شکنندگی در دولت تضاد در جامعه
با وجود شکنندگی برخی جوامع و ملتها، چرا آنها از هم فرو نمیپاشند؟ در چه میزانی این فروپاشی اتفاق میافتد؟ هر نظام سیاسی در صورتی میتواند در وضعیت شکنندگی ادامه حیات دهد که در کنار ظرفیت گفتمانسازی، بسیجگری و سرکوب را هم داشته باشد. این شرایط میتواند آن نظام سیاسی را در مرز قرار دهد. البته گاهی هم فاکتورهای شتابزا وجود دارد. در پاسخ به این سوال که چه کلانروندهایی میتواند جامعه را به سمت شکنندگی سوق دهد؟
«چطور میتوان در شرایط پرمخاطره منطقهای و بینالمللی، پایداری دولت و ملت را تامین کرد؟ چه کلانروندهایی میتواند جامعه را به سمت شکنندگی سوق دهد؟ چه پیشرانهایی میتواند ثبات را تامین کند؟ چرا برخی کشورها با وجود شکنندگی، همچنان ادامه پیدا میکنند یا برعکس کشورهایی که انتظارش وجود ندارد، زودتر به شکنندگی و فروپاشی میرسند؟» اینها پرسشهای مطرح شده در نشست «آینده، دولت و جامعه در ایران؛ شکنندگی یا پایداری» بهعنوان هشتمین نشست موسسه رحمان بود.
دولت بیملت و ملت بیدولت، جمهوری دوم یا همان فضای مجازی، تضاد در جامعه، شکنندگیدولتها، جنبشهای انتخاباتی، فضاسازی و لشکرکشی سایبری و نمایش کارآمدی، موضوع این نشست بود.
پیش از این نشستهایی با عنوانهای، آینده حیات اجتماعی زنان، آیندهپژوهی قومیت، آیندهاندیشی درباره مهاجرت نخبگان ایران، احتمالات پیشروی دانشگاه در آینده، احتمالات آتی زندگی اجتماعی ایران با تاکید بر مشکلات محیطزیستی، آینده محیطاجتماعی ایران در محیط رسانهای و دیجیتالی و آینده اجتماعی ایران در مواجهه با فقر و نابرابری برگزار شده و حالا مقصود فراستخواه، استاد برنامهریزی توسعه و آموزش عالی در مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، مجتبی مقصودی، بنیانگذار انجمن علمی مطالعات صلح ایران و دانشیار گروه سیاسی دانشگاه آزاد، محمدمهدی مجاهدی، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و پژوهشگر نظریه سیاسی مقایسهای و عبدالامیر نبوی، عضو هیئتعلمی گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه تهران، درباره شکنندگی دولت و جامعه در ایران صحبت کردند.
قرار در وضعیت شکننده
مقصود فراستخواه، بهعنوان دبیر این پنل، نسبت به آینده کشور اعلام نگرانی کرد و این نگرانی را به شواهدی که در زمینههای مختلف وجود دارد، مرتبط دانست. او این پرسش را مطرح کرد که با شرایط پرمخاطره منطقهای و بینالمللی کشور، چطور میتوان در وضعیت مطلوبی که پایداری دولت و ملت را تامین کند، به سمت آینده حرکت کرد؟ در ادامه با خطاب قرار دادن سایر سخنرانها تاکید کرد؛ چه کلانروندهایی میتواند جامعه را بهسمت شکنندگی سوق دهد؟ چه پیشرانهایی میتواند آینده پایدار جامعه و دولت را تامین کند؟
او در ابتدای این نشست، جزئیات شاخص رفاه لگاتوم مربوط به سال 2023 که در سال 2024 منتشر شده را توضیح داد. شاخص رفاه لگاتوم، رتبهبندی سالانه مؤسسه پژوهشی لگاتوم است که درباره سطح رفاه در 142 کشور، منتشر میشود.
«در شاخص سرمایه اجتماعی، ایران از میان 126 کشور، رتبه 122 را دارد. آنطور که در این گزارش آمده، همبستگی اجتماعی، اعتماد به نهادها، مشارکت و... جزء پایداری یک جامعه یا کشور تلقی میشود. در کنار آن شاخص ایمنی و امنیت قرار دارد که از میان بیش از 160 کشور، رتبه ایران 130 است. در شاخص کیفیت اقتصادی، رتبه 138 را داریم و در کیفیت حکمروایی، رتبه 146 را به دست آوردهایم. در حوزه آزادیهای شخصی هم وضعیت نگرانکنندهای داریم. در شاخص نیکبختی اجتماعی و شادمانی ملتها، رتبه ایران 101 است و کشورهایی که بهنظر میرسد باید رتبه پایینتری از ایران داشته باشند، بالاتر از کشور قرار گرفتهاند.»
فراستخواه در ادامه به گزارش 2020 تا 2022 اشاره کرد. به گفته او، در بررسی 137 کشور، یک شاخص کارایی حکومت وجود دارد که رتبه ایران 114 است. در شاخص شکنندگی دولت هم که نشاندهنده وضعیت آسیبپذیری و شکنندگی است، 179 کشور بررسی شدهاند. در این شاخص کشورها به چند دسته تقسیم شدهاند، کشورهایی که وضعیت پایداری دارند، کشورهایی که در ثبات قرار دارند؛ یعنی وضعیت مطلوبی است، در هیچکدام از این بخشها ایران دیده نمیشود که وضعیت نگرانکنندهای را حکایت میکند. در ادامه هم مشخص شده که پایداری سیاسی در کشور بسیار پایین است.
فراستخواه در ادامه با خطاب قرار دادن مقصودی، این سوال را مطرح کرد که باتوجه به این شاخصها گویا کشور به سمت آیندهای که آمادگی زیستن در آن را ندارد، پرتاب میشود. در این وضعیت ما چه نقاط ضعف و قوتی داریم که میتوانیم آنها را کنترل کنیم؟
سیاست صبر و انتظار جامعه
مجتبی مقصودی، بهعنوان دومین سخنران، میکروفن را جابهجا کرد. او چند پرسش را مطرح کرد؛ اینکه چرا برخی کشورها با وجود شکنندگی، همچنان ادامه پیدا میکنند یا برعکس کشورهایی که انتظارش وجود ندارد، زودتر به شکنندگی و فروپاشی میرسند؟
«وضعیت دولتها و جوامع را روی یک محور مختصات بررسی میکنم تا بتوان ارزیابی دقیقتری به دست آورد، در یک طرف این محور پنج بخش شامل بالندگی، پایداری، پایداری شکننده یا ثبات، شکنندگی و فروپاشی قرار میگیرد. حالا سوال اینجاست که حد نهایی کجاست؟ در اینجا باید به مسئله تابآوری اشاره کرد و پرسید که با وجود شکنندگی برخی جوامع و ملتها، چرا آنها از هم فرو نمیپاشند؟ در چه میزانی این فروپاشی اتفاق میافتد؟ هر نظام سیاسی در صورتی میتواند در وضعیت شکنندگی ادامه حیات دهد که در کنار ظرفیت گفتمانسازی، بسیجگری و سرکوب را هم داشته باشد. این شرایط میتواند آن نظام سیاسی را در مرز قرار دهد. البته گاهی هم فاکتورهای شتابزا وجود دارد. در پاسخ به این سوال که چه کلانروندهایی میتواند جامعه را به سمت شکنندگی سوق دهد؟ یکی از آنها شکست اسلام سیاسی است.»
در همینجا دبیر پنل سوال دیگری مطرح کرد؛ در مسئله اسلام سیاسی، آیا دوپارگی جامعه در نظر گرفته شده؟ به هر حال بخشی از جامعه با این ایدئولوژی ارتباط دارد و میخواهد با آن زندگی کند. مقصودی پاسخ داد.
«به اعتقاد من جامعه از این وضعیت عبور کرده است، رنسانسی که در کشور انتظار داشتیم، رخ داده است، هرچند جامعه فرهیخته هنوز دلباخته اسلام سیاسی است، اما جامعه از آن عبور کرده. هرچند گروهی در دایره همسود، معتقدند که پروژه اسلام سیاسی در ایران و منطقه شکست نخواهد خورد. موارد دیگر، ناکارآمدی سیاسی در تمام حوزهها ازجمله خدمات شهری و محیطزیست، وضعیت اشتغال، وضعیت جوانان و... است و در این میان تنها بخشی که بهنظر میرسد کارآمد عمل میکند، حوزههای نظامی – امنیتی است. به هر حال نظام، هنوز قدرت بسیجگری و سازماندهی را دارد.»
او همچنین ادامه داد: «یکی از کلانروندها، انفجار خشم فروخفته جامعه از تبعیض، نابرابری و بیعدالتی است، جامعه سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفته است. انواع و اقسام کلانروندها، تبعیض ساختاری گسترده و فراگیری رقم زده، وجود دولتهای پنهان و غیرمسئول هم این روندها را تسریع کرده است. به این وضعیت باید نداشتن نظام دادرسی عادلانه را هم اضافه کرد.»
چالش فرسودگی دولت
عبدالامیر نبوی، عضو هیئتعلمی گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه تهران در ادامه این نشست سه بحث را مطرح کرد. «اولین بحث من مربوط به سال 95 است، آن زمان موضوع دولت فرسوده را مطرح کردم. آن زمان عدهای به من گفتند نگو دولت فرسوده، بگو مدیریت فرسوده. اما معنایی که در ذهن من بود، تعابیری است که در سالهای اخیر در وصف دولت در خاورمیانه ازجمله نهاد دولت در ایران رایج شده بود؛ مثل شبهمدرن، حامیپرور، امنیتی، فرومانده و دستنشانده. اما واقعیت این است که هر اسمی بهکار ببریم، در ازای تاریخ، دولت همهچیز بوده اما جامعه همواره جایگاه ناچیز، ضعیف و محدودی داشته است.
در چند دهه اخیر ناظر به تحولات کشورهای افغانستان، یمن، سوریه، لیبی و... تعبیر فرومانده یا ورشکسته برای دولت بسیار رواج داشته است، اخیراً هم گفته میشود که ایران باتوجه به مسائل اجرایی، همین حال را تجربه میکند و در وضعیت شکنندگی قرار دارد. مفهوم ضعف با ورشکستگی یک مفهوم کارا اما عام است. برای ایران میتوان از مفهوم فرسودگی استفاده کرد که بخشی از آن، ناظر به میانگین سنی مسئولان است، مثلاً آقایانی هستند که حدود 100 سال سن دارند اما همچنان پست و مقام به آنها داده میشود. بخش دیگری از فرسودگی ناظر به رویهها و روح تصمیمگیری و تصمیمسازی اداری – سیاسی است. عوامل داخلی و خارجی هم میتواند باعث شود تا آن فرسودگی به ورشکستگی کامل برسد.»
نبوی در ادامه به 5 ویژگی برای دولتهای فرسوده اشاره کرد. «یکم: در عین حال که به حفظ امنیت و رفاه شهروندان علاقهمندند، توانایی کافی در این زمینه ندارند. دوم: تصمیمگیری و تصمیمسازی بهشدت کُند و محتاطانه است و قدرت ریسکپذیری پایینی دارد. سوم: بیش از آنکه برای آینده برنامهریزی کند، به سمت بازخوانی گزینشی گذشته میرود. چهارم: بیش از آنکه به تعامل و مدیریت تغییر بیاندیشد، به کنترل و حفظ وضعیت موجود فکر میکند. پنجم: نکته اشتراک و وفاق را احترام به خود میداند.»
به اعتقاد او، در این وضعیت دولتها، آمادگی ذهنی و عملی برای رویارویی با بحرانها و مشکلات را ندارند و در مقابل سعی میکنند نیروهای سیاسی – اجتماعی را ساکت کنند. نتیجه این میشود که سادهترین مشکلات در کوتاهمدت تبدیل به بحران میشود. از یک سو، دولت مسائل و مشکلات را فریز میکند و کاری به بررسی و حل آنها ندارد. حتی در گام اول ممکن است انکار کند و یکدفعه که با واقعیت روبهرو میشود، مسئله تبدیل به بحران شده است، درنتیجه منجر به غافلگیری میشود. به همین دلیل است که دولتها در هر دوره از اعتراضات غافلگیر شدند؛ در سال 96، در سال 98 و در سال 1401. از پلاسکو و حادثه متروپل حیرتزده میشوند. جالب است وقتی این بحرانها رخ میدهد، تلاشی برای بررسی و واکاوی علمی انجام نمیشود و تمام تلاشها معطوف به این میشود که آن مسئله جمع شود. در این میان، دولت ابراز همدلی پدرانه میکند تا بتواند احترامی که مخدوش شده، بازسازی کند. از بحرانها درس گرفته نمیشود و به بحران بعدی گره میخورد و روند طولانی و بینتیجه مقصریابی شروع میشود.
فضای مجازی، جمهوری دوم
این عضو هیئتعلمی گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه تهران معتقد است که دولت فرسوده، جامعه را هم فرسوده میکند و در ادامه به موج اعتراضات سال 1401 اشاره کرد.
«در سال 1401، با وضعیت دولت بیملت و ملتِ بیدولت مواجه شدیم. همیشه تعدادی از شهروندان ناراضی هستند، دموکراسی ناب اصلاً امکانپذیر نیست و حداقل در تاریخ بشریت تحقق پیدا نکرده. اما میدانیم درجاتی از مشروعیت سیاسی برای ادامه حیات نظامهای سیاسی ضروری است و اگر تردید عمومی درباره مشروعیت عمومی برای نظام سیاسی ایجاد شود، یک بحران جدی برای هر حکومتی ایجاد میشود.»
نکته دیگری که از سوی نبوی مطرح شد، کنشگری اینترنتی است که دو جمهوری ایجاد کرده است.
«تحولاتی که دستکم از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از سال 88 به این سو شاهد بودیم، منجر شده تا کنشگری اینترنتی بیشتر از قبل شود. کنشگری اجتماعی سریع و ارتباطی به متغیرهای زمینهای مثل سن، جنس، توانایی شغلی و مالی و... ندارد. مهاجرت گسترده بیش از آنکه از ایران به خارج از کشور باشد، از ایران به فضای مجازی رخ داده است. من معتقدم که ما دو جمهوری داریم. یکی جمهوری اسلامی ایران که روی زمین است و یک نظام سیاسی، انتخابات، روزنامه و... دارد و دوم جمهوری مجازی است که زندگی واقعی سیاسی و اجتماعی آنجاست.
اظهارنظر و تنوع و تکثر در این فضا دیده میشود، نه در خیابان. این دو جهان مانند دوقلوهای بههمچسبیدهاند. مباحث جاری در هر دو جریان دارد و ناراحتیها، نگرانیها، پرسشها و تردیدها در آن دیده میشود. جمهوری اول تلاش میکند جمهوری دوم را در کنترل خود بیاورد، چون ممکن است در جمهوری دوم، نهادهایی شکل بگیرد که برای جمهوری اول خطرناک باشد. در جمهوری دوم، خطرناکبودن فعالیت یک جمعیت خیریه، کمتر از یک جاسوس نیست و پویایی جامعه در جمهوری دوم دیده میشود. بنابراین ما در این وضعیت با دولتی مواجهایم که گویا ملت ندارد و از آن طرف ملتی داریم که گویا دولتی ندارد. در فضای مجازی بحثهای کمهزینهتر برای تغییر رواج دارد؛ از فرمولهای محافظهکارانه تا راهحلهای رادیکال.»
براساس اعلام نبوی، از آنجایی که ادامه حیات برای دولتِ بیملت، دشوار است، آنها از سه طریق فضای مجازی یا همان جمهوری دوم را در کنترل قرار میدهند؛ یکی از طریق نمایش کارآمدی است، دوم افزایش فشارها از طریق فیلترینگ و سوم فضاسازی سایبری با استفاده از گردانهایی که شایعاتی راه میاندازند تا منتقدان و مخالفان را بیاعتبار کنند. هر سه روش، در حال حاضر در حال انجام است. به اعتقاد او، این امور تا زمانی موثر و نتیجهبخش است که آن آرمانهای کوچک در فضای دوم با هم پیوند نخورند و بر سر یکسری از بایدها و نبایدها با هم به یک تفاهم نرسند. چون اگر آن تفاهم کلی حاصل شود، زمینه لازم برای ائتلاف نیروهای سیاسی و اجتماعی فراهم و بعد در خیابانها سرریز میشود؛ یعنی زمانی که قدرت جریانها از جریانهای قدرت پیشی میگیرند.»
نکته سومی که از سوی نبوی مطرح شد، قواعد پایدار تغییراتی سیاسی در ایران است.
«تا قبل از انقلاب موفق 57، برای تغییرات بزرگ سیاسی سیلگونه، سه قاعده و روش وجود داشت. یکی ترور بود، یکی دخالت خارجی و یکی هم انقلاب. بعد از انقلاب بهدرستی گفته شد که تغییرات سیاسی بزرگ، نتیجهبخش نیست. ورود سرباز خارجی در سال 1320، استقلال کشور را از بین برد، ترور روش بیفایدهای است و شورش یا انقلاب، یک خوبی دارد و صدها دردسر؛ بنابراین بهترین راه انتخابات است. از سال 57 بهبعد قرار شد، جامعه مسائلش را از طریق صندوق رأی حل کند. اما وقتی صندوق رأی بیمعنا شود، یعنی در فرآیند کلی سیاستگذاری و تغییرات اتفاق خاصی نیفتد، جامعه به سمت تجربههای سابق برمیگردد، یعنی فعالیتهای خشونتآمیز مانند شورش یا درگیریهای مسلحانه و بدترین حالتش هم استقبال از سرباز خارجی و دخالت نظامی است.
بهنظر میرسد جامعه در حال تأمل در این مسائل است و نگرانیای که ایجاد میکند این است که هزینههای آن برای استقلال و تمامیت ارضی کشور خطرناک است و همه اینها با تحولات شتابزده منطقه پرآشوب بهنام خاورمیانه پیوند خورده است. تنها چیزی که ضمانتبخش استقلال و تمامیت ارضی است، بازگشت دولت و حکومت و نظام سیاسی به سمت جامعه است. در هیچ جای دنیا، جامعه به سمت دولت نمیرود بلکه این حکومتها هستند که به سمت جامعه میروند.»
جامعه محکوم به تضاد
محمدمهدی مجاهدی، عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، میکروفن را نزدیکتر و درباره اهمیت انتخابات در کشور صحبت کرد.
«انتخابات در ایران پیشبینیناپذیر است و هربار جامعه را غافلگیر میکند، انتخابات در سالهای 76، 84، 88، 92 و... هربار غافلگیرکننده بود و سوالی که مطرح میشود این است که آیا واقعاً ما هربار غافلگیر میشویم؟ وقتی هربار این اتفاق میافتد، دیگر نمیتوان گفت که غافلگیری رخ داده است. انتخابات در کشور ما، بیشتر شبیه جنبشهای انتخاباتی است تا انتخابات به معنی کلاسیک. هربار هم بخشی از جامعه از نتیجه راضیاند، بنابراین همچنان این انتخابات معنادار و تداومبخش است، اگر میخواست بیمعنی باشد، پیشبینیپذیر و مانع از شرکت میشد. اما با این روند باعث احیای مشارکت و امید همزمان به سیاست در جامعه میشود.»
نکته دیگری که از سوی مجاهدی مطرح شد، مسئله تضادها در جامعه ایران است.
«جامعه ما بهدلایل تاریخی و فرهنگی عمیق، مجمع تضادهاست. این نه بد است، نه خوب. به هر حال چرخدندهها وقتی با هم درگیر میشوند، یک محور را به گردش در میآورند. تمام ماشینهای مکانیکی، از قانون تضاد استفاده میکنند. تضاد میتواند مثبت باشد با اینکه چرخدندهها علیه هم میچرخند. با این حال میتوان گفت که تضادها دو گونهاند؛ یکی فرساینده و دیگری همافزا. جهان با تضاد پویایی خود را حفظ میکند. نیروهایی که در جامعه ما هستند، نیروهای تضاد هستند، بهنظر میرسد جامعه ما محکوم به تضاد است و نمیتوان آن را یکپارچه کرد. جامعه ما پر از تضادهایی است که هرکدام دائماً در حال بازتولیدشدن است و هیچکدام توان حدف نهایی ندارند. هیچوقت اقتدارگرایی در جامعه ما اعمال نشد، چراکه یکپارچه شدن امکانپذیر نیست.»
به گفته این عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جامعه بهشدت نسبت به حکومت و دولتها بدبین است، از یک طرف دچار تئوری توطئه است و از طرف دیگر بهشدت دولتپرست است، چراکه هر اتفاقی که میافتد، میگوید تقصیر دولت است. اگر هم قرار باشد چیزی اصلاح شود، دولت باید اقدام کند. حکومت فعلی از درون یک انقلاب بیرون آمده؛ انقلابی که تضاد را در درونیترین لایه خود دارد و در تلاش برای دادخواهی سنت است، این انقلاب رو به عقب است، نه رو به جلو. در این نظام سیاسی تمام مکانیسمهای انقلابیگری، همچنین پاسداری از سنت با روشهای انقلابی دیده میشود.