طبیب جمهور و دیپلماسی در اغمای ایران
با اعلام نتیجه نهایی چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری، پاستور به رئیسجمهوری سلام کرد که در جریان کمپین تبلیغاتی خود که در میزگردها و مناظرهها نمودی شفاف پیدا کرد، موضوع مذاکره و تنشزدایی با غرب، رفع تحریمها و احیای برجام را بهعنوان پایه اصلی برنامه سیاست خارجی خود معرفی کرده بود. پزشکیان در جایگاه نمایندگی مجلس نیز گفته بود: «اگر قرار است با دنیا تعامل کنیم، برجام و برجامها را لازم داریم. البته کسانی که برای چنین گفتوگوهایی میروند هم باید توان گفتوگو و چانهزنی در عرصه دیپلماسی را داشته باشند نه اینکه حتی نتوانند با زبان آنها هم صحبت کنند».
این سخنان و همچنین اظهارات سه هفته گذشته، توجه بسیاری از رسانههای بینالمللی را به خود جلب کرد؛ الجزیره در تحلیلی پیش از پیروزی مسعود پزشکیان نوشت: «او از حمایت اصلاحطلبانی مانند محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق برخوردار است، که احتمالاً دخالت او نشان میدهد که پزشکیان یک هدف کلیدی سیاست خارجی اصلاحطلبان یعنی مذاکره مجدد درباره توافق هستهای برای کاهش تحریمها بر اقتصاد ایران و کاهش تنش با غرب را دنبال خواهد کرد». سیانان نیز در معرفی رئیسجمهور منتخب ایران مینویسد: «طرفدار گفتوگو با مخالفان ایران، بهویژه در مورد برنامه هستهای و رفع تحریمهای این کشور است و آن را وسیلهای برای رسیدگی به مسائل داخلی کشور میداند. او در این کمپین انتخاباتی چندبار این جملات را تکرار کرده بود که مسئله اولیه این دیدگاه است: آیا میخواهیم مشکلات خود را با دنیا حل کنیم یا نه؟ من معتقدم برای حل مشکلات کشور باید از بنبست خارج شویم».
واشنگتنپست دیگر رسانهای بود که در خصوص پیروزی پزشکیان نوشت: «پیروزی او بر محافظهکاران ایران در زمان حساسی برای این کشور صورت میگیرد، زیرا با تشدید تنشهای منطقهای و بنبست با غرب بر سر برنامه هستهای خود مواجه است». این رسانه افزود: «او در زمان مبارزات انتخاباتی ریاستجمهوری، از کاهش برخی محدودیتهای اجتماعی و تعامل با ایالات متحده بر سر برنامه هستهای ایران برای لغو تحریمهایی که اقتصاد را فلج کرده است، حمایت کرد».
بنبست با غرب
لازمه تحقق وعدههای رئیسجمهور منتخب مبنی بر لغو تحریمها و احیای برجام آن است که او ابتدا نسبت به مؤلفههای داخلی، منطقهای و بینالمللی که موجب بنبست پیش آمده در مذاکرات هستهای شد، آگاه شده و سپس برای رفع آنها تلاش کند.
هرچند رئیس هیئت مذاکرهکننده دولت سیزدهم که پیش از حضور در این جایگاه بارها نسبت به برجام، که او حتی پس از آغاز مذاکرات از آن با عنوان «توافق هستهای ۲۰۱۵» یاد میکرد و مذاکرات احیای برجام را «مذاکرات رفع تحریمها» مینامید، در آذرماه ۱۴۰۰، با رویکردی غیرسازنده راهی وین شد و از همان ابتدا واکنش منفی هیئتهای غربی را برانگیخت اما، آنچه آغازگر شکلگیری بنبست در مذاکرات شد، در جایی غیر از تهران و وین برنامهریزی شده بود که واقعهای جز آغاز تهاجم نظامی روسیه به اوکراین نبود و درحالیکه مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای توافق بر سر مسیر راه حلوفصل پرونده پادمانی به ایران سفر کرده بود، سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در اظهاراتی عنوان کرد که مسکو خواهان تضمین کتبی از سوی ایالات متحده است که تحریمهای وضعشده علیه کرملین پس از تهاجم به اوکراین تاثیری بر مبادلات این کشور با ایران نخواهد داشت.
این اظهارات وزیر خارجه باسابقه روسیه برای نخستین بار در اسفندماه ۱۴۰۰، موجب شد تا هیئتهای سیاسی نه برای کسب تکلیف که به جهت باور به شکست احتمالی مذاکرات، وین را به مقصد پایتختهای خود ترک کنند. آنچه کرملین آن را «عملیات ویژه نظامی» نامیده بود، به ناگاه این توهم را در کارشناسنماهای دولت ایجاد کرد که با اوجگیری زمستان در اروپا و وابستگی این قاره به گاز، تهران میتواند بار دیگر غرب را از موضع بالا، به پای میز مذاکره بکشاند اما صاحبان ایده «زمستان سخت» تنها بر روی موفقیت مذاکرات قمار کردند.
تیر خلاص به میز مذاکرات احیای برجام اما زمانی شلیک شد که ۷ ماه پس از آغاز تهاجم روسیه، ارتش اوکراین برای اولین بار مدعی شد که با پهپادهای ساخت ایران مواجه شده و از آن پس روسیه به دفعات از پهپادهای انتحاری ساخت ایران استفاده کرده است. انکار این مسئله اما چاره کار نشد تا در نهایت پس از دو ماه، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه وقت در اقدامی که بسیاری از دید حقوقی، آن را اقدامی غلط تفسیر کردند، گفت: «مناسبات ما با روسیه بر مبنای همسایگی و منافع متقابل است. این هیاهویی که برخی از کشورهای غربی به راه انداختهاند که ایران برای کمک به جنگ اوکراین موشک و پهپاد در اختیار روسیه قرار داده است، بخش موشک آن کاملاً غلط است و بخش پهپاد آن درست است. مقدار معدودی پهپاد ماهها قبل از جنگ اوکراین در اختیار روسیه قرار دادیم، با وزیر خارجه اوکراین توافق کردیم چنانچه هرگونه مستندی در اختیار دارند که روسیه از پهپاد ایرانی در جنگ اوکراین استفاده کرده در اختیار ما قرار دهد».
موضوع همکاری نظامی و تسلیحاتی تهران و مسکو، ابتدا در سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان و افزوده شدن اعتراضات داخلی ایران، در ایالات متحده، پرونده هستهای را از روی میز برداشت. در این مقطع زمانی بود که رابرت مالی، نماینده وقت آمریکا در امور ایران نیز در همان روزهای نخست مطرح شدن این خبر بهعنوان مسئول احیای برجام در ایالات متحده و حامی این توافق اعلام کرد که «سرکوب اعتراضات در ایران و فروش پهپادهای جمهوری اسلامی به روسیه باعث شده که تمرکز واشنگتن دیگر معطوف به احیای برجام نباشد».
همچنین در ماههای پس از تائید خبر استفاده روسیه از پهپادهای اوکراینی، ایران نهتنها با تحریمهای اتحادیه اروپا مواجه شد بلکه پروژه قرار گرفتن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست گروههای تروریستی این اتحادیه کلید خورد و فضای تنش میان تهران و غرب را قوت بخشید. از تبعات فضای سرد ایجاد شده در روابط ایران و اروپا میتوان به عدم دعوت از ایران برای شرکت در اجلاس امنیتی مونیخ در دو سال گذشته اشاره کرد که فضا را برای حضور نیروهای اپوزیسیون ایرانی و خارجی باز کرد تا مقاومت در برابر گفتوگو با تهران ابعاد جدیدی به خود گرفته
و پروژه ایرانهراسی و امنیتیسازی به بهترین نحو ممکن پیش برود.
در نزدیک به دو سال پس از وقایعی که موجب شد تا غرب دیگر تمایلی به گفتوگو با ایران پیرامون موضوع هستهای نداشته باشد اما آمریکا نهتنها با ابتکار مذاکراتی در عمان که به تفاهم شفاهی با ایران منجر شد، توانست ۵ زندانی خود را از تهران خارج کند و عملاً با توجه به مسدود شدن مجدد دارایی ایران در قطر، مابهازایی نیز در مقابل آن پرداخت نکند بلکه شرایط خاورمیانه پسااکتبر ۲۰۲۳ نیز ایران را در جهت کنترل کمی و کیفی تنش میان گروههای محور مقاومت که آمریکا آنها را نیروهای نیابتی ایران مینامد، به سمت همراهی با ایالات متحده سوق داد که باز هم در پس آن تبادل پیام، آنچه تهران بارها در خصوص تمایل بازگشت به میز مذاکره برجام عنوان کرده بود، محقق نشد. در همین شرایط بهوجودآمده، سیاست جدید ایالات متحده در قبال ایران و منطقه
رونمایی شد و ویلیام برنز، ۳۰ ژانویه ۲۰۲۳ (۱۰ بهمن ۱۴۰۲) در یادداشتی در Foreign Affairs نوشت: «کلید امنیت اسرائیل – و منطقه – نحوه مواجهه با ایران است. ایران بهواسطه بحران جسورتر شده و به نظر میرسد آماده است تا آخرین گروه نیابتی منطقهای خود بجنگد و همزمان هم برنامه هستهای خود را گسترش دهد و تجاوز روسیه را ممکن سازد. در ماههای پس از ۷ اکتبر، حوثیها، گروه متحد با ایران، حمله به کشتیهای تجاری در دریای سرخ را آغاز کردند، همزمان خطرات تشدید تنش در جبهههای دیگر همچنان وجود دارد.»
با توجه به همین فضای مهآلود ناشی از افزایش سطح تنش با اروپا و آمریکا، به نظر میرسد دغدغه مهم تهران در خصوص اراده کشورهای غربی عضو برجام برای استفاده از مکانیسم ماشه، همزمان با صدور قطعنامه علیه ایران در آخرین نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در حال تحقق است. این قطعنامه ابتدا توسط تروئیکای اروپایی روی میز اعضای شورای حکام قرار گرفت و پس از آن با همراهی ایالات متحده به تصویب رسید. در این قطعنامه ادعا شد که ایران تعهدات خود را در زمینه پادمانهای پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای نقض کرده است.
انگلیس، فرانسه و آلمان همچنین در ۵ تیرماه و پس از نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد برای بحث در مورد اجرای قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل درخصوص ایران و بررسی هفدهمین گزارش آنتونیو گوترش، دبیرکل این نهاد درباره اجرای این قطعنامه و توافق هستهای ایران بیانیه مشترکی صادر کردند. در این بیانیه آمده است: «گزارشهای اخیر مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی نشان میدهد که ایران با ادامه تشدید فعالیتهای هستهای خود بسیار فراتر از محدودیتهای توافق هستهای ایران – موسوم به برجام - در مسیر اشتباهی حرکت میکند. پیشرفتهای هستهای ایران، که برخی از آنها غیرقابل برگشت هستند، برجام را ناکارآمد کرده و بازگشت به راهحل مذاکره را دشوارتر خواهد کرد».
جایگاه مبهم در خاورمیانه
فضای بهوجودآمده در غرب آسیا متعاقب عملیات طوفانالاقصی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، هر آنچه از روندهای دیپلماتیک تا پیش از عملیات طوفانالاقصی در جریان بود را متوقف و جای خود را به روندها، اظهارات و رایزنیها پیرامون تحولات خاورمیانه و مشخصاً غزه داد که شامل مذاکرات جسته و گریخته ایران و آمریکا در عمان و همچنین مذاکراتی برای کاهش تنش میان تهران و کشورهایی همچون مصر، اردن و بحرین میشد.
نخستین دستاورد این تحولات جدید برای ایران، توقف روند عادیسازی روابط میان عربستان و اسرائیل بود که از ماههای پیش از اکتبر آغاز شده بود و تهران نیز با توجه به ازسرگیری روابط دیپلماتیک با ریاض که به ابتکار چین صورت گرفت، تنها به نظارهگر این روند تبدیل شده و در استفاده از ابزارهای خود ناتوان شده بود. همین موضوع نیز موجب شد تا تلآویو، تهران را به دست داشتن در عملیات حماس و سایرین، آن را بهعنوان پیروز اصلی طوفانالاقصی معرفی کند.
این موفقیت ناخواسته اما تداوم زیادی نداشت و خیلی زود، زمزمه آغاز مجدد پروسه توافق ابراهیم، با امضای توافق امنیتی میان پادشاهی سعودی و کاخ سفید به گوش رسید، درحالیکه تهران بارها موضع صریح خود را نسبت به توافقاتی از این دست اعلام کرده است و تا جایی که رهبر انقلاب سال ۱۴۰۰ در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح گفتند: «ما باید به این توجّه کنیم که در منطقهی خود ما، حضور ارتشهای بیگانه از جمله ارتش آمریکا مایهی ویرانی و جنگافروزی است؛ همه باید سعی کنند که ارتشها را مستقل، متّکی به ملّتها و همافزا با ارتشهای دیگرِ همسایگان و دیگر ارتشهای منطقه قرار بدهند؛ صلاح این منطقه در این است. نگذاریم و نگذارند که ارتشهای بیگانه بهعنوان[تأمین] منافع ملّی خودشان -که هیچ ربطی به ملّت آنها ندارد- از هزارها فرسنگ راه بیایند و در این کشورها دخالت کنند، حضور نظامی پیدا کنند و در ارتشهای آنها دخالت کنند».
تهران علاوه بر مسئله احیای توافق ابراهیم با ابتکار ایالات متحده، همچنین در تحولات پس از اکتبر، با دو چالش عمده و خطرناک مواجه شد تا دیپلماسی واکنشی ایران را کلید بزند؛ نخست آنکه بهرغم اعلام سیاست کلی جمهوری اسلامی ایران در قبال جنگ غزه که به مرور در سخنان رهبر انقلاب مشخص شد که باید تاکید شود که ایران نقشی در این عملیات نداشته و عنوان کردند «این کار، کار خود فلسطینیها است» و همچنین سخنانی که از آنها اینگونه تعبیر شد که تهران ارادهای نیز برای ورود به جنگ و تنشی ندارد که ممکن است از کنترل ایران خارج شود.
این در حالی است که ترور فرمانده عالیرتبه سپاه پاسداران در سوریه، شهادت ۱۱ پرسنل انتظامی در حمله تروریستی به پایگاه پلیس راسک و عملیات تروریستی کرمان که به شهادت بیش از ۱۰۰نفر در جریان مراسم سالگرد شهادت سردار سلیمانی منجر شد، ایران را در شرایطی قرار داد تا پس از تلاش موفق ۱۰۰روزه برای مدیریت تحولات، نهتنها بهرغم تاکید چندباره بر عدم تمایل برای گسترش کمی و کیفی تنش در منطقه، در میانه جنگ غزه، اهدافی در سوریه و عراق را مورد هدف قرار دهد، بلکه در اقدامی بیسابقه، اصول دکترین نظامی خود را به چالش کشیده و در قالب عملیات دفاع پیشدستانه، خاک همسایگان غربی خود یعنی پاکستان را هدف قرار دهد.
این واکنش ایران هرچند اینگونه تحلیل شد که تهران برای برداشته شدن فشار از خود مبنی بر اینکه چرا مستقیماً اسرائیل را بهعنوان عامل اصلی اقدامات فوق هدف قرار نمیدهد، همسایگان خود را هدف قرار داده است اما این دو حمله، تبعات سنگینی برای کشور داشت که با مدیریت دستگاه دیپلماسی تا حد قابل توجهی کنترل شد؛ هرچند بسیاری از تحلیلگران همچنان نسبت به آتش زیر خاکستر آن هشدار میدهند.
تداوم اقدامات اسرائیل در ترور فرماندهان سپاه قدس و در نهایت تعرض به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق موجب شد تا ایران ناگزیر به واکنش شده و نخستین تقابل مستقیم ایران و اسرائیل از زمان قطع روابط که قدمتی ۴۶ساله دارد، شکل گرفته و از آن با عنوان «پایان جنگ سایهها» تعبیر شود و سیاست واکنشی تهران را وارد فاز جدیدی کند.
نتیجه دو تحول نظامی پسااکتبر از سوی ایران، تثبیت آن سیاستی است که از آن با عنوان دیپلماسی واکنشی ایران یاد شد تا جمهوری اسلامی ایران را به سمتی سوق بدهد که به جای آنکه طرف ارائهدهنده ابتکار باشد، تنها مجبور به واکنش در برابر تحولاتی باشد که روند کلی خاورمیانه و بازیگران اصلی آن را شکل میدهند.
واکنشهای مکرر و بینتیجه تهران به همراهی روسیه و چین با ادعای امارات متحده عربی مبنی بر مالکیت بر جزایر سهگانه ایرانی از جمله مصادیق همین سیاست جدید ایران است.
همچنین از مهمترین چالشهای منطقهای پیش روی دولت چهاردهم، افزایش روز افزون تنش در مرز لبنان با اسرائیل است که ظرفیت آن را دارد تا هر لحظه، انفجاری را در این نقطه جغرافیایی رقم بزند. نمایندگی جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل روز جمعه ۹ تیرماه هشداد داد که اگر اسرائیل دست به تجاوز تمامعیار نظامی در لبنان بزند، یک «جنگ کاملاً ویرانگر» را در پی خواهد داشت. شیخ نعیم قاسم، معاون دبیرکل حزبالله پیشتر واکنش به خبر آغاز جنگ علیه لبنان گفته بود: «آنچه که تاکنون حزبالله در نبرد برای حمایت از غزه و دفاع فعالانه از لبنان، از خود نشان داده، بخش کوچکی از تواناییهایی است که در اختیار دارد. دشمن نمیتواند روی عامل زمان شرطبندی کند؛ زیرا ما قدرت کافی برای ادامه نبرد را داریم و این نبردی است که ما در آن پیروز خواهیم شد».
این در حالی است که تحریمهای سالهای اخیر که منجر به کاهش فروش نفت ازسوی ایران شده، دست تهران را به طرز چشمگیری برای حمایتهای مالی و لجستیکی از محور مقاومت بسته است؛ موضوعی که شرایط حزبالله را با سال ۲۰۰۶ متفاوت میکند و در نتیجه به نظر میرسد نهتنها ایران که این گروه نیابتی نیز از وقوع جنگ تمامعیار استقبال نمیکند.
دستاوردسازی و پروندههای باز
یکی از مهمترین چالشهای دستگاه دیپلماسی دولت چهاردهم، مرتبط با نوع سیاست و نحوه مواجهه برای نقد کردن آن چیزی است که دولت پیشین با عنوان دستاورد از آنها یاد میکند و در کارنامه خود قرار داده است؛ دولت سیزدهم ازسرگیری روابط با عربستان سعودی و همچنین عضویت تهران در سازمان همکاری شانگهای و بریکس را با عنوان دستاوردهای خود تبلیغ کرده است؛ این در حالی است که مورد نخست نهتنها دستاوردی صرفاً متعلق به دولت جدید نیست و روندی چندینساله را برای تحقق طی کرده است بلکه این عضویت در شانگهای و همچنین عضویت در بریکس در حالی رقم خورده است که ایران با توجه به موانع تحریمها و عدم عضویت در FATF، دست بازی برای استفاده از مزایای اقتصادی عضویت در سازمانهای منطقهای و فرامنطقهای ندارد.
در همین راستا نیز مرکز پژوهشهای اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران پس از عضویت در شانگهای در گزارشی با عنوان «عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای: پیامدها برای دیپلماسی اقتصادی» بهرهبرداری از مزایای عضویت در سازمان همکاری شانگهای را عملاً منوط به رفع تحریمها دانسته و نوشت: «در صورت احیای برجام و رفع تحریمهای ایران در چند قالب توانایی بهرهگیری از فرصتهای موجود در این سازمان را دارد: اول اینکه، سازمان همکاری شانگهای سازمان اوراسیایی است. در شرایط کنونی اوراسیای جدیدی در حال شکلگیری است، پهنهای که در آن چهار کانون قدرت: روسیه در شمال، چین در شرق، هند در جنوب و اروپا در غرب حضور دارد. اگر روابط نرمال ایران با اقتصاد جهانی بهطور نسبی احیا شود، ایران باتوجه به موقعیت ژئواکونومیک خود میتواند نقش یک حلقه وصل را بین چهار اقتصاد کلیدی در اوراسیا در قالب ایده کریدور شمال - جنوب ایفا نماید».
همچنین از سوی دیگر، کارگزاران دولت پیشین در حالی از کاهش تنش با عربستان سعودی بهعنوان دستاورد سخن میگویند که این مسئله نیز در دولت دوازدهم کلید خورده و حتی در دولت سیزدهم نیز بهصورت کامل محقق نشده است و نهتنها سفیر و دیپلماتهای سعودی با گذشت بیش از یکسال، همچنان ترجیح میدهند مانند سفری کوتاهمدت با محل ماموریت خود برخورد کرده و در هتل ۵ ستاره اسپیناس پالاس اقامت کنند بلکه هیچ نشانی از آنچه اراده ریاض برای سرمایهگذاری در جمهوری اسلامی ایران عنوان میشد، دیده نمیشود.
از جمله دیگر پروندههای باز دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم نیز میتوان به روابط پرچالش با افغانستان اشاره کرد که بهرغم آنکه بازگشت طالبان به قدرت در مردادماه ۱۴۰۰، با استقبال دولت وقت در تهران مواجه شد اما با مدیریت درستی از سوی ایران همراه نشد تا امروز در نقطهای قرار بگیریم که علاوه بر ناامنی در مرزهای شرقی از سوی کابل و مسئله حقابهای که طالبان نسبت به آن تعهدی حس نمیکند، هیئت حاکمه افغانستان حتی حاضر به حضور در نشست اخیر تهران با حضور نمایندگان ویژه ایران، چین و روسیه در خصوص این کشور نشد.