حلقه مفقوده وفاق
علي مجتهدزاده: آزادي سوت زنان و فعالان سياسي زنداني نيازمند همكاري رييسجمهور و رييس عدليه است
سيما پروانهگهر
تابستان عجيب و پر اتفاق و خبر سال 1403 با يك رخداد ديگر در نيمه شهريور ماه در حال سپري شدن است. هيئت آلياسين در مشهد در ايام عزاداري هفته گذشته محفل اخبار مهمي در تقسيمبنديهاي سياسي سالهاي اخير شد. حاضران در اين هيئت عزاداراي به خودي خود قابل توجه بودند؛ مداح، حميد عليمي كه در ايام رخدادهاي پاييز سال 1402 به نوعي ممنوعالكار شده بود و از آن زمان به بعد مورد نقد تند جريان اصولگرا بود. سخنران عليرضا پناهيان، خطيب خبرساز سالهاي اخير كه از ماجراي شفافيت تا ادعاي ياشار سلطاني درباره ملك و اموالش تا سكانداري جريان مبارزه با بدحجابي در كارنامهاش است. حضور مسعود پزشكيان و محمدباقر قاليباف به عنوان رييس دو قوه در كنار يكديگر نيز در اين هيئت در جاي خود قابل توجه است. مهمتر از تركيب چهرههاي حاضر در اين مراسم اما سخناني بود كه عليرضا پناهيان به زبان آورد و موج رسانهاي را در روزهاي بعد به راه انداخت. پناهيان البته مرد حرفهاي پرحاشيه و خبرساز است اما آنچه اظهارات او را در اين مراسم بيش از پيش مورد توجه قرار داد، مخاطب اين سخنان بود؛ كنايه و نقد تند عليه روزنامه كيهان.
در يك محاسبه ساده قرار نبوده و نيست كه «پناهيان» عليه «كيهان» سخني بگويد. نام پناهيان و كيهان در كنار هم، در يكدستترين لايههاي حاكميت قرار ميگيرد؛ در گروهي كه به عنوان تندروها شناخته ميشوند و فارغ از صحت و سقم اين عنوان آنها در سالهاي اخير رويكردها و رسالتهاي مشترك زيادي داشتهاند؛ عليه برجام، عيله روحاني، عليه اصلاحطلبان، مخالف مذاكره، مدافع فيلترينگ و لايحه حجاب و هزاران نقطه مشترك ديگر.
دايره اشتراكات كيهان و پناهيان گستردهتر از آن بود و هست كه به يكباره واعظ خبرساز اصولگرا بر منبر بر كيهان بشورد و حتي از رييس مجلس درخواست براي برخورد با رسانهاي را داشته باشد كه بهزعم او در حال «دوقطبي»سازي در كشور است. كيهان البته نه در جايگاهي هست كه در مقابل انتقادات كوتاه بيايد و نه سابقهاي در حرف شنيدن و پاسخ ندادن داشته و دارد. نقد تند پناهيان با پاسخ تندتر كيهان روبهرو شد و از خجالت هم به خوبي در آمدند. اين رخداد اما نويد يك شكاف جديد در دل طيفهاي سخت اصولگرايان را داد. اگر تا ديروز شكاف بين شوراي ائتلاف و جبهه پايداري، بين قاليباف و جليلي، بين سنتيها و تكنوكراتهاي اصولگرا بود، حالا شكاف و اختلافنظر بين يك روح در دو بدن سياسي اصولگرايي رخ داده است؛ بين كيهان و پناهيان. ريشه اين شكاف چيست و چرا چنين عيان بر هم تاختند.
پناهيان چه گفت، كيهان چه پاسخ داد؟
«من واقعا از رياست محترم مجلس شوراي اسلامي تقاضا ميكنم براي دو قطبيسازي در فضاي رسانهاي يك مقرراتي در مجلس شوراي اسلامي وضع شود. اصلا انگار اين موضوع يك منكري است كه معروف شده است. روزنامههايي كه با خرج دولت ساخته و پرداخته ميشوند، از كيهان گرفته تا اطلاعات و جمهوري اسلامي تا هر روزنامه ديگري، اينها حق ندارند بيايند و دو قطبيسازي بكنند.»
احتمالا حاضران در هيئت از حميد عليمي و مسعود پزشكيان و محمدباقر قاليباف تا حاضران معمول و مرسوم حاضر در مراسم عزاداري از شنيدن نام كيهان از زبان پناهيان در نقد و نكوهش متعجب شدند. پناهيان اما سخن نكوهشآميز خود را محدود به نام بردن از اسامي روزنامهها نكرد و مشي آنها را تفسير كرد و براي سرنوشت آنها نيز نسخه پيچيد: «به عنوان مثال روزنامهاي بگويد كه چون فلاني از جناح مخالف است من فقط انتقاد ميكنم، درِ همچين روزنامهاي را بايد بست! دروغ گفتن و نشر اكاذيب در يك روزنامه كار بدي است و اين امر را محاكمه هم ميكنند، ولي بدانيد نشر اكاذيب به اندازه دوقطبيسازي زشت و بد نيست.»
تاكيد پناهيان بر دوقطبيسازي و نام بردن از كيهان اما از دايره تحمل روزنامه هميشه منتقد خارج بود. همين شد كه كيهان نيز در اقدامي سريع، قلم را بر همفكر و هممسلك هميشگي خود تيز كرد. ابتداي مطلب را هم با منتي بر سر پناهيان آغاز كرد و يادآوري كرد كه 4 سال پيش از اين، از پناهيان در مقابل منتقدانش دفاع كرده است: «۱۹ شهريور ۱۳۹۹ كه براي دفاع از آقاي پناهيان در مقابل هجمه ناجوانمردانه رسانههاي زنجيرهاي و لشكر مجازيشان و حتي برخي جريانهاي داخل جبهه انقلاب نوشتيم و توصيه به رعايت «انصاف» و «اخلاق» كرديم؛ فكرش را هم نميكرديم كه حدود ۴ سال بعد در ۱۴ شهريور ۱۴۰۳ آقاي پناهيان (احتمالا ناخواسته و شايد با مشورت و آدرس غلط برخي اطرافيان) به همان سو بروند و با سخناني كه از يك روحاني بعيد به نظر ميرسد، آرزوهاي چندين و چند ساله دشمنان تابلودار انقلاب عليه كيهان را تكرار كنند!»
از لحن و محتواي پاسخ كيهان روشن است كه برچسب دوقطبيسازي كه پناهيان بر آنها زده برايشان سنگين بوده است. در همين نوشتار و پاسخ به پناهيان است كه كيهان تاكيد كرده: «انتظار آن بود كه آقاي پناهيان به جاي كليگويي، دقيقا بفرمايند كيهان در كجا و چگونه دوقطبيسازي كرده است؟! مطالبهگري؛ دوقطبيسازي نيست و منافاتي هم با وفاق و حفظ اتحاد ندارد؛ همانطور كه رهبر انقلاب هم ۱۴ خرداد ۱۳۹۵ فرمودند: «ملّت بايد با دولت همراه باشد، اتّحاد را حفظ كند؛ اين منافات ندارد با انتقاد كردن يا حرف زدن يا مطالبه كردن؛ اينها اشكالي ندارد... قواي سهگانه هم بايد با هم متّحد باشند -دولت، مجلس، قوه قضاييه- باز اين منافات ندارد با اينكه مجلس در قبال دولت به وظايف خودش عمل كند؛ به وظايف قانون اساسي عمل كند؛ سوال كند، مطالبه كند، بخواهد، قانونگذاري كند، استيضاح كند و امثال اينها. اگر اين موارد دوقطبيسازي است پس تكليف «جهاد تبيين» و «جنگ روايتها» و ضرورت دفاع از آموزههاي انقلاب و... چه ميشود؟ آيا تاكيد رهبر انقلاب بر مقابله با مفسدان دوقطبيسازي است؟!»
كيهان در همين نوشتار از سنت ديرينه خود نيز فاصله نگرفته و چون هميشه، در حال نقد پناهيان سنگي نيز به رسانههاي هميشه مورد نقد خود انداخته و از پناهيان خواسته به جاي نقد كيهان، به نقد آنها بپردازد: «از كيهان به عنوان روزنامه دوقطبيساز سخن گفتهايد و بعد به روزنامههاي اطلاعات و جمهوري اسلامي هم اشاره كردهايد! چرا از روزنامههاي زنجيرهاي مثل همميهن و سازندگي و اعتماد و شرق و... نامي نبردهايد؟! آيا نگاهي گذرا به مطالب آنها كه كار ويژهشان نفرتپراكني و دوقطبيسازي است در اين چند سال انداختهايد؟»
داستان دوقطبي موردنظر پناهيان و كيهان چيست؟
به نظر ميرسد مساله كابينه پزشكيان و راي اعتماد كامل مجلس دوازدهم به اين كابينه به مذاق كيهان و طيفي از اصولگرايان خوش نيامده است. ترديدي در نقش محمدباقر قاليباف در اين راي اعتماد كامل نيست و از اين جهت قاليباف نيز از چشم اين طيف تندرو افتاده است. آنها تلويحا اشاره ميكنند كه حتي دولت محبوب و مطلوب آنها يعني دولت سيزدهم نيز راي اعتماد كامل از مجلس يازدهم كه تحت مديريت قاليباف بود، نگرفت و بعد از آن نيز چند وزير از دولتي كه نماد حاكميت يكدست بود، استيضاح شدند. با اين حساب حالا چرا بايد به كابينه مسعود پزشكيان كه در رقابت با كانديداي طيف سخت اصولگرايان يعني سعيد جليلي دست برتر را داشت، راي اعتماد كامل داد.
كيهان در همان ايام چندبار در مطالب مختلف به اين موضوع اشاره كرده بود كه نه تركيب كابينه براي آنها قابل قبول است نه راي اعتماد كامل مجلس به آنها. همين اظهارات نيز در محتواي صحبت پناهيان مورد نكوهش قرار گرفته است و كيهان نيز در پاسخ به پناهيان باز هم دست از تخريب كابينه دولت چهاردهم برنداشته و نوشته است: «كيهان در گزارشي مستند تاكيد كرد كه بهكارگيري افراد زاويهدار و بيگانه با انقلاب «وفاق ملي» نيست. اين نيز تاكيد رهبر معظم انقلاب بوده و هست كه در كمتر از دو ماه از روي كار آمدن دولت جديد؛ سه مرتبه و در سه سخنراني مجزا به تفصيل نسبت به انتصاب افراد بدسابقه و بيگانه با انقلاب هشدار دادهاند. كجاي اين كار دوقطبيسازي است؟!»
تغيير سريع پناهيان يا سرعت بالاي تحولات؟
اينكه عليرضا پناهيان صراحتا از جريان نوانقلابيها و پايداريها اعلام برائت كرد و سعي دارد با نزديك شدن به طيف محمدباقر قاليباف خود را موافق جريان وفاق ملي نشان دهد، تنها تغيير سريع او در ماههاي اخير نيست. او در ايام انتخابات نيز تغيير موضعي بين قاليباف و جليلي داشت و پسرش نيز به صورت عيانتر از خود او به يكباره بر طيف جليلي شوريد و در توييتي به نقد تند آنها پرداخت. البته اين تنها پناهيان نيست كه با تغيير دنده، مسير و سرعت حركت را تغيير داده، چهرههاي ديگري همچون مجتبي ذوالنوري نيز رويهاي مشابه او
در پيش گرفتهاند.
ذوالنوري نيز همچون پناهيان در سالهاي اخير شمايل كامل مخالفت با دولت روحاني بود. پناهيان در تمام طول عمر دو دولت روحاني و بعد از آن از مخالفان شديد روحاني، ظريف و برجام بود در بعضي از صحبتهاي خود در هيئات و شبكههاي اجتماعي درست مانند بعضي از اعضاي جبهه پايداري به مخالفت با سياستهاي دولت برخاست و حتي تا جايي پيش رفت كه در توييتي اعلام كرد پايان اين دولت را بايد جشن گرفت.
پناهيان البته در سالهاي اخير اظهاراتي كه رنگ و بوي دوقطبي بدهد كم نداشته است. اظهاراتي كه اگرچه در ظاهر در نكوهش دوقطبي بود اما خود دوقطبي را ترويج ميداد.
در خرداد سال ۱۴۰۰ و در جريان انتخابات رياستجمهوري سيزدهم، او با حمله به اصلاحطلبان گفته بود: «يك گروهي اسم خودشان را گذاشتند اصلاحات، اسم بقيه جريانهاي سياسي كشور را گفتند اصولگرا. خب اين دروغ بود، چون جريانهاي مختلفي واقعا در كشور وجود دارند. درست است؟ نميشد همه آنها را در يك طيف قرار داد. درست است؟ جريانهاي مستقل منتقد از خودشان را هم اسمشان را گذاشتند اصولگرا و عمدا اين كار را ميكردند. اين دروغپردازي موجب خفقان رواني شد. خيليها ميخواستند اظهارنظر بكنند يا انتقاد بكنند ديگر نميتوانستند، ميگفتند ما اگر انتقاد كنيم الان بهمان ميگويند اصولگرا. درست است؟ ببينيد اين يك نمونه دوقطبيسازي دروغ و غلط است. در اين انتخابات ميدانيد چه اتفاقي افتاده؟ از دوقطبي كاذب اصلاحطلب-اصولگرا انتخابات نجات پيدا كرد، از اسارت رسانهاي دروغپرداز نجات پيدا كرده، ما چندتا سليقه را ميتوانيم در كنار همديگر ببينيم انتخاب كنيم. كي گفته كه عرصه سياست را هميشه بايد يك عرصه دوقطبي ديد؟ كدام دانش سياسي اين حرف را زده؟ بله روش صهيونيستها براي اداره جوامعي كه فرهنگ سياسيشان پايين است مثل جوامع مسيحي اروپايي و امريكايي اين كار را ميكند، يك دوقطبي برايشان درست ميكند، توي دو قطبش هم آدم خودش را دارد، بعد مردم را با اين دو قطب بازي ميدهد.»
او همچنين در سخنراني پيش از خطبههاي نمازجمعه تهران در تاريخ ۲۲ شهريور سال ۱۳۹۸، با اشاره به سخنان رييسجمهور دولت دوازدهم، گفته بود: «اين دوقطبيسازي متاسفانه در جامعه ما هم سالهاست كه شكل گرفته است؛ البته اين دوقطبيسازي، اوايل يك معنا و مصاديقي داشت كه بعدها تغيير و تحول پيدا كرد و آن دوقطبياي كه باهم دعوا داشتند، در كنار همديگر قرار گرفتند ولي اسم اين دوقطبي باقي ماند. واقعا اين دوقطبياي كه امروزه در جامعه ما جاري است يك دوقطبي كاذب است. من تشكر ميكنم كه اخيرا رييسجمهور عليه دوقطبيسازي صحبت كردند.»
او در اسفند ماه سال ۱۳۹۵، هم در جريان رقابتهاي انتخابات رياستجمهوري با انتقاد از اصلاحطلبان بيان كرده بود: «از همان ابتدا، چه كساني دوقطبي «اصلاحطلب-اصولگرا» را
راه انداختند؟ آن دوقطبياي كه در انتخابات ۷۶ به وجود آمد، يك دوقطبي كاذب بود! در انتخابات ۷۶ مردم به رييسجمهوري راي دادند كه اوضاع برعكس رييسجمهور قبلي بشود، چون اصلاحطلبها اساسا عليه جريان «سازندگي» به ميدان آمدند و مردم هم براي نفي «دولت سازندگي» به اصلاحطلبها راي دادند، اما وقتي دولت آنها تشكيل شد، در آن دولت ديديم كه تغييرات چنداني نسبت به دولت قبلي صورت نگرفته و تقريبا همان است!»
امروز رفتار و اظهارات پناهيان مملو از رفتارها و گفتارهايي است كه در عمل نوعي از دوقطبيسازي را ترويج ميداد اما با اين وجود، كنش سياسي پناهيان بعد از در انتخابات رياستجمهوري اخير دستخوش تغيير قرار گرفت. او برخلاف رويه سابق خود و نزديكانش و طرفداري از سعيد جليلي در سال 1392 اينبار از محمدباقر قاليباف حمايت كرد و رايدهندگان به او را عواملي دانست كه از «دوقطبي» شدن جامعه جلوگيري كردهاند. از همان زمان مشخص بود كه پناهيان به هر دليلي نميخواهد در كنار طيفي باشد كه مرز بين قاليباف و جليلي را مرز بين كفر و اسلامي ميدانند؛ همان عبارتي كه سيدحسين نقوي حسيني، عضو ستاد پزشكيان كه سابقه حضور در حلقه سعيد جليلي را داشت به كار برده بود. نقوي حسيني در روزهاي منتهي به انتخابات با انتقاد از رويه و رفتارهاي ستاد سعيد جليلي به پايگاه خبري انتخاب گفته بود: «در بيانات حاميان جليلي و مسوولان ستادهاي ايشان جملاتي ديدم كه خيلي تند است و مرز بين خودشان و قاليباف را مرز بين اسلام و كفر ميدانند. نگاه آقاي جليلي به قاليباف يك نگاه وحشتناك است. تلاش اينها براي راي نياوردن قاليباف در مجلس را هم به ياد داريم.»
دو قطبي كيهان و پناهيان؛ چرا و چگونه؟
اظهارات پناهيان باعث شده است تا بسياري به او برچسب منفعتطلبي بزنند و بگويند كه براي كسب منفعت در سه ماهه گذشته چندبار موضعگيريهاي خود را درباره افراد و كانديداهاي انتخابات رياستجمهوري چهاردهم و بعد از آن درباره دولت پزشكيان تغيير داده است. نيتخواني البته نه مستند تحقيقي است و نه قابل تاييد و رد صددرصدي اما آنچه واضح است شكاف جدي بين لايههاي سخت اصولگرايان و بدنه حاكميت يكدستي است كه از سال 1400 اصولگرايان زيادي با اطمينان و خيال راحت به آن تكيه زده بودند.
ترديدي نيست كه در سه سال گذشته موضوع حاكميت يكدست به شكلي جدي و بعد از دولت محمود احمدينژاد در بوته آزمايش قرار گرفت. ترديدي نيست كه آنچه امروز بين كيهان و پناهيان عيان شده قدمتي بيشتر از تابستان 1403 و انتخابات رياستجمهوري چهاردهم دارد.
پناهيان البته پيش از اين سابقه اظهارات و اقدامات يك بام و دو هواي زيادي دارد كما اينكه عليرغم فريادها بر سر مجلس دهم درباره موضوع شفافيت آرا، از ذبح اين موضوع در مجلس اصولگراي يازدهم به راحتي گذشت و سرسوزني از پاسكاري و تغيير اين طرح در مجلس يازدهم كه به طرحي ضد شفافيت تبديل شد، سخني بر زبان نياورد. اينبار اما به نظر ميرسد جريان اصولگرا براساس تجربه سه سال گذشته در حال استحالهاي جدي است؛ جذب نيرو از سمت بدنه سخت كه تندروها شناخته ميشدند به سمت بخش اعتدالي، از محمدباقر قاليباف كه حساب خود را از طيف جليلي و پايداري جدا كرده تا پناهيان از تاختن كيهان بر كابينه تازه نفس پزشكيان گلايهمند است.
نيت البته بدون ترديد ميتواند سهمخواهي باشد اما دنياي سياست از اساس دنياي سهمخواهيها است. فنون مذاكره از جزييترين بخشهاي يك جريان سياسي تا در سطح بينالمللي و كلان براساس منفعت و سهمها متكي بوده و هست. بنابراين اينكه امثال پناهيان و قاليباف بخواهند براي سهمهاي آينده تغيير زاويه كمي در مواضع و موضعگيريهاي خود داشته باشند موضوع دور از ذهن يا عجيبي نيست.
آنچه امروز به عنوان دوقطبي بين كيهان و پناهيان رخ داده، نشان از تفكيكهاي جدي در اردوگاه اصولگرايان است. سير تطور پناهيان البته نشان ميدهد كه او قرار نيست از مواضع پيشين خود در حوزههايي همچون حجاب يا ديگر خطوط قرمز برگردد اما فاصله گرفتن از طيف فكري كيهان نيز اتفاق در حال جرياني در دل اردوگاه اصولگرايان است.
بعد از مساله و تئوري سهمخواهي و ادعاي منفعتطلبي كه در مورد پناهيان و قاليباف مطرح ميشود انگيزه ديگري نيز در اين ميان قابل بررسي است. بخشي از جريان اصولگرايي صداي جامعه در عبور از اين ديدگاهها را شنيده و هوشمند رفتار ميكند. آنها اين مساله را درك كردهاند كه مطاع طيف كيهان يا نيروهاي فكري و سياسي همراستا با آن ديگر مشتري قابلتوجهي در جامعه ندارد و در يك انتخابات كمرمق و كمرنگ در موضوع مشاركت باز هم مسعود پزشكيان دست برتر را در مقابل سعيد جليلي دارد.
شنيدن اين پيام ميتواند باعث اين موضع شود كه چهرههايي همچون عليرضا پناهيان گردشي جدي در مواضع خود داشته باشند. گردشي كه احتمال گردش به عقب آن غيرممكن نيست، اما در شرايط فعلي نشان از استحاله دروني طيفهاي مختلف درون دل جريان اصولگرايي دارد.
در كنار اين مساله رويكرد و شيوه دولت پزشكيان ميتواند اين روند را تسهيل يا مسدود كند. وقتي صرفا پيروزي پزشكيان و راي اعتماد به كابينه او تركهاي پنهان در بين اصولگرايان را نمايان و عيان كرده، بدون ترديد مسير حركت او ميتواند تاثير بسياري بر اين دست از تقسيمبنديهاي سياسي داشته باشد.
تغيير گفتمان در درون جريان اصولگرايي نه موضوع قابل انكاري است و نه اتفاقي تازه. ريشه موضوع به انتخابات سال 1384 و شكافها و دوقطبيهاي درونجرياني اصولگرايان بازميگردد. طي دو دهه گذشته گفتمانهاي مختلفي در دل اين جريان شكل گرفته و تفكيكهاي جدي در اين حوزه رخ داده است. تجربه سه سال گذشته و نوع كنش و واكنشها بين طيفهاي سنتي اصولگرايان، طيف قاليباف و جريان جليلي و پايداري به خوبي نشان ميدهد كه به موازات موضوع سهمخواهي و سهم گرفتن از دولت يا مجلس، نوع گفتمان اين طيفها در موضوعات مختلف سياست داخلي و خارجي و حوزههاي فرهنگي و اجتماعي تفاوتهاي جدي پيدا كرده است.
به موازات همين تغيير و تفكيك گفتمانها، ظهور و بروز چهرههاي جديد در جريان اصولگرايي باعث ايجاد تقسيمبنديهاي جديد شده است. اگر زماني در قلب جريان اصولگرايي تنشها بين چهرههايي همچون مرحوم محمد يزدي با آملي لاريجاني بود حالا سخن از اميرحسين ثابتي و حميد رسايي در جريان اصولگرايي است. اگر روزگاري سخن موحدي كرماني حكم حرف اول و آخر در دل جريان اصولگرايي را داشت، حالا جوانان اصولگرا نه شيوخ تراز اول اصولگرا را بالاي سر خود ميبينند و نه براي اتاقهاي فكر و نهادهايي كه تصاعدي در جريان اصولگرا متولد ميشوند، ترهاي خرد ميكنند. در ميانه درگيري و دوقطبي بين طيف قاليباف و جليلي، در شرايطي كه صداي لايه سخت اصولگرايي به جاي نزديكان قديمي مصباح يزدي از زبان اميرحسين ثابتي و حميد رسايي شنيده ميشود، جابهجايي چهرههايي در بين طيفهاي اصولگرايي همچون عليرضا پناهيان غيرممكن به نظر نميرسد.
دوقطبياي كه امروز در بين پناهيان و كيهان رخ داده، ميتواند تا پايان دولت مسعود پزشكيان و انتخابات رياستجمهوري پانزدهم سرنوشتهاي متفاوتي پيدا كند. اين دو قطبي آغاز فصلي جديد در جريان راست در زمين سياست داخلي جمهوري اسلامي است. دو قطبي كه ميتواند سرنوشت موضوعات زيادي را تغيير دهد.