به روز شده در: ۲۱ آذر ۱۴۰۳ - ۱۸:۰۰
کد خبر: ۶۶۴۴۲۰
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۰ - ۲۱ آذر ۱۴۰۳

دوگانه‌ی هویدا - خلخالی؛ این‌بار بازی عوض شد

مستندِ عارف افشار یک قهرمان و ضدقهرمان دارد که در بستر جمهوری اسلامی زیست می‌کنند. این موضوع یعنی تضاد داستان باید به بستر و بافت جامعه در حال روایت پیوند داشته باشد و با آن هم طرف بگیرد. بهشتی به‌ عنوان قهرمان داستان به عنوان نماینده حاکمیت طرح می‌شود و خلخالی شخصیتی ضد ساختار.
روزنو :

دوگانه‌ی هویدا - خلخالی؛ این‌بار بازی عوض شد

این روزها صحبت از مستندی به نام "ضدقهرمان" است. مستندی که تلاش کرده خلخالی را به عنوان قطب مقابل ایده بهشتی در دهه ۶۰ بازنمایی کند.

برترین‌ها: این روزها صحبت از مستندی به نام "ضدقهرمان" است. مستندی که تلاش کرده خلخالی را به عنوان قطب مقابل ایده بهشتی در دهه ۶۰ بازنمایی کند. به همین بهانه روزنامه فرهیختگان با عارف افشار، کارگردان این مستند مصاحبه‌ای داشته که نکته جنجالی این گفت‌وگو نگاه مثبتی‌ست که به هویدا انداخته شده. البته تصویری هم این‌روزها از نخست‌وزیر مشهور دوره پهلوی وایرال شده که خیلی‌ها به میزانسن این عکس انتقاد داشتند. در ادامه به سراغ این مصاحبه می‌رویم و نگاه فرهیختگان بر کلیت این مستند را بررسی می‌کنیم. با ما همراه باشید.

در ابتدای فیلم به این موضوع پرداخته می‌شود که می‌توانستیم بازماندگان پهلوی را زنده نگه داریم و از آن‌ها اطلاعات کسب کنیم. وقتی به ماجرای امیرعباس هویدا می‌رسیم، به نظر می‌رسد مهم‌ترین نقطه فیلم، تطهیر شخصیتی است که چندان هم سفید نیست. در پایان آن بخش از فیلم هم هویدا را کاملاً مظلوم می‌بینیم. 

مسئله ما امیرعباس هویدا نیست؛ مسئله ما آن عمل است. ما سه نمونه را مطرح می‌کنیم: هویدا، شیخ‌الاسلام و حسین فردوست. ما به شخصیت این افراد کاری نداریم؛ سه مثال متفاوت می‌زنیم و سرنوشت و نوع برخورد با آن‌ها را می‌سنجیم. هیچ‌گاه نمی‌گوییم که طرفدار چه کسی هستیم. فرض ما این است که مسئله مواجهه با این موضوع را مطرح می‌کنیم و در پایان هم به‌روشنی می‌گوییم: اگر با این افراد به شکل دیگری برخورد می‌کردیم، چه نتیجه‌ای حاصل می‌شد؟ 

ی‌رسد روی پیش‌فرض بیننده حساب کرده‌اید که درباره هویدا چه اطلاعاتی دارد و فقط روایت پس از انقلاب او را مطرح کردید. 

ما باید می‌گفتیم هویدا توسط شاه زندانی شده بود و زندانی انقلاب نبود. وقتی انقلاب شد، هویدا شش‌ماه بود که در زندان به سر می‌برد. خود او با آقای رفیق‌دوست تماس گرفت و گفت می‌خواهد با ایشان صحبت کند. 

ایمان عظیمی، خبرنگار گروه فرهنگ فرهیختگان در یادداشت خود می‌نویسد: تاریخ انقلاب اسلامی مملو از شخصیت‌های جذاب است که هر یک به‌شکل بالقوه می‌توانند رازی در دل داشته باشند. حتی آن‌ها ممکن است با اقداماتشان تاثیر شگرفی بر روند پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی نیز بگذارند، چنانچه تاکنون گذاشته‌اند! «صادق خلخالی»، قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب از این منظر یک کاراکتر به‌غایت استثنایی و ویژه است. او هم حامل راز چگونگی اعدام «امیرعباس هویدا» بود و هم نقش مهمی در نوع احکام صادره از دادگاه‌های اوایل انقلاب داشت. امتزاج همه این‌ها سبب شده تا ساخت فیلمی در مورد خلخالی به یک «نیاز» اساسی تبدیل شود. 

افشار دست روی مسئله مهمی می‌گذارد ولی پس از طرح سوالِ چرایی باقی ماندن خلخالی در مجلس، علی‌رغم نظر منفی شورای نگهبان و نارضایتی مسئولان امر، روایت را به نقطه روشنی نمی‌رساند و با پرش از این مسئله حتی به دلایل چرایی حذف کامل این فرد در دوران متاخر هم نمی‌پردازد. می‌توان علت عدم اشاره فیلمساز به حضور صادق خلخالی در مجلس را به امور فرامتنی ربط داد ولی عدم پرداختن به مسئله کنار گذاشتن یکباره او در مجلس چهارم را چندان نمی‌توان به سانسور مرتبط دانست.
ایستادن مقابلِ «اسمشو نبر»

محمدحسین سلطانی هم چنین نوشته: یکی از بهترین ضدقهرمان‌های خلق‌شده در تاریخ سینمای ایران «اسمشو نبر» است. این گزاره را با قاطعیت تمام مطرح می‌کنم، چون برای من هم مانند میلیون‌ها کودک ایرانی اسمشو نبر یکی از بزرگ‌ترین ترس‌ها است. ترسناک بودنش دقیقاً از نامش پیدا بود. شخصیتی که در شهر موش‌های برومند، به گونه‌ای طراحی شده بود که نگفتن از او، بیش از گفتن درباره‌اش باعث ترس شود. این خصلت روان آدمیزاد است که ندانستن برایش ترس ایجاد می‌کند. حتی تاریخ هم از این قاعده پیروی می‌کند. شخصیت‌هایی در تاریخ وجود دارند که ابهامات پیرامونشان، چهره‌ای مخوف از آن‌ها ساخته است. در این گیر و دار اگر کسی هم جرئت کند و سمت شخصیت‌ها و اتفاقات تاریک برود، چاله‌های دراماتیک سر راهش قرار می‌گیرد. بیراه نیست اگر بگوییم مرحوم خلخالی یکی از اسمشو نبر‌های تاریخ ایران است. 

مستندِ عارف افشار یک قهرمان و ضدقهرمان دارد که در بستر جمهوری اسلامی زیست می‌کنند. این موضوع یعنی تضاد داستان باید به بستر و بافت جامعه در حال روایت پیوند داشته باشد و با آن هم طرف بگیرد. بهشتی به‌ عنوان قهرمان داستان به عنوان نماینده حاکمیت طرح می‌شود و خلخالی شخصیتی ضد ساختار.

با آنکه قهرمانی که مردم طرف او بودند شهید می‌شود و مردم پشیمان می‌شوند اما هنوز در اثر، مردم طرفدار ضدقهرمان هستند. اینجا نقطه‌ای است که نشان می‌دهد روی کلمه «مردم» که افشار برای اطلاق به طرفداران خلخالی استفاده می‌کند، پرسشی ایجاد کرد. اگر مردم پس از شهادت بهشتی طرفدار او می‌شوند چرا به مرور زمان خلخالی به ضدقهرمان تبدیل نمی‌شود و دفعتاً و پس از سال 1371 از حاکمیت خارج می‌شود و دیگر محبوب نیست. مسئله اینجاست که مردم از یک جایی به بعد در داستان ضد قهرمان حذف می‌شوند.
پای ضدقهرمان روی خط قرمزها

و یادداشت مریم فضائلی: «ضدقهرمان» دیر به اسم خلخالی می‌رسد. اما دست گذاشتن روی همچین موضوعی که به خودی خود جذاب است، می‌تواند قلقلکی باشد تا مخاطب را همراه خود کند. از طرفی دیگر، سوالات و ابهامات درباره‌ این شخصیت آنقدر زیاد است که پرداختن به این سوژه را جذاب‌تر می‌کند. این موضوعات باعث شده تا عارف افشار برای ساخت این مستند، ‌انگیزه‌‌ بیشتری پیدا کند.

او در مصاحبه‌ای گفته است: «به‌عنوان یک جوان دهه هفتادی سوالات زیادی از دوران انقلاب اسلامی و تاریخ ایران در ذهنم وجود دارد که بی‌پاسخ مانده است و این منحصر به من نیست و بسیاری از جوانان نیز با همین سوالات بی‌پاسخ روبه‌رو بودند و یک جایی باید به این سوالات پاسخ داده شود. در دوران مدرسه و دانشگاه که کسی پاسخی به ما نداد و با این دست از مستندها می‌توان این دوگانگی‌هایی که در تاریخ انقلاب وجود دارد را پاسخ داد.»

روایت کردن از صادق خلخالی، راه رفتن برلبه‌ تیغ است. افشار که این ریسک را به جان خریده، برای نشان دادن آنکه خودش روی این موضوع قضاوتی نمی‌کند و به سراغ برادرزاده‌ این شخصیت می‌رود. البته این حرکت به نوعی آخرین تلاش او برای رعایت کردن انصاف در روایت است و از آنجا به بعد، دیگر ما هیچ‌گونه روایت مثبتی از این چهره نمی‌شنویم. بار منفی وجهه‌ خلخالی آنقدر پررنگ می‌شود که در مقابلش، از امیرعباس هویدا تصویر مثبتی خلق می‌شود. 

ویژه روز
عکس روز
خبر های روز