انديشمندان ديني موفق‌تر خواند و گفت: وقتي جلد چهارم از مجموعه آثار دكتر شريعتي كه بحث از بازگشت به خويشتن در آن مطرح مي‌شود را مي‌خوانيم و آن را با آثار كساني چون امه سزر، فرانتس فانون، عمار اوزگان و... مقايسه مي‌كنيم، در‌مي‌يابيم كه شريعتي از ايشان بحث‌هاي عميق‌تري را مطرح مي‌كند. اگر از اين زاويه به آثار شريعتي نگاه كنيم و وجوه آنتولوژيك و معرفت‌شناختي آنها را از بحث‌هاي متدولوژيك جدا كنيم، بسياري از سوءتفاهم‌هايي كه درباره او مطرح شده، از بين مي‌رود. البته شخصا نقدهاي متدولوژيك به شريعتي را مي‌پذيرم اما معتقدم كه در زمان او كه مباحثش را مطرح مي‌كرد، دو پارادايم نوسازي و
 
وابستگي وجود داشت. شريعتي برخوردي انتقادي به پارادايم نوسازي با توجه به خصلت‌هاي نژادپرستانه، فرافكنانه و مسووليت‌گريزانه اين پارادايم داشت و از اين حيث به پارادايم وابستگي تعلق‌خاطر داشت اما تحت تاثير آموزش‌هاي ديني به‌تدريج در دوره مياني تلاش‌هاي علمي‌اش، به اين وقوف روش‌شناختي رسيده بود كه اين هر دو پارادايم تحت تاثير آموزه نيوتني هستند، يعني مسائل را اين يا آن مي‌بينند. شريعتي از نيمه دوم آثارش به آموزه كوانتومي نزديك مي‌شود.
 
آنچه تحت عنوان سه شعار محوري شريعتي يعني عرفان، برابري و آزادي مطرح شده، از ديدگاه نيوتني فاصله مي‌گيرد و به سمت نگاه كوانتومي حركت مي‌كند. اين استاد اقتصاد در ادامه به نسبت شريعتي با آينده تفكر ايران پرداخت و گفت: بر اساس آنچه گفتم و با توجه به آنچه امروز در جهان رخ داده، معتقدم كه ميراث شريعتي مي‌تواند براي همه روشنفكران دنيا و به ويژه مسلمانان دنيا مي‌تواند منبع فكري بزرگ باشد. البته نبايد از شريعتي به عنوان يك رساله عمليه بهره گرفت، بلكه اصول و منطق نظري اوست كه اهميت دارد.
 
اين منطق كه اگر هر تحولي بخواهد در دنيا در هر جامعه‌يي پديد بيايد، نقطه عزيمت آن تحول در نظم فكري انسان‌ها و جوامع هست، امروز در جوامع فكري دنيا پشتيباني‌هاي بيشتري پيدا كرده است. اين هم كه شريعتي پالايش ديني و بستن راه فرصت‌طلبي از دين و جايگزين كردن راه مسوولانه به جاي آنها را در دستور كار خود قرار داده بود، در آينده اهميت مرتبا بيشتر خواهد شد.
 
مومني در پايان به طرحي كه از سوي كلوپ رم درباره تحولات آينده بشريت و جهان صورت گرفته اشاره كرد و گفت: در جهان آينده مطابق اين طرح كارهاي فكري گسترش خواهد يافت و رابطه اوقات كار و اوقات فراغت به سمت اوقات فراغت تغيير خواهد كرد. انقلاب دانايي با انقلاب بهره‌وري گره خورده و از يك سو رفاه و از سوي ديگر اوقات فراغت بشر بيشتر خواهد شد. در نتيجه قرن بيست و يكم، قرن مواجهه بي‌سابقه با دين و باورهاي ديني است. البته اين هم جنبه فرصت دارد و هم تهديد اما سه‌گانه عرفان، آزادي و برابري شريعتي را هيچ كوشش معطوف به توسعه‌يي نمي‌تواند ناديده بگيرد. يعني به اعتبار همين تحولات انقلاب دانايي اتفاقا پروبلماتيك علوم اجتماعي هم در حال تمركز تمام‌عيار روي مساله برابري است. به اين ترتيب هر سه مساله‌يي كه شريعتي مطرح مي‌‌‌‌‌‌كند همچنان مساله‌هاي اصلي سرنوشت‌ساز در زمينه توسعه هستند و بنابراين دكتر شريعتي همچنان براي آينده ايران مي‌تواند منبع الهام باشد.
 
استاد اقتصاد دانشگاه
 
علامه طباطبايي
منبع: اعتماد
تصویر روز
خبر های روز