کدام حزب اصلاحطلب؟
روزنو : سلام نو نوشت: مهمترین شوراها و مجامع مشورتی و ائتلافی اصلاحطلبان را میتوان شورای مشورتی اصلاحطلبان (متشکل از فعالین قدیمی اصلاحطلب و به محوریت سید محمد خاتمی) و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات (متشکل از نمایندگان 18 حزب اصلاحطلب) دانست.
نمایندگان احزاب اصلاحطلب در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
در این میان طبیعتا شورای هماهنگی جبهه اصلاحات که سابقه بیشتری از دیگری دارد و در سالهای دور هم به شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد معروف بود، به لحاظ ویژگی حزبی دارای وزن حقوقی بیشتری خواهد بود. اما آنچه که در عمل از سوی این شورا انجام میگیرد، به هیچ عنوان با وزنی که عنوان این شورا یدک میکشد همسان نیست.
بدیهی است که تصمیمات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات باید برآیند نظر و عملکرد احزاب عضو آن یعنی انجمن اسلامی معلمان ایران، اعتماد ملی، کارگزاران، مجمع نیروهای خط امام، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، انجمن اسلامی جامعه پزشکی، حزب اراده ملت، خانه کارگر، حزب اسلامی کار، همبستگی، حزب جوانان ایران اسلامی، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، مجمع فرهنگیان، مجمع نمایندگان ادوار، انجمن روزنامهنگاران زن، مجمع دانشآموختگان، مردمسالاری و مجمع زنان نواندیش باشد و همین مساله باعث میشود که در نگاه اول گمان بر این برود که وزن این تصمیم بسیار بالا خواهد بود. اما اگر با دقت به کیفیت عملکرد احزاب عضو این شورا نگاه کنیم، متوجه میشویم که بسیاری از این احزاب تک نفره هستند و متعاقبا باعث تنزل کیفیت و جایگاه این شورا میشوند.
چه عاملی باعث تضعیف احزاب اصلاحطلب میشود؟
اخیرا حجتالاسلام محسن رهامی، دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و دبیر ستاد انتخابات اصلاحطلبان در انتخابات اخیر شورای شهر تهران با انتقاد از تکیه صِرف بر نقش اشخاص و بزرگان اصلاحات و نادیده گرفتن نقش احزاب برای تصمیمگیری در عرصههای سیاسی، گفت: «تشکیل جبهه جدید اصلاحات نباید منجر به تضعیف احزاب اصلاحطلب شود.»
این نکته در حالی مطرح میشود که اساسا تشکیل جبههها خطر اصلی برای تضعیف احزاب اصلاحطلب نیست و این فردمحوری، عدم توجه به قواعد کار تشکیلاتی و بعضا منفعت طلبی در بعضی از این احزاب است که باعث تضعیف آنها میشود.
کسی منکر این نیست که در تحزب نوین، شخص محوری جایی ندارد و احزاب هستند که باید بار اصلی هدایت اواضاع سیاسی کشور را به دوش بکشند، اما سوالی که وجود دارد این است که آیا واقعا در کشور ما احزاب کارکرد واقعی خود را پیدا کردهاند؟
احزاب کشور ما از جمله احزاب اصلاحطلب نیز توجه چندانی به عضوگیری، آموزش و کادرسازی ندارند و شاید در احزاب هم همان خاصیت شخصمحوری با شدت بالایی وجود داشته باشد. دبیران کل احزاب ایران از جمله احزاب اصلاحطلب عموما برآمده از یک سازوکار دموکراتیک و شایستهسالار نیستند و عموما همین افراد هستند که عدهای از پیروانشان را دور خود جمع کرده و از این رو فقط نام حزب را یدک میکشند.
لزوم اصلاحات اساسی در احزاب جریان اصلاحات
یادمان نرفته که در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اخیر هم در حالی که احزاب عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات برای راهاندازی چند ستاد انتخاباتی به دشواری برخورده بودند، این همان اشخاص شاخصی چون سید محمد خاتمی و آیتالله هاشمی رفسنجانی بودند که شخصا مساله انتخابات را به سمت مطلوب هدایت کردند.
در حال حاضر هم متاسفانه اوضاع تغییر چندانی نکرده و احزاب اصلاحطلب تحولی اساسی را در خود ایجاد نکرده و به همان روند سابق ادامه میدهند. در این بین شاید فقط چند گروه جوان اصلاحطلب یا همان نسلی دوم اصلاحات باشند که واقعا مسیر کار تشکیلاتی اعتقادی را در پیش گرفته باشند که از آن جمله میتوان به گروهی از جوانان فعال اشاره کرد که در دل حزب اسلامی کار، سازمان دانشجویی را ایجاد کردهاند و در مرحله اولی تر هم جوانانی که در قالب باشگاه جوانان اصلاحطلب تعریف میشوند که کیفیت کار هر یک از این مجموعههای جوان در برخی موارد بالاتر از کل مجموعه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات است.
در شرایط فعلی لازم است که احزاب اصلاحطلب نیز بدون استثناء، لزوم ایجاد تحولات ساختاری و نوسازی در خود را باور کنند و با تبدیل شدن به احزاب واقعی و همچنین تقویت شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای مشورتی اصلاحطلبان(مشاورین خاتمی) گامی مهم را در راستای تحقق جامعه مدنی در ایران بردارند.
نمایندگان احزاب اصلاحطلب در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات
در این میان طبیعتا شورای هماهنگی جبهه اصلاحات که سابقه بیشتری از دیگری دارد و در سالهای دور هم به شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد معروف بود، به لحاظ ویژگی حزبی دارای وزن حقوقی بیشتری خواهد بود. اما آنچه که در عمل از سوی این شورا انجام میگیرد، به هیچ عنوان با وزنی که عنوان این شورا یدک میکشد همسان نیست.
بدیهی است که تصمیمات شورای هماهنگی جبهه اصلاحات باید برآیند نظر و عملکرد احزاب عضو آن یعنی انجمن اسلامی معلمان ایران، اعتماد ملی، کارگزاران، مجمع نیروهای خط امام، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، انجمن اسلامی جامعه پزشکی، حزب اراده ملت، خانه کارگر، حزب اسلامی کار، همبستگی، حزب جوانان ایران اسلامی، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها، مجمع فرهنگیان، مجمع نمایندگان ادوار، انجمن روزنامهنگاران زن، مجمع دانشآموختگان، مردمسالاری و مجمع زنان نواندیش باشد و همین مساله باعث میشود که در نگاه اول گمان بر این برود که وزن این تصمیم بسیار بالا خواهد بود. اما اگر با دقت به کیفیت عملکرد احزاب عضو این شورا نگاه کنیم، متوجه میشویم که بسیاری از این احزاب تک نفره هستند و متعاقبا باعث تنزل کیفیت و جایگاه این شورا میشوند.
چه عاملی باعث تضعیف احزاب اصلاحطلب میشود؟
اخیرا حجتالاسلام محسن رهامی، دبیرکل انجمن اسلامی مدرسین دانشگاهها و دبیر ستاد انتخابات اصلاحطلبان در انتخابات اخیر شورای شهر تهران با انتقاد از تکیه صِرف بر نقش اشخاص و بزرگان اصلاحات و نادیده گرفتن نقش احزاب برای تصمیمگیری در عرصههای سیاسی، گفت: «تشکیل جبهه جدید اصلاحات نباید منجر به تضعیف احزاب اصلاحطلب شود.»
این نکته در حالی مطرح میشود که اساسا تشکیل جبههها خطر اصلی برای تضعیف احزاب اصلاحطلب نیست و این فردمحوری، عدم توجه به قواعد کار تشکیلاتی و بعضا منفعت طلبی در بعضی از این احزاب است که باعث تضعیف آنها میشود.
کسی منکر این نیست که در تحزب نوین، شخص محوری جایی ندارد و احزاب هستند که باید بار اصلی هدایت اواضاع سیاسی کشور را به دوش بکشند، اما سوالی که وجود دارد این است که آیا واقعا در کشور ما احزاب کارکرد واقعی خود را پیدا کردهاند؟
احزاب کشور ما از جمله احزاب اصلاحطلب نیز توجه چندانی به عضوگیری، آموزش و کادرسازی ندارند و شاید در احزاب هم همان خاصیت شخصمحوری با شدت بالایی وجود داشته باشد. دبیران کل احزاب ایران از جمله احزاب اصلاحطلب عموما برآمده از یک سازوکار دموکراتیک و شایستهسالار نیستند و عموما همین افراد هستند که عدهای از پیروانشان را دور خود جمع کرده و از این رو فقط نام حزب را یدک میکشند.
لزوم اصلاحات اساسی در احزاب جریان اصلاحات
یادمان نرفته که در انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اخیر هم در حالی که احزاب عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات برای راهاندازی چند ستاد انتخاباتی به دشواری برخورده بودند، این همان اشخاص شاخصی چون سید محمد خاتمی و آیتالله هاشمی رفسنجانی بودند که شخصا مساله انتخابات را به سمت مطلوب هدایت کردند.
در حال حاضر هم متاسفانه اوضاع تغییر چندانی نکرده و احزاب اصلاحطلب تحولی اساسی را در خود ایجاد نکرده و به همان روند سابق ادامه میدهند. در این بین شاید فقط چند گروه جوان اصلاحطلب یا همان نسلی دوم اصلاحات باشند که واقعا مسیر کار تشکیلاتی اعتقادی را در پیش گرفته باشند که از آن جمله میتوان به گروهی از جوانان فعال اشاره کرد که در دل حزب اسلامی کار، سازمان دانشجویی را ایجاد کردهاند و در مرحله اولی تر هم جوانانی که در قالب باشگاه جوانان اصلاحطلب تعریف میشوند که کیفیت کار هر یک از این مجموعههای جوان در برخی موارد بالاتر از کل مجموعه شورای هماهنگی جبهه اصلاحات است.
در شرایط فعلی لازم است که احزاب اصلاحطلب نیز بدون استثناء، لزوم ایجاد تحولات ساختاری و نوسازی در خود را باور کنند و با تبدیل شدن به احزاب واقعی و همچنین تقویت شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و شورای مشورتی اصلاحطلبان(مشاورین خاتمی) گامی مهم را در راستای تحقق جامعه مدنی در ایران بردارند.