به روز شده در: ۰۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۰
کد خبر: ۶۷۲۵۴۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۳ - ۰۶ بهمن ۱۴۰۳

احیای پوپولیسم با اقدام خبرساز مسعود پزشکیان در اهواز؟

روزنو :پوپولیسم به‌عنوان ایده‌ای که «مردم» را به‌عنوان نیروی مظلوم و شرافتمند و اخلاقی در مقابل «نخبگان» فریبکار و منفعت‌طلب مطرح می‌کند، سابقه طولانی در رفتار برخی سیاستمداران ما و دنیا از سویی، و نقد توسط روشنفکران از سوی دیگر دارد. اما مواجهه روشنفکران و محققان با این رویکرد، برخلاف تصور رایج، یکپارچه سیاه و منفی نبوده است.

احیای پوپولیسم؟/بازکاوی نظری-تاریخی اقدام خبرساز مسعود پزشکیان در اهواز

بحث پوپولیسم در ایران از دوره احمدی‌نژاد داغ شد؛ نه آنکه پیش از آن پوپولیسم نبود، بلکه رشد آگاهی‌ها و نقش‌آفرینی بیش از پیش رسانه‌ها و نخبگان، و از طرفی افراط شخص احمدی‌نژاد در عوام‌گرایی، به این مسئله دامن زد. در ماه‌های اخیر و نوع رفتار و گفتار رئیس‌جمهور پزشکیان به‌خصوص پس از بیل‌زنی اخیر او در خوزستان برای آغاز به کار یک پروژه مدرسه‌سازی، این بحث را مجدداً برجسته کرده است. آیا پزشکیان پوپولیست است؟

پوپولیسم به‌عنوان ایده‌ای که «مردم» را به‌عنوان نیروی مظلوم و شرافتمند و اخلاقی در مقابل «نخبگان» فریبکار و منفعت‌طلب مطرح می‌کند، سابقه طولانی در رفتار برخی سیاستمداران ما و دنیا از سویی، و نقد توسط روشنفکران از سوی دیگر دارد. اما مواجهه روشنفکران و محققان با این رویکرد، برخلاف تصور رایج، یکپارچه سیاه و منفی نبوده است.

یکی از شاخص‌ترین مخالفان مواجهه یکسره رد و طرد با پوپولیسم، ارنستو لاکلائو، فیلسوف چپ‌گراست که در کتاب مشهورش «در باب عقل پوپولیستی» به برخی نقدها دراین‌باره پاسخ می‌گوید و آن را به عنوان یک منطق اساسی سیاسی برای به چالش کشیدن نخبگان و بازتعریف رابطه قدرت، تعریف می‌کند. به عقیده او، پوپولیسم شکلی از سیاست است که به پژواک صدای گروه‌های به‌حاشیه‌رانده شده کمک می‌کند.

در نتیجه، از نظر او نه‌تنها این مفهوم بار منفی ندارد، که به عنوان ابزاری در خدمت «سیاست راستین» می‌داند که در آن آحاد جامعه از حق برابر در امر سیاست برخوردارند. منتها باید به این نکته توجه کرد که تمرکز این نظر لاکلائو بر جوامعی است که دموکراسی نمایندگی در آنها شکل گرفته است. دیگرانی چون شانتال موف، همسر و همکار مارکسیست لاکلائو نیز به همین ترتیب از پوپولیسم چپگرا دفاع کرده و آن را در خدمت دموکراسی رادیکال (دموکراسی مستقیم با حذف نهادهای واسط) در مقابله با نئولیبرالیسم و اقتدارگرایی دانسته است که به «مردم» هویت جمعی می‌بخشد.

مارگرات کنوان (Margaret Canovan) هم محقق دیگری است که پوپولیسم را پاسخی به شکاف نخبگان و مردم  و مانعی بر بروکراتیک شدن دموکراسی‌ها می‌داند. در واقع، او پوپولیسم را یک نیروی دموکراتیک در برابر نواقص دموکراسی‌های مدرن می‌داند که به همین دلیل شاید به کار بررسی این موضوع در ایران ما نیاید. اما دیدگاه بنجامین موفیت (Benjamin Moffitt) شاید برای ما کارآمدتر باشد، جایی که اولاً پوپولیسم را پدیده‌ای عادی و ضروری در سیاست مدرن ارزیابی می‌کند و ثانیاً معتقد است که وضعیت سیاسی را از انجماد خراج کرده و مسائل مهم مردم که در انبوه موضوعات مورد توجه دولت و نخبگان  گم شده‌اند را به چشم می‌آورد و تبدیل به مسئله عمومی می‌کند.

برخی دیگر از محققان مانند یانیس استاوراکایس (Yannis Stavrakakis) نیز با تمایزگذاری بین پوپولیسم اقتدارگرا و پوپولیسم دموکراتیک، آن را موجب پویایی دموکراسی‌ها و بازسازی مشروعیت سیاسی و بازگرداندن به حاشیه‌رانده‌شدگان به عرصه سیاست و در نتیجه، بازتوزیع قدرت می‌دانند. البته نوع نظر این چهره‌ها، بر دفاع از پدیده‌ای است که اغلب مورد نقد و حمله بوده است. در واقع خود این افراد نیز دفاع مطلق از پوپولیسم نکرده‌اند و صرفاً آن را پاسخی به برخی ضعف‌ها و مسائل دموکراسی‌های مدرن و شکاف بین نخبگان و مردم مطرح کرده‌اند و مهمتر آن که با پوپولیسم در جوامع اقتدارگرا تمایز قائل شده‌اند. نکته آنکه در سال‌های اخیر در ایران، برخی دفاعیات جدی از پوپولیسم را نه از موضع چپگرایی که از موضع راستگرایی و در بین اپوزیسیون، از جانب برخی نیروهای مشروطه‌خواه یا سلطنت‌طلب دیده و شنیده‌ایم که ماجرای خود را دارند.

در نقطه مقابل، منتقدان پوپولیسم با موج سنگین‌تری به مقابله با آن پرداخته‌اند. در داخل کشور این موج به‌خصوص از زمان دولت احمدی‌نژاد پررنگ شد؛ هرچند برای خود او بد نشد و محبوبیت بالایی آورد. اصلی‌ترین منتقد این رویکرد او هم اصلاح‌طلبان و روشنفکران بوده‌اند. اما در سطح روشنفکران برجسته جهانی هم کسانی چون جان ورنر مولر در کتاب «پوپولیسم چیست؟» ذات پوپولیسم را ضددموکراسی دانسته که ادعای نمایندگی «مردم» را به پوپولیست‌ها می‌دهد و تکثرگرایی (پلورالیسم) را نفی می‌کند. استیون لویتسکی و دانیل زیبلات، پوپولیسم در «کشورهایی با نهادهای ضعیف» را موجب اقتدارگرایی و مرگ دموکراسی می‌دانند.

شری برمن، رهبران پوپولیست را متهم می‌کند که با سوءاستفاده از احساسات مردم، از پاسخ‌گویی طفره می‌روند و به‌رغم جذابیت‌های کوتاه‌مدت‌شان، در بلندمدت به دموکراسی ضربه می‌زنند.

یاشا مونک، پوپولیست‌های راستگرا را متهم می‌کند با تضعیف پلورالیسم و القای نارضایتی عمومی، اقتدارگرایی را در مقابل دموکراسی‌خواهی تقویت می‌کنند (این مدل در فهم تهدید نوعی پوپولیسم جدید از جانب سلطنت‌طلبان وطنی مفید است.)

و بالاخره از فرانسیس فوکویاما باید گفت که با درک زمینه‌های شکل‌گیری پوپولیسم، از بی‌اعتبار شدن نخبگان و نهادهای مدنی و احزاب و پایه‌های حکومت قانون در پی تفوق پوپولیسم اظهار نگرانی می‌کند که این رویکرد به‌خصوص در مورد آمریکای ترامپ مطرح می‌شود.

اما در بین این دو موج همدل و مخالف، Cas Mudde که از نظریه‌پردازان پوپولیسم و افراط‌گرایی در اروپاست وRovira Kaltwasser که این مسئله را در آمریکای لاتین بررسی و با اروپا مقایسه کرده است، در پژوهشی مشترک دیدگاه جامع‌تر و پیچیده‌تری نسبت به پوپولیسم ارائه می‌دهند. آنها با تقسیم‌بندی نقاط مثبت و منفی پوپولیسم، درباره نقاط مثبت آن به مواردی اشاره می‌کنند؛ از جمله پاسخ به بحران نمایندگی. زیرا اغلب نخبگان سیاسی را به چالش می‌کشد و خواسته‌های اقشار حاشیه‌نشین را به مرکز سیاست می‌آورد و دیگری، افزایش مشارکت سیاسی که با بسیج گسترده مردم محقق می‌شود.

اما در بیان نقاط منفی پوپولیسم، آنها به مواردی چون دوقطبی‌سازی و تقلیل سیاست به دوگانه «ما» در برابر «آن‌ها»، و تهدید نهادهای مدنی و دموکراتیک می‌پردازند. بنابراین، Mudde  و Rovira Kaltwasser به رد کلی پوپولیسم اعتقاد ندارند و تأکید دارند که این پدیده باید در بسترهای مختلف مورد بررسی قرار گیرد.

 
پوپولیسم در ایران

بحث پوپولیسم در ایران از دوره احمدی‌نژاد داغ شد؛ نه آنکه پیش از آن پوپولیسم نبود، بلکه رشد آگاهی‌ها و نقش‌آفرینی بیش از پیش رسانه‌ها و نخبگان، و از طرفی افراط شخص احمدی‌نژاد در عوام‌گرایی، به این مسئله دامن زد. در ماه‌های اخیر و نوع رفتار و گفتار رئیس‌جمهور پزشکیان به‌خصوص پس از بیل‌زنی اخیر او در خوزستان برای آغاز به کار یک پروژه مدرسه‌سازی، این بحث را مجدداً برجسته کرده است. آیا پزشکیان پوپولیست است؟

پاسخ کوتاه من با توجه به مقدمه طولانی که ذکر شد تا از نگاه تک‌بعدی به آنچه پوپولیسم نامیده می‌شود و هیولاسازی از آن رها شویم، این است که «بله، پزشکیان فعلاً تا اندازه نسبتاً لازم و خوبی مردم‌گرا و پوپولیست (اگر اصرار بر این واژه است) به نظر آمده است.»

آیا این پاسخ از سر جانبداری و رای راقم این سطور به اوست؟ شاید، ولی سعی شده که این‌گونه نباشد. این پاسخ کسی است که از اشرافیت، رانت‌خواری، تفرعن، تبعیض و فاصله زیاد قدرت بین طبقه حاکم و مردم هم مانند عوام‌زدگی نگران و حتی منزجر است. پزشکیان زمینه‌های پوپولیسم دارد، بنا بر این نشانه‌ها:

*  عامیانه سخن می‌گوید.

*  به محتوای قانون کمتر از خود قانون بها نمی‌دهد (مثال مقاومت در برابر قانون عفاف و حجاب).

*  سعی می‌کند در میان مردم و از مردم دیده شود.

*  به احزاب و نهادهای مدنی باور چندانی ندارد.

* برخی از موارد فوق تا وقتی از حد نگذشته‌اند، خوبند و برخی خطرناک.

اصلاحات به عنوان جریانی نخبه‌گرا (متاسفانه بیش از حد نخبه‌گرا، که این جزو عوامل افولش در دوره هشت‌ساله دولت اصلاحات شد) ادبیاتی نخبه‌گرا و کمتر عامه‌فهم داشت. بر قانونگرایی و حاکمیت قانون تاکید خوبی داشت، اما چنان در این قانون عرف شد که از اصلاحات حقوقی و اهمیت محتوای قانون غافل شد و ادبیاتی تک‌بعدی و ناسازگار با برخی تحولات و وجدان جمعی در برخی مقاطع پیدا کرد.

برعکس عملکرد پزشکیان در یک فقره قانون عفاف و حجاب که در ادبیاتش در تله افراط در قانونگرایی نیفتاد و از موضع حق و عدالت با آن مواجه شد. کم‌باوری یا ناباوری او به نهادهای مدنی و احزاب هم به دلیل یک ویژگی مثبت او، یعنی مشورت‌پذیری و باور به کار کارشناسی باعث شده تا در عمل احزاب بیش از بسیاری از زمان‌ها از جمله دولت نخبه‌گرا و غیر پوپولیست روحانی، تحویل گرفته شوند و برای اولین بار مشاور رئیس‌جمهور در امور احزاب و تشکل‌های مدنی انتخاب شود.

البته پزشکیان برخی گفتار پوپولیستی نگران‌کننده و قابل‌نقد هم داشته است. مثلاً جایی که اختلافات را حاصل غلبه هوای نفس می‌داند، یعنی همان که برخی محققان را نگران تهدید تکثرگرایی و رقابت از ناحیه پوپولیسم می‌کند. اما او ویژگی‌های شخصی دارد که باعث می‌شود در ترجمه پوپولیسم، به دو واژه مردم‌گرا / توده‌زده و از آن بدتر، مردم‌فریب پناه ببریم. چون تفاوت است بین آن که بنا بر روحیات و گرایشات و دغدغه‌های شخصی، حساسیتش به عدالت آموزشی و کودکان محروم را با بیل‌زنی به نوعی اعلام و ابلاغ می‌کند، با کسی که مردم را پشت ماشینش می‌دواند. اینها واقعاً دو رویکرد متفاوت هستند.

اما نباید از ذکر یک هشدار به رئیس‌جمهور مردم‌گرا گذشت. بیل‌زنی ایشان چنانچه باید و شاید مورد استقبال قرار نگرفت، به سه دلیل که لازم است به آنها توجه شود:

*یکی اینکه چشم و گوش مردم تا حدی از این رفتارها پر شده و سابقه خوبی هم از آن ندارند.

*نکته دوم اینکه، این رفتار در جایی جواب می‌دهد که چند دستاورد ملموس برای مردم محقق شده باشد. مثلاً در بودجه‌ریزی بیلی زده شود که بودجه نهادهای بی‌خاصیت و گاه ضدمردمی حذف شوند یا کاهش یابند، در فیلترینگ اتفاق مثبت‌تری رخ دهد، مسئله مقابله با حجاب زنان در قالب‌هایی چون توقیف خودرو و برخی تحدیدهای دیگر حل شود، تورم کنترل شود، در سیاست خارجی و حل تحریم‌ها اتفاقی رخ دهد. دستاورد، مقدمه پذیرش و به دل نشستن مردم‌گرایی‌های دیگر است.

*و سوم اینکه حد این رفتار هم مراعات شود. در چند ماه اخیر، آقای پزشکیان بیش از حد در همایش‌ها و نمایش‌ها مصرف شده است. هر چیزی که از حد بگذرد به ضد خود بدل می‌شود. لذا بهتر است مدتی در جلسات کاری‌تر دیده شوند و سخنرانی هم نداشته باشند. این مسئله‌ای است که دفتر ایشان باید به آن توجه کند.

پرسش: چرا این حرف‌ها در زمان احمدی‌نژاد و رئیسی گفته نشد؟

اولاً سطح و عمق پوپولیسم احمدی‌نژاد با هر پوپولیست یا مردم‌گرای دیگری متفاوت بود. احمدی‌نژاد نخبه‌ستیز بود، در پوشش تواضع گردن‌کشی می‌کرد، دوقطبی‌ساز بود، نگاه ملی نداشت، ستیزه‌جویی می‌کرد، در پی قرار دادن کلیتی به نام مردم مقابل نخبگان و نهادهای مدنی بود، مردم را در به‌دنبال خود کشاندن تحقیر و خفیف می‌کرد نه آن که عزت دهد و تکریم کند. اما مرحوم رئیسی این‌گونه نبود و به شخصه بنا بر این رویکرد شخصی و نگاه جامعه‌گرا، مشکلی با گپ و گفت او با کارگران نداشتم که مثلاً سراغ نهار خوردن کارگران را بگیرد. ایراد اگر بود، در عدم پاسخ‌گویی دولت، خالص‌گرایی و مقابله با نهادهای مدنی و احزاب مستقل و منتقد و گرایشات متفاوت مردم بود و نیز کسب دستاورد. نکته‌ای که پزشکیان هم باید مراقب آن باشد.
جان کلام

حاکمیت با وجود فاصله قدرت زیادی که با مردم پیدا کرده است و عملاً دارای یک طبقه فکری و سلیقه‌ای حاکم در مقابل اکثریت مردم عادی در جانبی دیگر شده‌ایم، و اصلاحات با وجود نخبه‌گرایی بیش از حد، نیاز به کاهش فاصله قدرت با جامعه و نوعی مردم‌گرایی عمیق‌تر دارد که البته اصل آن در اصلاح سیاست‌های کلان و دموکراسی و رعایت حقوق بشر اتفاق می‌افتد.

روحیات دکتر پزشکیان برای این منظور در بخش عاطفی و حسی بسیار مناسب است که می‌تواند در صورت استفاده درست از این ظرفیت ذاتی و شخصیتی، به تغییرات مثبت و مهمی در کشور بینجامد. اما اولاً باید بر وجوه کم‌توجه او به تشکل‌سازی و نهادهای مدنی تمرکز داشت و در عین گفت‌وگوی انتقادی با او، برخی تصمیماتش مانند جلسه با احزاب و تعیین مشاور در امور احزاب و تشکل‌های مدنی که برای نخستین بار محقق شده را ارج نهاد.

ثانیاً، ذهنیت او را در قبال دو مسئله تکثر و رقابت تقویت کرد تا ذیل برداشتی عوام‌گرا و غیرعمیق از وفاق دچار مشکل و سیاست‌گذاری‌های غلط نشوند.

و نهایتاً این که به او و دولتش کمک کرد تا روحیه حق‌گرا و عدالت‌جویی را به سمت اصلاح ساختاری و حقوقی در موارد ضعف قانون، و تقویت رویکرد حاکمیت قانون به‌طور عام پیش برد.

عکس روز
خبر های روز