ژانر وحشت در تبلیغات محیطی
پرستو توکلی؛ فرهیختگان آنلاین: طی چند روز گذشته فضای مجازی از ویدیوهای مرموز و ترسناکی درباره یک عروسک پُر شد. عروسکی با چهره رعبآور که بعد از آسیب به خودروها و مکانها در محل آسیب رها میشد. کمی بعدتر بهرنگ علوی، بازیگر سینما و تلویزیون نیز با انتشار مطالبی خبر داد که این عروسک به اموال او هم آسیب زده است.
در استوریهای علوی، او از شکستهشدن شیشه خودرو و یافتن عروسکی مرموز در ماشین خود گفت و پس از آن با انتشار ویدیوهایی از یک مکان ترسناک همانند «خانه ارواح» در کلاردشت، داستانی عجیب را برای مخاطبان خود نقل و اذعان را به شدت درگیر کرد. در ادامه اما مشخص شد که همه اینها تنها بخشی از یک ترفند تبلیغاتی برای سریال جدید «ازازیل» به کارگردانی حسن فتحی بوده است.
این اقدام واکنشهای مختلف و عمدتا منفی در شبکههای اجتماعی به همراه داشت و باعث طرح پرسشهای مهمی در خصوص اخلاق تبلیغ و تاثیر آن بر جامعه شد. اینکه این نوع تبلیغ چه تاثیری بر روان جامعه میگذارد؟ آیا استفاده از این روشهای ترسناک و مرموز برای معرفی آثار هنری کار درستی است؟ اینکه آیا برای جلب توجه مردم به یک سریال، بازیگران آن باید مخاطب را اینگونه فریب دهند؟ و در آخر اینکه اصولا راه بهتری برای تبلیغ یک سریال وجود ندارد؟
توجه به فرهنگ جامعه هدف در طراحی تبلیغ
در دنیای رقابتی صنعت سینما و تلویزیون، تبلیغات به یکی از ابزارهای اصلی برای جذب مخاطب تبدیل شدهاند. اما وقتی تبلیغاتی که قرار است به جذب مخاطب منجر شوند، خود منبعی از وحشت و استرس برای مخاطبان شوند، باید سوالات جدیتری مطرح کرد.
تبلیغ سریالها به شیوههایی که مردم را دچار اضطراب و ترس کنند، نه تنها میتواند به تزلزل روانی و اضطراب اجتماعی منجر شود، بلکه تصویر درستی از فرهنگ تبلیغاتی هنری در ذهن مردم به جای نمیگذارد. ضمن اینکه در این دست تبلیغات به اصطلاح در ژانر وحشت باید فرهنگ جامعه و نوع مواجهه مردم با ترس و اضطراب را نیز در نظر گرفت. مثلا وقتی شخصیتهای «وایتواکر» مربوط به سریال «بازی تاج و تخت» در خیابانهای لندن قدم میزنند، مردم برخورد عادی دارند و با آنها عکس میگیرند، اما وقتی داعشیها برای تبلیغ فیلم «به وقتشام» در پاساژی در تهران حضور پیدا میکنند اکثر مردم میترسند و حتی زنی غش میکند.
ترفندهای ترسناک؛ آیا تبلیغ با وحشت کارساز است؟
اگر به تبلیغات سریالهای تلویزیونی اخیر دقت کنیم، به وضوح میبینیم که برخی از آنها برای جذب مخاطب از هر ابزاری استفاده کردهاند. این نوع تبلیغ نه تنها در مورد «ازازیل»، بلکه در سایر تولیدات ایرانی نیز مشهود است. برای مثال، سریال «زخم کاری» نیز برای فصل سوم با تبلیغات ترسناک، استفاده از چاقو و خون و حتی هوشمصنوعی برای القای خشونت و خونریزی استفاده کرد. یا تبلیغ سریال «پدر گواردیولا» با بیلبوردی از مهران مدیری بود که خون از صورتش در حال سرازیر شدن بود.
تبلیغاتی که به این شیوه انجام میشوند، گرچه ممکن است توجههای کوتاهمدتی به دست آورند، اما در نهایت این سوال مطرح میشود که آیا این شیوهها به کیفیت محصول و اثر هنری کمکی میکنند؟
این اقدام به وضوح نشان میدهد که سازندگان این سریالها، قصد داشتهاند با استفاده از ابهام، ترس و معما، توجه مردم را جلب کنند. اما آیا این نوع تبلیغ میتواند به نتایج مثبت برای آنان که همان جلب مخاطب منجر شود یا برعکس حتی میتواند باعث پس زدن اثر توسط مخاطب شود؟
تجربه ترس و اضطراب و تاثیر آن بر ناخودآگاه
در حالی که شاید این نوع تبلیغ برای برخی جذابیت داشته باشد، اما باید به تاثیرات منفی آن نیز توجه کرد. ترس و اضطراب میتوانند تاثیرات منفی زیادی بر روان افراد بگذارند و حتی موجب مشکلات روحی و روانی شوند. وقتی یک سریال با چنین روشی تبلیغ میشود، آیا نباید در نظر گرفت که ممکن است برخی از مخاطبان دچار اضطرابهای غیرضروری شوند و حتی اثر آن برای فرد طولانیمدت باشد؟
تبلیغ درست؛ راهی برای احترام به مخاطب
تبلیغ صحیح و موثر باید به گونهای باشد که نه تنها به معرفی محصول یا اثر هنری بپردازد، بلکه احترام به مخاطب را نیز مدنظر قرار دهد. به عبارتی، تبلیغ نباید با استفاده از ترس، تردید یا اضطراب، مخاطب را به خرید یا تماشای یک اثر سوق دهد. تبلیغات باید در جهت آگاهیبخشی و ارائه اطلاعات صحیح درباره یک محصول باشد تا مخاطب بتواند با تصمیمی آگاهانه و بر اساس سلیقه شخصی خود به آن اثر علاقمند شود.
در دنیای امروز که رسانههای اجتماعی و دیجیتال به ابزاری قدرتمند برای تبلیغ تبدیل شدهاند، بازیگران و سازندگان باید دقت کنند که تبلیغاتی که برای آثار خود انجام میدهند، نه تنها باید متناسب با مخاطبان و فرهنگ جامعه باشد، بلکه باید از آسیبهای روانی و اخلاقی نیز به دور باشد. این امر به ویژه در سینما و تلویزیون که به طور مستقیم با احساسات و ذهنیت افراد در ارتباط است، بسیار حائز اهمیت است.
بازنگری در شیوههای تبلیغاتی
تجربه نشان داده است که تبلیغات با جنبههای معماگونه، ترسناک یا مرموز ممکن است توجههایی را جلب کند، اما در نهایت نتایج بلندمدت آن برای اثر هنری دستکم برای برخی مخاطبان بالقوه آن، مثبت نخواهد بود. چرا که افراد خاصی حتی نسبت به ژانر وحشت در آثار هنری اشتیاق دارند و این موضوع شامل همه مخاطبان آثار هنری نمیشود.
پاسخ به این سوال که چگونه میتوان تبلیغات موثری برای آثار هنری ایجاد کرد، در نهایت در این نکته نهفته است که باید مخاطب را به عنوان یک فرد آگاه و صاحبنظر در نظر گرفت و برای جذب او به دنبال فریب با شیوههای مختلف که یکی از آنان ترس و وحشت است، نرفت. همچنین باید اقتضائات فرهنگی جامعه هدف تبلیغ را نیز در طراحی لحاظ کرد.