طلسمشکنی در مذاکرات ایران و آمریکا؟
آرمان امروز-سرویس دیپلماسی: چند روز پیش نجفی، معاون امور حقوقی وزارت خارجه درباره مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا در خصوص احیای برجام در عمان گفت: ترامپ از برجام به صورت غیرقانونی خارج و تحریمها را برگرداند.
وی افزود: در دولت جدید دموکرات در آمریکا، دولت سیزدهم مذاکرات را ادامه داد و شاهد بودیم مذاکرات در حال رسیدن به نتیجه بود که در پی حوادث ایران نوعی سوءتفاهم در طرفهای غربی ایجاد شد و بعد از فروکش کردن آن مذاکرات عمان ادامه یافت. این مذاکرات به صورت غیرمستقیم تا امروز ادامه داشته است.
وی تصریح کرد: طرف مقابل به دلیل مسائل داخلی و بحث انتخابات آن آمادگی را ندارد که در مذاکرات به صورت جدی حضور و ورود پیدا کند. با تشکیل دولت جدید در ایران این مذاکرات ادامه خواهد یافت. با توجه به تحولات اخیر در آمریکا و کناره گیری بایدن باید ببینیم سیاست آمریکا چه خواهد بود.
نجفی ادامه داد: چیزی به نام اموال منجمد و فریز شده در خارج از کشور که نتوانیم به هیچ وجه از آن استفاده کنیم، وجود ندارد. برخی موانع است که بیشتر موانع به تحریم های یکجانبه و غیرقانونی آمریکا برمیگردد.
این صحبت های نجفی بلافاصله با تحلیل های متعددی همراه شد.
در مورد مساله هستهای آنچه از نظر غرب نمیبایست اتفاق میافتاد و برای اتفاق نیفتادن آن حاضر به دادن امتیاز بود، تقریبا رخ داده است. به این معنا که دغدغه آمریکا و اروپا قبلا این بود که توانمندیهای هستهای ایران تا رسیدن به نقطه گریز و تولید سلاح اتمی فاصله زیادی داشته باشد و برجام هم در واقع تلاشی برای افزایش این فاصله زمانی بود. اما اکنون که ایران این دانش را کسب کرده و بنا به منابع غربی، تا ساخت بمب اتم تنها چند هفته فاصله دارد، دیگر این دانش برگشت ناپذیر است و ایجاد محدودیت در سانتریفیوژها و غنی سازی اورانیوم نیز دیگر کارایی گذشته را ندارد. قبلا این محدودیتها به این علت برای غرب واجد اهمیت زیاد بود و به خاطر اعمال آنها حاضر به دادن امتیازاتی بود، چون مانع توسعه برنامه هستهای ایران و دستیابی به دانش لازم برای رسیدن به مرز نقطه گریز هستهای میشد، اما حالا که این دانش به دست آمده است و از بینرفتنی نیست، دیگر آن محدودیتهای پیش فاقد جذابیت لازم برای آمریکا میباشد.
در این میان اما آمریکا تلاش میکند با اهرم تهدید مانع اتخاذ تصمیم ساخت بمب اتم شود و گویا این قرائت در کانونهای تصمیمگیری غربی و آمریکایی وجود دارد که پیامدهای چنین تصمیمی نقشی بازدارنده برای جلوگیری از حرکت تهران در این مسیر دارد و میتوان گفت که تا حدودی هم خیالشان از این بابت آسوده است.
علت دوم این است که امروز مسالهای حادتر و حساستر در دستور کار آمریکا و برخی کشورهای اروپایی قرار دارد و آن هم سیاست و موقعیت منطقهای ایران در قبال اسرائیل متعاقب جنگ غزه است. در واقع اگر قبلا متغیر هستهای نقشی اساسی در منازعه ایرانی غربی و دستیابی به توافق با تهران داشت، اما امروز متغیر اسرائیلی واجد اهمیت و اولویت بیشتری در این منازعه برای غرب است.
البته منظور صرفا افزایش تاثیر این متغیر به علت پررنگتر شدن نقش لابی اسرائیلی در آمریکا -چه لابی مسیحی صهیونیستی و چه لابی یهودی- نیست، بلکه متعاقب جنگ غزه و «بن بست راهبردی» اسرائیل و تبعات منطقهای آن، امنیت و آینده اسرائیل بیش از گذشته جهت دهنده سیاست خاورمیانهای آمریکا و بعضا اروپا خواهد بود.
از این رو آمریکا مانند گذشته که متغیر اسرائیلی در سیاست خاورمیانهاش واجد اولویت امروزی نبود، حاضر به کنار گذاشتن سلاح تحریمها به عنوان مهمترین اهرم فشار در مواجهه با تهران نیست.
کما این که آمریکا در دوره پیشرو صرف نظر از هویت رئیس جمهور آن در کنار تلاش برای حفظ اهرم پیشگفته میخواهد با پیشبرد روند عادی سازی روابط عربی اسرائیلی در منطقه و همچنین ادغام اسرائیل در نظم و امنیت منطقه، جایگاه آن را در منطقه در مقابل ایران و «محور مقاومت» تقویت کند.
آنچه گذشت بدان معنا نیست که احتمال رسیدن به توافق منتفی است. این احتمال هنوز وجود دارد؛ اما به نظر نگارنده امکان دستیابی به توافق حداکثری حتی همسطح برجام چندان زیاد نیست و آنچه بیشتر محتمل است توافقی محدود با شمولیت رفع برخی تحریمها برای مدیریت تنش هستهای است.
اما توافق جامع به معنای توافق در همه پروندههای محل مناقشه و اختلاف محتمل نیست. مهمترین پرونده از نظر غرب در چنین توافقی مساله اسرائیل است که از خواسته طرح مساله دست کشیدن از حمایت از حزب الله و حماس شروع و تا شناسایی اسرائیل ادامه خواهد یافت. این هم چیزی نیست که جمهوری اسلامی بپذیرد و پذیرش آن دیگر به معنای تغییر ماهیت و هویت خواهد بود.