درخواست محاکمه «گورباچف»
«مردم در کییف، پایتخت اوکراین بهخاطر تصمیمات کسانی کشته میشوند که در کرملین به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی رای دادند» این ادعایی است که پنج نماینده پارلمان روسیه برای به محاکمهکشاندن آخرین رهبر شوروی مطرح کردهاند.
آنها میگویند اکنون که بحران اوکراین هر روز ژرفتر میشود، بهترین زمان برای روشنشدن ماجرای فروپاشی شوروی است، چراکه بحران اوکراین نشان داد این حادثه پس از 23 سال هنوز موضوع روز است و کهنه نمیشود. به گزارش دویچهوله، پنج نفر از نمایندگان پارلمان روسیه (دو نفر از حزب حاکم) در نامهای به دادستان کل، خواهان محاکمه گورباچف به دلیل «نقش او در فروپاشی» شوروی سابق شدهاند.
آنها میگویند گورباچف با وجود همهپرسی صورتگرفته برای حفظ اتحاد شوروی، اجازه داد تا فروپاشی صورت گیرد. این محاکمه بیشتر شکل نمادین دارد و نمایندگان گفتهاند مسلم است گورباچف هیچگاه به زندان نخواهد افتاد ولی این بررسی حقایق زیادی را روشن خواهد کرد. در مقابل، میخاییل گورباچف اقدام نمایندگان مجلس را «مسخره» خواند.
او اخیرا یکبار دیگر خود را از این اتهام بری دانسته و گفته بود: «هرگونه ادعا و تلاش برای مقصر نشاندادن من در فروپاشی شوروی سابق دروغین و کذب محض است.» درعوض تلویحا مسوولیت را به دوش بوریس یلتسین، رییسجمهور کشور در آن زمان انداخت. اما بهنظر نمیرسد دیگران هم او را به همین اندازه معصوم بپندارند. گورباچف در غرب بهخاطر «پایاندادن به جنگ سرد» ستایش میشود، ولی درون کشور محبوبیتی ندارد.
او در سال 1996 برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد شد، ولی به زحمت یکدرصد کل آرا را به دست آورد. میخاییل گورباچف، جوانترین رهبری بود که شوروی به خود دید، بنابه قولی معروف او تنها رهبر شوروی بود که در زمان انقلاب (اکتبر 1917) به دنیا نیامده بود. او در سال 1985 درحالیکه 54ساله بود، پس از مرگ خلف خود یوری آندروپوف، از سوی کمیته مرکزی حزب بهعنوان رهبر برگزیده شد. او بلافاصله به اصلاحات اقتصادی و سیاسی گستردهای دست زد که در کنگره بیستوهفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه ۱۹۸۶ آن را در سه عنوان گلاسنوست (گشایش)، پروستریکا (دوبارهسازی) و اسکورین (شتاب [توسعه اقتصادی]) عرضه کرد.
در این میان پروستریکا که در عمل اصلاحات اقتصادی بود، راهی بود که بسیاری معتقدند فروپاشی شوروی را رقم زد. در کتاب «خیانت به سوسیالیسم» به قلم روجرکیران و توماس کنی و ترجمه محمد علی عمویی، این روند به دقت ترسیم شده است. ایده گورباچف، تبدیل اتحاد شوروی سوسیالیستی به یک سوسیال دموکراسی اروپای غربی بود به طوری که «بهترینهای سوسیالیسم و بهترینهای کاپیتالیسم اروپایی درهم آمیخته شوند».
نتیجه این آمیزش فاجعه بود: در پایان دهه ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیه غذایی (گوشت و شکر) سیستم جیرهبندی کوپنهای غذایی زمان جنگ را بازگرداند. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از صفر تا ۱۰۹میلیاردروبل افزایش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از صفر به ۱۲۰میلیارددلار رسید.
در حالیکه در ۱۹۸۵ که اقتصاد، هنوز برنامهریزی مرکزی داشت، بالاترین استانداردهای زندگی در تاریخ شوروی به وقوع پیوست. پیش از این دهه به مدت دهها سال اقتصاد شوروی سریعتر از اقتصاد ایالات متحده رشد کرده بود، هر چند در دهه ۱۹۸۰ از آمریکا عقب افتاد، هنوز رشد آبرومند 2/3درصد در سال داشت- به آرامی- در بسیاری عرصهها در حال رسیدن به ایالات متحده بود. آنطور که در کتاب «خیانت به سوسیالیسم» آمده است، در آخرین سالهای پروستریکا آن نیروهای اقتصادی که در بخش تاریک جامعه شوروی بودند خواستار اعتبار و قدرت شدند. بازار سیاه و اشرار روسیه همچون تکثیر حشرات به شدت افزایش یافتند و بنگاههای خصوصی و تعاونیهای ساختگی رشد یافتند. خلاصه اینکه گورباچف در برابر ائتلاف سرمایهداریگرایان به رهبری بوریس یلتسین، کوتاه آمد و در برابر جداییخواهان ناسیونالیست و در برابر امپریالیسم ایالات متحده با آن اشتهای سیریناپذیرش برای امتیازهای یکسویه و تسلط بر کل جهان عقب نشست. ماجرای دیگری که فروپاشی شوروی را محتملتر کرد، کودتای 19 اوت 1991 بود که نیروهای تندرو در کادر رهبری شوروی آن را سازمان دادند.
آنها تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و اجازه ندهند معاهده اتحاد جدید را امضا کند. در همین موقع گورباچف سه روز را (از ۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در حبس خانگی در یک ویلا در کریمه گذراند و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای قدرت اتحادیه و نه روسیه به فرمانهای او عمل نمیکنند و در عوض یلتسین است که قدرت دارد. در ضمن گورباچف مجبور شد که بسیاری از اعضای دفتر سیاسی را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه هشت» شامل هشت نفر رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند. یعنی نیروهایی که خواهان حفظ شوروی بودند در عمل فروپاشی آن را تسریع کردند.
نتیجتا در کریسمس، یعنی ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱، گورباچف استعفا داد و اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوروی از هم پاشید. در هشتم دسامبر ۱۹۹۱ گورباچف و رهبران اوکراین و بلاروس در جنگلهای بلاروس با هم دیدار و پیمانی را امضا کردند که بر اساس آن کشورهای مستقل مشترکالمنافع به وجود آمدند. روسیه بهعنوان جانشین اتحاد جماهیر شوروی معرفی شد. در بیستوپنجم دسامبر، گورباچف از سمت خود کنارهگیری کرد و اتحاد شوروی بهطور رسمی همین روز از هم پاشیده شد. یک روز پس از آن، پارلمان اتحاد جماهیر شوروی اعلامیه انحلال این کشور را تصویب کرد.
گورباچف از آن زمان زندگی آرامی داشته است. تاسیس بنیاد گورباچف، شرکت در آگهی تبلیغی پیتزا هات، شرکت در تشییع جنازه رونالد ریگان و اظهارنظرهای سیاسی گاهبهگاه کارهایی است که رهبر سابق یکی از قطبهای قدرت جهانی در این 23 سال انجام داده است. او از الحاق کریمه به روسیه حمایت کرد و گفت: همهپرسی در کریمه، «اشتباه» تاریخی دوره شوروی را جبران کرد.
آنها میگویند اکنون که بحران اوکراین هر روز ژرفتر میشود، بهترین زمان برای روشنشدن ماجرای فروپاشی شوروی است، چراکه بحران اوکراین نشان داد این حادثه پس از 23 سال هنوز موضوع روز است و کهنه نمیشود. به گزارش دویچهوله، پنج نفر از نمایندگان پارلمان روسیه (دو نفر از حزب حاکم) در نامهای به دادستان کل، خواهان محاکمه گورباچف به دلیل «نقش او در فروپاشی» شوروی سابق شدهاند.
آنها میگویند گورباچف با وجود همهپرسی صورتگرفته برای حفظ اتحاد شوروی، اجازه داد تا فروپاشی صورت گیرد. این محاکمه بیشتر شکل نمادین دارد و نمایندگان گفتهاند مسلم است گورباچف هیچگاه به زندان نخواهد افتاد ولی این بررسی حقایق زیادی را روشن خواهد کرد. در مقابل، میخاییل گورباچف اقدام نمایندگان مجلس را «مسخره» خواند.
او اخیرا یکبار دیگر خود را از این اتهام بری دانسته و گفته بود: «هرگونه ادعا و تلاش برای مقصر نشاندادن من در فروپاشی شوروی سابق دروغین و کذب محض است.» درعوض تلویحا مسوولیت را به دوش بوریس یلتسین، رییسجمهور کشور در آن زمان انداخت. اما بهنظر نمیرسد دیگران هم او را به همین اندازه معصوم بپندارند. گورباچف در غرب بهخاطر «پایاندادن به جنگ سرد» ستایش میشود، ولی درون کشور محبوبیتی ندارد.
او در سال 1996 برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد شد، ولی به زحمت یکدرصد کل آرا را به دست آورد. میخاییل گورباچف، جوانترین رهبری بود که شوروی به خود دید، بنابه قولی معروف او تنها رهبر شوروی بود که در زمان انقلاب (اکتبر 1917) به دنیا نیامده بود. او در سال 1985 درحالیکه 54ساله بود، پس از مرگ خلف خود یوری آندروپوف، از سوی کمیته مرکزی حزب بهعنوان رهبر برگزیده شد. او بلافاصله به اصلاحات اقتصادی و سیاسی گستردهای دست زد که در کنگره بیستوهفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه ۱۹۸۶ آن را در سه عنوان گلاسنوست (گشایش)، پروستریکا (دوبارهسازی) و اسکورین (شتاب [توسعه اقتصادی]) عرضه کرد.
در این میان پروستریکا که در عمل اصلاحات اقتصادی بود، راهی بود که بسیاری معتقدند فروپاشی شوروی را رقم زد. در کتاب «خیانت به سوسیالیسم» به قلم روجرکیران و توماس کنی و ترجمه محمد علی عمویی، این روند به دقت ترسیم شده است. ایده گورباچف، تبدیل اتحاد شوروی سوسیالیستی به یک سوسیال دموکراسی اروپای غربی بود به طوری که «بهترینهای سوسیالیسم و بهترینهای کاپیتالیسم اروپایی درهم آمیخته شوند».
نتیجه این آمیزش فاجعه بود: در پایان دهه ۱۹۸۰ کمبود شدید منابع اولیه غذایی (گوشت و شکر) سیستم جیرهبندی کوپنهای غذایی زمان جنگ را بازگرداند. در قیاس با ۱۹۸۵ کسری دولت از صفر تا ۱۰۹میلیاردروبل افزایش یافت. مخازن طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش یافتند و بدهی خارجی از صفر به ۱۲۰میلیارددلار رسید.
در حالیکه در ۱۹۸۵ که اقتصاد، هنوز برنامهریزی مرکزی داشت، بالاترین استانداردهای زندگی در تاریخ شوروی به وقوع پیوست. پیش از این دهه به مدت دهها سال اقتصاد شوروی سریعتر از اقتصاد ایالات متحده رشد کرده بود، هر چند در دهه ۱۹۸۰ از آمریکا عقب افتاد، هنوز رشد آبرومند 2/3درصد در سال داشت- به آرامی- در بسیاری عرصهها در حال رسیدن به ایالات متحده بود. آنطور که در کتاب «خیانت به سوسیالیسم» آمده است، در آخرین سالهای پروستریکا آن نیروهای اقتصادی که در بخش تاریک جامعه شوروی بودند خواستار اعتبار و قدرت شدند. بازار سیاه و اشرار روسیه همچون تکثیر حشرات به شدت افزایش یافتند و بنگاههای خصوصی و تعاونیهای ساختگی رشد یافتند. خلاصه اینکه گورباچف در برابر ائتلاف سرمایهداریگرایان به رهبری بوریس یلتسین، کوتاه آمد و در برابر جداییخواهان ناسیونالیست و در برابر امپریالیسم ایالات متحده با آن اشتهای سیریناپذیرش برای امتیازهای یکسویه و تسلط بر کل جهان عقب نشست. ماجرای دیگری که فروپاشی شوروی را محتملتر کرد، کودتای 19 اوت 1991 بود که نیروهای تندرو در کادر رهبری شوروی آن را سازمان دادند.
آنها تلاش کردند گورباچف را از قدرت عزل کنند و اجازه ندهند معاهده اتحاد جدید را امضا کند. در همین موقع گورباچف سه روز را (از ۱۹ اوت تا ۲۱ اوت) در حبس خانگی در یک ویلا در کریمه گذراند و پس از آن آزاد شد و به قدرت برگشت. با این حال وی به محض بازگشت به قدرت متوجه شد که نه نهادهای قدرت اتحادیه و نه روسیه به فرمانهای او عمل نمیکنند و در عوض یلتسین است که قدرت دارد. در ضمن گورباچف مجبور شد که بسیاری از اعضای دفتر سیاسی را اخراج کند و بسیاری از آنان را دستگیر کند. «گروه هشت» شامل هشت نفر رهبران کودتا بودند که دستگیر شدند. یعنی نیروهایی که خواهان حفظ شوروی بودند در عمل فروپاشی آن را تسریع کردند.
نتیجتا در کریسمس، یعنی ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱، گورباچف استعفا داد و اتحاد سوسیالیستی جماهیر شوروی از هم پاشید. در هشتم دسامبر ۱۹۹۱ گورباچف و رهبران اوکراین و بلاروس در جنگلهای بلاروس با هم دیدار و پیمانی را امضا کردند که بر اساس آن کشورهای مستقل مشترکالمنافع به وجود آمدند. روسیه بهعنوان جانشین اتحاد جماهیر شوروی معرفی شد. در بیستوپنجم دسامبر، گورباچف از سمت خود کنارهگیری کرد و اتحاد شوروی بهطور رسمی همین روز از هم پاشیده شد. یک روز پس از آن، پارلمان اتحاد جماهیر شوروی اعلامیه انحلال این کشور را تصویب کرد.
گورباچف از آن زمان زندگی آرامی داشته است. تاسیس بنیاد گورباچف، شرکت در آگهی تبلیغی پیتزا هات، شرکت در تشییع جنازه رونالد ریگان و اظهارنظرهای سیاسی گاهبهگاه کارهایی است که رهبر سابق یکی از قطبهای قدرت جهانی در این 23 سال انجام داده است. او از الحاق کریمه به روسیه حمایت کرد و گفت: همهپرسی در کریمه، «اشتباه» تاریخی دوره شوروی را جبران کرد.