کتاب جدید خاطرات رییس جمهور پیشین امریکا منتشر شد
باراک حسین اوباما وقتی توانست به عنوان اولین سیاهپوست ودارد کاخ سفید شود، توجه بسیاری از جهانیان را برانگیخت. او توجه ایرانیان را نیز به خود جلب کرد. توجهی که بعدها مشخص شد در میان دولتمردان ایرانی نیز وجود داشت. او اگرچه در زمان محمود احمدی نژاد رئیس جمهور آمریکا شد، اما اتفاق مهم در وضعیت همزمانی حضور او و حسن روحانی در راس دولتهای دو کشور ایران و امریکا رخ داد.
در سال 92 پس از37 سال دو مقام رسمی ایرانی و آمریکایی روبه روی هم نشستند. محمدجواد ظریف و جان کری؛ وزیران امور خارجه ایران و آمریک، در پایان نشست ایران و ۱+۵ در نیویورک دیدار و گفتوگویی مستقیم داشتند. موضوعی که آغاز یک ماراتن نفسگیر برای انعقاد معاهده برجام شد. از این منظر دوره باراک اوباما دوره مهمی در تاریخ دو کشور است.
به تازگی باراک اوباما در بخش هایی از کتاب خاطرات خود تحت عنوان «سرزمین موعود» به بیان رایزنی هایش هایش در ارتباط با بحث هسته ای پرداخته است. باراک اوباما، رئیس جمهور پیشین ایالات متحده، قسمت اول خاطرات ریاست جمهوری خود که شرح وقایع زندگی او در دنیای سیاست، اعم از حضور در کنگره و سپس ریاست جمهوری و چند سال پر فراز و نشیب در کاخ سفید است را منتشر کرد. وی نوشت: «من در جریان رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری هدف حملات برخی قرار گرفتم، چنانکه طرفداران یهودی من گزارش دادند ناچارند با ادعاهایی که در کنیسهها و همچنین از طریق ایمیلهای زنجیرهای منتشر میشود مقابله کنند. ادعاهایی نظیر اینکه من به اندازه کافی از اسرائیل حمایت نمیکنم و یا حتی مواضع خصمانهای نسبت به آنها دارم.»
به نوشته انتخاب بخشهایی از خاطرات اوباما در ادامه میآید:
همکاری روسیه برای مقابله با ایران هستهای
مدودف در مورد مهمترین اولویت من یعنی همکاری ایالات متحده و روسیه برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هستهای، از جمله برنامه احتمالی ایران برای دستیابی به سلاحهای هستهای، با صراحت و انعطافپذیری، برای تعامل آمادگی نشان داد.وی پیشنهاد من را پذیرفت تا کارشناسان مربوطه ما بلافاصله مذاکرات مربوط به کاهش ذخایر هسته ای دو کشور را به عنوان تکمیل معاهده کاهش تسلیحات استراتژیک (START) که قرار بود در پایان سال 2009 منقضی شود، آغاز کنند. اگرچه او آماده نبود كه به تلاش بین المللی برای محدود كردن ایران متعهد شود، اما این موضوع را كنار نگذاشت و تا آنجا پیش رفت كه اذعان داشت برنامههای هستهای و موشكی ایران بسیار سریعتر از آنچه مسكو انتظار داشت جلو رفته است، اعترافی كه نه مایکل مک فاول و نه ویلیام جوزف برنز به یاد نمیآوردند که یک مقام روس حتی به صورت خصوصی کرده باشد.
ایران کمچالشترین کشور برای منافع امریکا
در طول سال اول، تعاملات با رهبران سه کشور ایران، روسیه و چین به من نشان داد که این کار چقدر می تواند دشوار باشد.از بین این سه مورد، ایران کمترین چالش را در برابر منافع بلند مدت امریکا ایجاد کرده اما جایزه «خصمانه ترین دشمن» را از آن خود کرده است. ایران، که وارث امپراطوری های باستانی بزرگ و همچنین مرکز تحقق علم و هنر در دوران طلایی اسلام است، سالها بود که در ذهن سیاستگذاران آمریکا چندان جایگاهی نداشت. با وجود ترکیه و عراق در مرز غربی و افغانستان و پاکستان در شرق، این کشور به عنوان یک کشور فقیر دیگر در خاورمیانه تلقی می شد که قلمرو آن به واسطه درگیری های داخلی و قدرت های برتر اروپایی کاهش یافته است. در سال 1951، پارلمان سکولار و چپ گرای ایران به سمت ملی کردن مناطق نفتی این کشور حرکت کرد تا کنترل منافع نفتی که زمانی به دولت انگلیس داده شده بود را به دست بگیرند، انگلیس صاحب بیشترین سهام بزرگترین شرکت تولید و صادرات نفت ایران بود.
اشتباهات امریکا در کودتای 28 مرداد
بریتانیاییها که از اخراجشان ناراضی بودند، برای جلوگیری از تحویل نفت ایران به خریداران احتمالی، محاصره دریایی اعمال کردند. آنها همچنین دولت آیزنهاور را متقاعد كردند كه دولت جدید ایران متمایل به شوروی است و آیزنهاور مجوز اجرای عملیات آژاكس، كودتای مهندسی شده توسط سیا-ام آی سیکس را صادر کرد كه نخست وزیر منتخب دموکراتیک ایران را برکنار و قدرت را در دست محمدرضا شاه پهلوی، پادشاه جوان کشور تثبیت کرد.
عملیات آژاکس الگویی از اشتباه محاسبات ایالات متحده در برخورد با کشورهای در حال توسعه ایجاد کرد که در طول جنگ سرد ادامه داشت؛ اشتباهاتی نظیر آرمانهای ملیگرایانه را توطئههای کمونیستها دانستن، یکسان انگاشتن منافع تجاری با امنیت ملی، براندازی دولت های منتخب دموکراتیک و همسویی با خودکامه ها وقتی که این به نفع ما است.
اشتباهات محمدرضا شاه
اقدام پر ریسک و قمارگونه سیاست گذاران ایالات متحده در بیست و هفت سال اول، بسیار خوب کار کرد. شاه به یک متحد سرسخت تبدیل شد که قرارداد شرکتهای نفتی ایالات متحده را تمدید و سلاحهای گران قیمت آمریکایی را خریداری کرد. وی با اسرائیل روابط دوستانه ای برقرار کرد، به زنان حق رأی داد، از ثروت رو به رشد کشور برای مدرنیزه کردن اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد و به راحتی با تجار غربی و خانواده های سلطنتی اروپا در آمیخت. برای خارجیها، نارضایتیهای جنجالی از هزینههای بیرویه شاه، سرکوب بیرحمانه (پلیس مخفی وی به شکنجه و کشتن مخالفان مشهور بود) و تبلیغ آداب معاشرت غربی که از نظر روحانیون محافظه کار و پیروان بسیاری از آنها ، نقض اصول اصلی اسلام محسوب میشد، چندان واضح نبود.
انقلاب اسلامی ایران
همچنین تحلیلگران CIA، به تأثیر فزاینده آیت الله خمینی، روحانی شیعه تبعید شده، که در نوشته ها و سخنرانیهایش، شاه را به عنوان یک دست نشانده غرب محکوم کرده و از مومنان خواسته بود تا نظم موجود را با یک حکومت اسلامی مبتنی بر قوانین شرعی جایگزین کنند، توجه زیادی نکردند. وقتی كه در اوایل سال 1978 یك تظاهرات داخلی در ایران به یك انقلاب ...تمام عیار تبدیل شد، مقامات آمریكایی متعجب شدند. کارگران ناراضی، جوانان بیکار و نیروهای دموکراسی خواه که به دنبال بازگرداندن حکومت مشروطه بودند، در امواج پی در پی، به پیروان [امام] خمینی در خیابان ها پیوستند. در آغاز سال 1979، با افزایش میلیونی تعداد تظاهرکنندگان، شاه بی سر و صدا از کشور فرار کرد و برای مدتی کوتاه برای مداوا در ایالات متحده بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر آیت الله با ریش های سپید و چشمان جذاب پیامبرگونه بود که در بازگشت پیروزمندانه از تبعید در مقابل دریای طرفدارانش، از هواپیما پیاده میشد.اکثر آمریکایی ها درباره وقایع انقلاب اطلاعات کمی داشتند و نمی دانستند چرا مردم در یک کشور دوردست ناگهان تصاویر عمو سام را می سوزاندند و شعار می دهند «مرگ بر آمریکا.»
اشغال سفارت امریکا در تهران
مطمئن نیستم، من در آن زمان هفده ساله بودم، هنوز در دبیرستان و در آستانه آگاهی سیاسی بودم. من فقط به طور مبهم جزئیات همه اتفاقات بعدی را فهمیدم: اینکه [آیت الله] خمینی چگونه از درامی که هنگام حمله دانشجویان رادیکال به سفارت آمریکا و گروگان گیری آمریکایی ها شکل گرفته بود، برای کمک به تحکیم انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان، استفاده کرد. اما اغراق آمیز نیست اگر بگویم در سی سال بعد چقدر عواقب ناشی از این حوادث، وضعیت ژئوپلیتیک دوران ریاست جمهوری من را شکل داده است. انقلاب ایران، الهام بخش گروهی دیگر از جنبش های رادیکال اسلامی شد که قصد داشتند این موفقیت را تکرار کنند.
اشتباهات بوش درباره ایرانِ خاتمی
در دوره ای در اواخر دولت کلینتون و آغاز دولت بوش که نیروهای معتدل تری در داخل ایران اندکی قدرت یافتند، پیشبینی می شد روابط ایران و آمریکا گرمتر شود. بعد از 11 سپتامبر، محمد خاتمی، رئیس جمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در افغانستان، با دولت بوش تماس گرفته بود، اما مقامات آمریكایی آن را نادیده گرفته بودند. هنگامی که رئیس جمهور بوش در سخنرانی سالیانه در اجلاس مشترک کنگره در فوریه ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و كره شمالی به عنوان بخشی از «محور شرارت» نامید، تمام پنجره های دیپلماتیک موجود به طور کامل بسته شد.
توصیف تهرانِ احمدینژاد
زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، در تهران، تندروهای محافظه کار به رهبری یک رئیس جمهور جدید قدرت را در دست گرفته بودند، محمود احمدی نژاد، که طغیان دیوانهوار ضد غربی، انکار هولوکاست،... و دیگر افرادی که به نظر او تهدید بودند، او را به عصاره منفورترین ... تبدیل کرده بود. در آن زمان سلاح های ایرانی هنوز برای شبه نظامیانی که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند ارسال میشد.
تقویت موقعیت ایران در عراق
حمله آمریكا به عراق که موجب برکناری صدام حسین، دشمن قسم خورده ایران و روی کار آمدن دولتی با هدایت شیعیان تحت تاثیر نفوذ ایران شد، موقعیت استراتژیك ایران در منطقه را بسیار تقویت كرده بود. حزبالله، با موشک های ایرانی که اکنون می توانند به تل آویو برسند، به عنوان قدرتمندترین جریان در لبنان ظاهر شده بود. سعودی ها و اسرائیلی ها با لحن های نگران کننده ای در مورد گسترش «هلال شیعی» نفوذ ایران صحبت می کردند و علاقه خود را نسبت به امکان تغییر حکومت ایران توسط ایالات متحده پنهان نمی کردند.
ایران؛ مشکل اول دولت آمریکا
ایران، تحت هر شرایطی برای دولت من یک مشکل درجه یک بود، اما این برنامه تسریع شده هسته ای این کشور بود که ممکن بود یک وضعیت بد را به یک بحران کامل تبدیل کند. تأسیسات هستهای که در زمان شاه، تحت پیمان منع گسترش سلاح های هستهای سازمان ملل متحد ساخته شده بود، در اختیار نظام جدید قرار گرفت و این کشور حق استفاده از انرژی هستهای را برای استفاده صلح آمیز داشت. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژ مورد استفاده برای چرخش و غنی سازی اورانیوم با غنای کم (LEU) که به عنوان سوخت نیروگاه های هسته ای استفاده می شود، می تواند برای تولید اورانیوم با غنای بسیار بالا و مناسب تسلیحات (HEU) اصلاح شود. همانطور که یکی از کارشناسان ما گفت: “با داشتن HEU کافی، یک دانش آموز فیزیک دبیرستان با دسترسی به اینترنت می تواند بمب تولید کند.”
ایران بین سالهای 2003 تا 2009، تعداد کل سانتریفیوژهای غنی سازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد، بسیار بیشتر از آنچه برای یک برنامه صلح آمیز توجیه پذیر است. جامعه اطلاعاتی ایالات متحده به طور منطقی اطمینان داشت که ایران هنوز سلاح هستهای ندارد، اما زمان گریز (زمان لازم برای تولید اورانیوم غنی شده کافی برای ساخت یک سلاح هستهای ) خود را به یک نقطه بالقوه خطرناک، کاهش داده است. زرادخانه هسته ای ایران نیازی به تهدید خاک ایالات متحده نخواهد داشت: فقط احتمال حمله هستهای یا تروریسم هسته ای در خاورمیانه گزینه های رئیس جمهور آینده آمریکا در برابر حملات ایران به همسایگانش را به شدت محدود می کند. سعودی ها احتمالاً با “بمب سنی” به رقیب خود واکنش نشان میدهند و مسابقه تسلیحات هستهای را در بیثباتترین منطقه جهان آغاز میکنند.
در همین حال، اسرائیل که گفته میشود تعداد زیادی سلاح هسته ای اعلام نشده در اختیار دارد، ایران مسلح به بمب هستهای را به عنوان تهدیدی وجودی قلمداد میکند و ادعا می شد نقشههایی برای حمله پیشگیرانه علیه تأسیسات ایران در دست تهیه دارد. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه در محاسبه هرکدام از این طرف ها می تواند خاورمیانه و ایالات متحده را به درگیری دیگری بکشاند، آن هم در زمانی که هنوز 180،000 نیروی نظامی آسیب پذیر در اطراف مرزهای ایران داشتیم و هرگونه جهش بزرگ در قیمت نفت میتوانست اقتصاد جهانی را دچار بحران عمیق تری کند.
سناریوی جنگ با ایران را نپذیرفتم
بعضی اوقات در طول دولت من سناریوهایی را برای بررسی اینکه درگیری با ایران چگونه به نظر میرسد ارائه دادیم ولی من این گفتگوها را رها کردم چرا که می دانستم اگر جنگ ناگزیر شود، تقریباً هر چیز دیگری که می خواستم به آن دست یابم، از بین میرود. با توجه به همه این دلایل، من و تیمم بیشتر مراحل انتقال را صرف بحث در مورد اینکه چگونه میتوان به جای شروع جنگی دیگر، از طریق دیپلماسی، مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شد، کردیم. ما درباره یک استراتژی دو مرحله ای به توافق رسیدیم. از آنجا که از سال 1980 تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی بین ایالات متحده و ایران وجود نداشته است، مرحله یک شامل ارتباط مستقیم بود. همانطور که در سخنرانی مراسم تحلیف خود گفتم، ما آماده بودیم تا دستمان را به سوی کسانی که میخواهند مشت هایشان را باز کنند، دراز کنیم.
برای ایران نامه نوشتم
طی چند هفته از آغاز به کار، نامهای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلمات های ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای ...ایران ارسال کردم و پیشنهاد دادم گفتوگوی میان دو کشور را درمورد موضوعات مختلف ازجمله برنامه هستهای ایران آغاز کنیم. پاسخ .... صریح بود: ایران علاقهای به گفتگوهای مستقیم نداشت. با این حال، وی از این فرصت استفاده كرد و راه هایی برای توقف قلدری امپریالیستی آمریکا، پیشنهاد داد. رام امانوئل با خواندن نسخهای از نامه ...ایران، که از فارسی ترجمه شده بود، گفت: «به گمانم نمیخواهد به این زودیها مشتش را باز کند.» واقعیت این بود که هیچ یک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبت را نداشتیم. به هر حال من نامه را فرستاده بودم، زیرا میخواستم ثابت کنم که آنچه مانع دیپلماسی میشود نه سختگیری آمریکا بلکه ایران است.
حوادث سال 88
هرگونه چشم انداز دستیابی به موفقیت در ژوئن 2009 خاموش شد، یعنی زمانی که میرحسین موسوی، کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری، مقامات دولتی را به تقلب در رایگیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدینژاد متهم کرد. میلیون ها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتایج انتخابات به خیابانها آمدند و «جنبش سبز» را به راه انداختند که یکی از مهمترین چالشهای داخلی از زمان انقلاب 1979 است. در ابتدا می خواستم حمایت قاطع خودم از تظاهر کنندگان را اعلام کنم اما با تیم امنیت ملی خود مشورت کردم، کارشناسان مسائل ایران گفتند هر سخنی از من احتمالا نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروها آنها را تحت فشار قرار میدادند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند. فعالان داخل ایران نگران بودند که هرگونه اظهارات حمایتی دولت آمریکا بهضرر آنها تمام میشود. به این هشدارها توجه کردم و بیانیهای اداری با این مضمون که »ما همچنان کل وضعیت را از نزدیک رصد میکنیم و حقوق جهانی برپایی اجتماعات و آزادی بیان باید رعایت شود و باید یک راهحل صلحآمیز که منعکسکننده خواست مردم ایران باشد بیابند» امضا کردم.
بعد از رد شدن تلاش های ما برای شروع مذاکره با ایران و در شرایطی که این کشور وارد چرخه هرج ومرج و ...بیشتر می شد ما راهبردمان را به مرحله دوم استراتژی منع گسترش سلاح های هسته ای تغییر دادیم؛ یعنی بسیج کردن جامعه بین المللی برای اعمال تحریم های اقتصادی سخت و چندجانبه ای که بتواند ایران را وادار به حضور پای میز مذاکره کند.
پیش از این، شورای امنیت چندین قطعنامه علیه ایران تصویب کرده بود و از این کشور خواسته بود فعالیتهای غنیسازی خودش را متوقف کند. همچنین، اعمال برخی تحریمهای محدود علیه ایران را مجاز دانسته بود و گروهی به نام 1+5 شامل 5 عضو دائم شورای امنیت بهعلاوه آلمان را تشکیل داده بود تا با امید بازگرداندن نظام ایران به تبعیت از پیمان منع گسترش سلاح های هستهای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.
تحریمها ایران را ضعیف نمیکرد
مشکل این بود که تحریم های موجود خیلی ضعیف بودند و نمی توانستند تأثیر زیادی بگذارند. حتی متحدان آمریکا مانند آلمان به تجارت با ایران ادامه میدادند و تقریباً همه کشورها نفت آن را خریداری میکردند. دولت بوش تحریمهای مازاد یک جانبهای را وضع کرده بود، اما این تحریمها عمدتا نمادین بودند، زیرا از سال 1995 شرکتهای آمریکایی از تجارت با ایران منع شده بودند. به لطف قیمت بالای نفت و رشد اقتصادی ناشی از آن، ایران در جلسات مذاکره با 5+1 به چیزی جز تعهد به گفتگوهای بیشتر، تن نمیداد. برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را مجاب می کردیم که فشارها را بر این کشور را بیشتر کنند و این به معنای متقاعد کردن دو دشمن قدرتمند و تاریخی ایالات متحده(چین و روسیه) بود که اصولاً تحریم ها را نمی پسندیدند، روابط دوستانه و دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند و تقریباً به اندازه تهران به اهداف آمریکا بی اعتماد بودند.