تغییر موضع یا فهم تغییر؟/گمانههایی درباره اظهارات دیروز قالیباف
سطح بازی تغییر کرده و محمدباقر قالیباف اگر بخواهد نقشآفرینی کند چارهای جز تغییر رفتار ندارد. پزشکیان، ابراهیم رئیسی نیست اما حسن روحانی و محمد خاتمی هم نیست و باقر قالیباف احتمالاً در این کمتر از یک ماه این نکته را دریافته است.
«من بارها تاکید کردهام اجراییسازی قانون با ماست؛ قانونی ننویسیم که قابل اجرا نباشد اگر این کار را کردیم اولین قانونشکن خودمان هستیم، اولین مانع که نمیخواهد حکمرانی قانون در جامعه باشد خود قانونگذار است و این اصلاً پذیرفتنی نیست.»
در نگاه اول به نظر میرسد این جملات را مسعود پزشکیان رئیسجمهوری ایران گفته باشد که این روزها براندازان خارجنشین و رادیکالهای داخلی به مثابۀ دو خط موازی برای کنار رفتن او بار دیگر به هم رسیدهاند! گویندۀ این جملات اما کسی نیست جز محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی و بلافاصله در ذهن مخاطب این پرسش درمیگیرد که مگر از عصر چهارشنبه 7 آذر 1403 تا صبح شنبه اول دی 1403 چقدر زمان فاصله است که باز این سیاستمدار چرخش کرده و این گفتار و رفتار را باید به تزلزل تفسیر کرد یا خدای ناخواسته به تذبذب؟
از عصر چهارشنبه 7 آذر 1403 که محمدباقر قالیباف بادی به غبغب انداخت و در پاسخ به پرسش خبرنگار پارلمانی «هممیهن» تصریح کرد خود او 23 آذر قانون حجاب و عفاف را ابلاغ خواهد کرد تا صبح شنبه اول دی که در نشست پژوهشگران برتر بر ضرورت اجرایی بودن قوانین تأکید ورزید تنها 24 روز فاصله است! در این 24 روز چه اتفاقی افتاده که او تغییر موضع داده است؟ آیا میپنداشته رئیسجمهوری کوتاه خواهد آمد و وقتی رئیس مجلس را مصمم دیده، خود دست به کار ابلاغ میشده تا از او عقب نمانَد؟
اما چرا باید پزشکیان به گفتن «الف»ی تن میداد که اگر تا «یا» را زیر بار نمیرفت رهایش نمیکردند و پایگاه اجتماعی خود را هم از دست میداد؟ آیا هدف قالیباف امتیازگیری بود و مثلاً قرار بوده برخی مناصب به دوستان و همفکران او در قالب «وفاق» واگذار شود و چون «نشده» آن موضع را اتخاذ کرد یا به عکس، چون «شده» تجدیدنظر کرده است؟
به یاد آوریم که صبح همان روز در نشست علنی مجلس و در پاسخ به تذکر نمایندهای انتصاب محمدجواد ظریف به معاونت راهبردی ریاستجمهوری را هم مغایر قانون «مشاغل حساس» دانسته و «ظریفانه» از ظریف خواسته بود خود کنار برود درحالیکه او این کار را قبل از معرفی کابینه انجام داده و به خواست یا دستور رئیسجمهوری به دولت بازگشته بود.
بخشی از موضوع البته به شخصیت و روحیات آقای قالیباف مربوط است که گاه احساس میشود فاقد استقلال رأی لازم یا کافی برای این جایگاه است و کافی است به یاد بیاوریم در عصر جمهوری اسلامی 9 سال هاشمی رفسنجانی بر این کرسی نشسته بود و مشهور بود که قدرت همانجاست که او آنجاست و در پی او مهدی کروبی (که حصر 15 سالۀ او همچنان معضل سیاسی است) و خبر دیدار یک رئیس مجلس دیگر (ناطق نوری) با او بازتاب فراوان مییابد و رئیس کنونی مجلس طبعاً در اندازه و آوازۀ آقای ناطق نوری هم نیست.
حتی در قیاس با غلامعلی حدادعادل رئیس مجلس هفتم هم استانداردهای لازم را ندارد و طبعاً با علی لاریجانی که 12 سال بر این مسند نشست فاصلهای بعید دارد. به وضوح پیداست که جنس قالیباف «مجلسی» نیست و به همین خاطر 4 بار برای کسب ریاستجمهوری کوشیده و هر بار هم ناکام مانده است. در بهار سال 84 خود را پیشاپیش رئیسجمهوری ایران میدانست و وقتی در روزهای پایانی بازی تغییر کرد مدتی از انظار دور شد و در قامت شهردار تهران هم که به صحنه بازگشت همچنان رؤیای ریاستجمهوری میپروراند و اگر سال 88 نیامد به خاطر آن بود که با ورود آخرین نخستوزیر ایران سطح بازی تغییر کرده و به رقابت او و رئیسجمهوری مستقر ارتقا یافت و جایی برای او نبود.
4سال بعد اما که نه از آخرین نخستوزیر (که حالا در حصر رفته بود) خبری بود و نه از احمدینژاد و بار دوم به صحنه آمد و با اشتباهات استراتژیکی چون مباحثه با دکتر ولایتی نشان داد بعد از 8 سال تجربۀ کافی نیندوخته است. با هنر روحانی در دوگانهسازی با سعید جلیلی عملاً از گردونه بیرون افتاد و سال 96 که آمده بود تا جبران مافات کند در نهایت از او خواستند به سود مرحوم ابراهیم رئیسی کنار بکشد. وقتی برای شکست روحانی سراغ تتلو هم رفته بودند واداشتن قالیباف به انصراف خارج از انتظار نبود. روحانی هم ریتم خود را این بار تندتر کرد و دوباره پیروز شد و رئیسجمهوری ماند اگرچه بد آورد و گرفتار تبعات خروج ترامپ از برجام شد.
1400 نیامد چون قرار نبود بیاید ولی فیل او در 1403 و در پی حادثه ناگهانی سقوط بالگرد رئیسجمهوری دوباره یاد هندوستان کرد تا از 44 سالگی تا 64 سالگی در پی ریاستجمهوری دویده و البته نرسیده باشد و شاید اگر اهل ادبیات بود به یاد این جملۀ صادق هدایت بیفتد که «زندگی یعنی یک عمر دویدن و هرگز نرسیدن.»
هرچند برخی حضور او در انتخابات زودهنگام 1403 را از منظر شکستن آرای جناح رقیب پزشکیان و ایجاد تشتت در اردوگاه اصولگرایان رادیکال- که این بار عنوان «جبهه انقلاب» را بر پیشانی داشتند- مثبت ارزیابی کردند اما فردای مرحله اول - صبح 9 تیر 1403 - با اعلام حمایت از سعید جلیلی به این خوشبینی پایان داد درحالیکه میتوانست به قاب و قالب رئیس مجلس بازگردد و بهعنوان عضو شورای موقت ریاستجمهوری که در غیاب رئیسجمهور درگذشته شکل گرفته بود از موضعگیری له یا علیه دو نامزد رهیافته به فینال خودداری ورزد ولی یک بار دیگر دچار خطای محاسباتی شد.
قالیباف را میتوان به جز «عطش» با «عجله» هم توصیف کرد و بعید نیست موضع 7 آذر او هم ناشی از همین شتاب و تعجیل بوده باشد و دیروز سخنی دیگر گفت چون آن عطش و عجله در کار نیست یا دانست به زیان او بوده و به روند سقوط اعتبار و محبوبیت آسیب بیشتری رسانده است.
در باب عجله به یاد آوریم در سال 1392 و درحالیکه هنوز اسامی نامزدهای تاییدشده اعلام نشده بود، از کاندیداتوری مرحوم هاشمیرفسنجانی با الفاظی تند انتقاد کرد و از یاد بُرد روزگاری که او فرمانده بخشی از سپاه پاسداران در دوران جنگ بوده هاشمیرفسنجانی در جایگاه جانشین فرمانده کل قوا فرمانده ارشد او بوده و این گفتار شباهتی به رفتار سردار سلیمانی نداشت که در مقابل مرحوم هاشمی در سالهای بعد از جنگ هم احترام نظامی به جای میآورد.
با این همه چون مسعود پزشکیان در مناظرههای تلویزیونی مواجهۀ مستقیمی با قالیباف نداشت بعد از انتخابات تا اندازهای چهره او ترمیم شد؛ خاصه این که برای رأی اعتماد به تمامی وزیران پیشنهادی همراهی نشان داد و این تصور در گرفت که اتحاد علی لاریجانی و حسن روحانی در عصر برجام در دوران وفاق هم در حال تکرار است.
قالیباف اما ناگهان روز 7 آذر ریل عوض کرد و این از خلبانی که باید مراقب چالههای هوایی باشد و مسیر را درست و دقیق انتخاب کند عجیب به نظر میرسید؛ هرچند آنها که گفتار و رفتار او را در 20 سال گذشته دنبال و رصد میکنند شگفتزده نشدند.
جدای فرضیۀ امتیازخواهی و امتیازگیری و دیدگاه قائل به تزلزل و تذبذب یا عطش و عجله که کار دست سردار سیاستمدار میدهد چند نکتۀ دیگر را نباید از نظر دور داشت؛ نخست اینکه رفتار او مانند مجریان صداوسیماست. از یک طرف گوش به گوشی سپردهاند و به همین خاطر مجریانی که چنین نبودند از گردونه حذف شدند. امثال عادل فردوسیپور و سروش صحت و شاید احسان علیخانی و حتی علی ضیا.
از سوی دیگر چشم مجری باید به دوربین باشد و بداند با کدام دوربین سخن میگوید. آقای قالیباف هم هفتم آذر با یک دوربین صحبت کرده و احتمالاً برای جلب رضایت رادیکالها و اول دی با دوربین دیگر و رو به اکثریت مردم که زیر بار قانون تحقیرآمیز و شیء انگار حجاب هر چند میتواند توجیه کند روز 7 آذر به عنوان رئیس مجلس موضع گرفته و از جایگاه حقوقی چون قانون مصوب مجلس و مورد تأیید شورای نگهبان را در صورت امتناع رئیسجمهور باید ابلاغ کند ولی نظر شخص خود او جداست منتها اگر چنین است چرا در جریان مذاکرات اعتراض نکرد و چرا نفوذ خود را به کار نبست؟
احتمال دیگر این است که رئیسجمهوری را جدیتر و مصممتر از آن دانسته که کوتاه بیاید و ترجیح داد به ریل قبلی بازگردد و حالا ادبیات رئیسجمهوری را تکرار میکند که قانونی نباید نوشت که قابل اجرا نباشد.
واقعیت این است که جامعۀ رشید ایران از این مرحله عبور کرده که به هر قانون تحقیرآمیز به صرف تصویب در پارلمان اقلیت تن دهد کما اینکه قانون منع ماهواره هم منسوخ شده است. به تعبیر یکی از فعالان سیاسی اگر جامعۀ مدنی و فعالان سیاسی و مدنی کوتاه میآمدند شاید نمایندگانی که مجموعاً یک میلیون رأی هم ندارند به سودای آن بیفتند تا دور از صحن هر روز قوانین محدودکننده و به تعبیری مضحک وضع کنند و آقای قالیباف به این مهم وقوف یافته و از تصور قبلی خارج شده است.
خارج از این حدسیات و احتمالات اما میتوان دلیل تغییر رفتار رئیس مجلس را این دانست که اوضاع بغرنجتر از آن است که در وضعیت حساس و خاص منطقه و در آستانۀ بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و در حالی که دولت چارهای جز افزایش قیمت حاملهای انرژی و حذف بخش قابل توجهی از یارانههای نقدی ندارد بخواهند بر سر روسری هم سر به سر دختران و زنان ایران بگذارند و کاری را که محمد جولانی هم در سوریه شروع نکرده انجام دهند.
شرایط ناپایدار منطقه در عین تهدیدات اسرائیل و احتمالاً آمریکا بعد از ترامپ با امکان مانور بیشتر کشور همسایه در منطقه ایجاب میکند رئیسجمهوری را یاری رسانند.
کوتاه اینکه آقای قالیباف دریافته نباید سر به سر پزشکیان بگذارد چراکه رئیسجمهور جامه و کیسهای ندوخته تا نگران از دست دادن آنها باشد و نمیتوانند او را هم به حذف ظریف و اجرای قانون تحقیرآمیز حجاب وادارند و هم انتظار داشته باشند جراحیهای اقتصادی را بیتنش انجام دهد چراکه دود تنش تنها ریه دولت پزشکیان را نخواهد آزرد.
وقتی در دی 1396 افرادی در مشهد به تحریک رادیکال شعار «مرگ بر روحانی» سر دادند تا به بهانه ماجراهای صندوقهای مالی اعتباری کاسه و کوزهها را بر سر حسن روحانی بشکنند روزنامه جمهوری اسلامی بیدرنگ شعار داد تصور نکنید شعار «مرگ بر روحانی» تنها به حسن روحانی محدود میماند و روحانیون را از هم سویی با آن برحذر داشت.
قالیباف هم احتمالاً دریافته در داخل وضعیت بیبرقی و بیکاری و گرانی کسی حوصله سر به سر گذاشتن بر سر روسری را ندارد و خود بهتر میداند مجلسی که رئیس آن است اکثریت مردم ایران را نمایندگی نمیکند و در خارج نیز وضعیت تغییر یافته و تکرار سخنان گذشته راه به جایی نمیبرد.
با این اوصاف اگر کمتر از یک ماه بعد آقای قالیباف موضع دیگری بگیرد یا فردا اعلام کند منظور او قانون حجاب نبوده تعجب نخواهیم کرد.
شگفتی ما از مجلسی است که در عصر پهلوی اول کسانی چون مدرس و مصدق و ملکالشعرای بهار بر آن مینشستند و در دوران جمهوری اسلامی نمایندگانی چون آیتالله خامنهای و هاشمیرفسنجانی یا بازرگان و دکتر یزدی و محمد خاتمی و محمد مجتهدشبستری و حسن روحانی در مجلس اول و چهرههای شبیه به اکثریت مردم در مجلس ششم را به خود دیده و حال خروجی آن قانونی است که حتی روزنامۀ کیهان در نقل بخشهایی از آن سراغ بگیر و ببندها نمیرود و قسمتهایی را در کانال تلگرامی میآورد که نشان داغ و درفش ندارد!
سطح بازی تغییر کرده و محمدباقر قالیباف اگر بخواهد نقشآفرینی کند چارهای جز تغییر رفتار ندارد. پزشکیان، ابراهیم رئیسی نیست اما حسن روحانی و محمد خاتمی هم نیست و باقر قالیباف احتمالاً در این کمتر از یک ماه این نکته را دریافته است.