به روز شده در: ۰۱ دی ۱۴۰۳ - ۱۶:۱۵
کد خبر: ۶۲۸۱۲۰
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۰ - ۰۳ تير ۱۴۰۳

هشدار کرباسچی درباره رئیس جمهور شدن جلیلی و قالیباف

​غلامحسین کرباسچی، چهره شاخص اصلاح طلب و حزب کارگزاران براین عقیده است که گرفتاری‌های اقتصادی خیلی مردم را ناامید می‌کند، مردم را عصبانی می‌کند و یک بخشی از رأی‌ندادن‌ها معلول عصبانیتی است که بخشی از آن مربوط به مسائل اقتصادی است.
روزنو :
هشدار کرباسچی درباره رئیس جمهور شدن این دو نفر

​غلامحسین کرباسچی، چهره شاخص اصلاح طلب و حزب کارگزاران گفت که رئیس جمهور شدن قالیباف یا جلیلی به نفع کشور نیست

​غلامحسین کرباسچی، چهره شاخص اصلاح طلب و حزب کارگزاران براین عقیده است که گرفتاری‌های اقتصادی خیلی مردم را ناامید می‌کند، مردم را عصبانی می‌کند و یک بخشی از رأی‌ندادن‌ها معلول عصبانیتی است که بخشی از آن مربوط به مسائل اقتصادی است.

انتخابات را می‌توانید پیش‌بینی کنید؟

بستگی به شرکت مردم دارد. مردم اگر شرکت کنند، به نظر من...

امیدواری شما چقدر است؟

من الان اگر بخواهیم حساب کنیم، بیش از ۵۰ درصد. من الان بیشتر فکر می‌کنم، یعنی اگر بخواهیم درصد حساب کنیم، من الان احتمال این‌که مردم بیشتر شرکت کنند را بیش از ۵۰ درصد می‌دهم با توجه به برداشت‌هایی که دارم.

نظرسنجی‌ها را دنبال می‌کنید؟ نظرتان چیست؟

به آن صورت دنبال نمی‌کنم، ولی اجمالا شنیده‌ام.

به نظرتان انتخابات به دور دوم کشیده می‌شود؟

احتمالش زیاد است، یعنی اینطوری به نظر می‌آید. بعید است که یک موج آنقدر بلندی ایجاد شود.

اگر به دور دوم بکشد، ممکن است موج اتفاق بیفتد؟

همیشه در دوم، امیدواری‌ها بیشتر می‌شود.

الان بعضی ها می‌گویند شورای نگهبان ترکیب را به نحوی چیده که حتما آقای پزشکیان رئیس جمهورشود.

به نظرم خطای محاسباتی بیشتر محتمل است. فکر نمی‌کنم.

در سه انتخابات گذشته، انتخابات خوبی نداشتیم. ظاهرا دغدغه مردم، انتخابات نیست. برای ترغیب مردم چه راهکاری دارید؟

اینقدر سطح نارضایتی و خشم عمومی گسترده است، گاهی فکر می‌کنم هر چقدر این رادیو و تلویزیون مردم را به شرکت‌کردن در انتخابات تشویق نکنند، به نظر من شاید انگیزه مردم بیشتر شود.

اگر قالیباف رئیس جمهور شود، خیلی اتفاق بدی می‌افتد؟ یعنی خیلی فاجعه است؟

به نسبت باید حساب کنیم. اتفاق خوبی نیست به نظر من.

ولی به جلیلی ترجیحش می‌دهید؟

به نظر من هر دو یکسری چیزها دارند که خیلی به نفع کشور نیست، ولی این تفاوت همان ضرب‌المثلی است که بین چی و چی است. یک وقت‌هایی آدم احساس می‌کند یک کسی آدم ناتوانی است، ولی بالاخره یک مقدار نجابتی در او ممکن است آن را جبران کند، ولی در یک طرف دیگر می‌بینید توانایی هست، ولی آن درجه نجابت به آن حد نیست. یک وقت‌هایی اینطوری آدم فکر می‌کند. نمی‌دانم.

آیا اصلاح‌طلبان سیگنال مثبتی گرفته‌اند که این قدر جدی وارد میدان شده اند؟

به هر حال خود تایید آقای پزشکیان یک سیگنالی است، ولی این‌که این سیگنال فقط به حضور است یا به این‌که بعدش هم مثلا یک تعاملی صورت می گیرد نمی دانم.

خلاصه اظهرات غلامحسین کرباسچی، دبیرکل پیشین حزب کارگزاران با خبرآنلاین را بخوانید 

ما هنوز نتوانسته ایم بر سر این مسئله توافق کنیم که خوب و بد آدم ها نه به ریش است و نه به بی ریشی. نه به موی بلند و نه به موی کوتاه. این مثال ساده را برای این زدم که شما هم ریشتان بلند است و هم گیستان و خیلی ها ممکن است شما را بر اساس همین ظاهرتان قضاوت کنند.

ما هنوز از شرایط حساس کنونی عبور نکرده ایم .عنی از یک سری مسائل ساده هنوز عبور نکرده ایم. فرضا در مورد ایران با این سابقه باستانی و ملیت هنوز نتوانسته ایم برای عده ای این موضوع را حل کنیم که خدا و پیغمبر بجای خود ولی ایران باستان و کوروش و تخت جمشید هم جزو ایران هستند. برای چه باید با این موضوع لجاجت کنیم و نیرو بفرستیم که کسی سر قبر کوروش نرود.

این پیوند البته قبلا وجود داشته. شیرخدا و رستم دستان درکنار یکدیگر می آمده.

از حیث هویتی این ها اصلا از هم جدا نیست،خدا آقای مطهری را رحمت کند ایشان کتاب«خدمات متقابل اسلام و ایران» را برای این نوشت تا به خیلی ها اثبات کند که ایرانی بودن و مسلمان بودن دوچیز جدا از هم نیستند.

این دوقطبی ایجادکردن از هنرهای ما است.

چون یک عده‌ای حرفی برای گفتن ندارند، به یک چیزهایی متوسل می‌شوند که واقعیت ندارد و به تعبیری ابهت و عظمت آن چیز را هم از بین می‌برند و خیلی ناجوانمردانه با خیلی از ارزش‌ها برخورد می‌کنند.

خیلی وقت‌ها شما یک آدم‌هایی را باید انتخاب کنید، نه برای این‌که یک کاری را بکنند، برای این‌که یک کاری را نکنند. یعنی اگر ما یک آدم‌هایی، یک مدیرهایی، حالا وکیل، وزیر، نماینده یا رئیس جمهوری داشته باشیم و از او خواهش کنیم که کار بد نکن و او هم به حرف ما گوش کند باید برویم و خدارا شکر کنیم.

بعضی از این منتخبین هستند که آدم قانع به این است که این‌ها کار بد نمی‌کنند؛ حالا کار خوب هم از آن‌ها نمی‌آید، ولی کار بدنکردن هم خودش یک انتخاب خیلی مهمی است، یعنی ما اگر کسانی را از اول انقلاب تا حالا انتخاب می‌کردیم که کار بد نمی‌کردند، شاید شرایطمان این نبود.

یعنی یک کسی یکدفعه آمد و کل برنامه کشور را گذاشت کنار و گفت اصلا سازمان برنامه نمی‌خواهیم. بعد یکمرتبه ۹۰۰-۸۰۰ میلیارد دلار بر اساس بی‌برنامگی و بی‌توجهی از دست رفت. بنابراین همیشه این نیست که شما یک استراتژی را انتخاب کنی. گاهی حتی انتظارات ما خیلی پایین تر از این حرف هاست.

یادتان هست در دوره ریاست آقای لاریجانی بر مجلس یک عده می خواستند یک قطعنامه را آتش بزنند اما نزدیک بوده مجلس را آتش بزنند؟ یعنی گاهی ما انتظارمان در این حد است که آقای نماینده مجلس هر طوری می‌خواهی فکر کن، ولی خودت و مجلس را به آتش نکش. نکردن بعضی از کارهای بد شاید کم‌اهمیت‌تر از کار خوب‌کردن نباشد.

من فکر می‌کنم ما هر چقدر با مسئولان مختلف در رده‌های بالا و پایین اختلاف نظر داشته باشیم، نمی‌توانیم این را انکار کنیم که بالاخره این درگیری‌ها و این جنگ و دعواها و این تعامل‌های خشن و غیرخشن در هر دو طرف اثر می‌گذارد و کمی هر دو طرف را به واقعیت نزدیک می‌کند.

یعنی همین که در این انتخابات یک روزنه‌ای گشوده شده، این نشان می‌دهد که بعضی ها نسبت به عملکردشان در این سال ها، یک توجه و تجدیدنظر ویژه ای داشته‌اند. ولو این‌که ایده‌آلشان یا آنطوری که فکر کردند در ذهنشان این باشد که نهایتا همان که ما می‌خواهیم انتخاب شود، ولی لااقل در ویترینشان جنس‌های مختلف را بگذارند برای این‌که ارباب رجوع آن‌ها بیشتر شود.

البته گاهی اوقات در همین تعریف و در همین تصمیم یکدفعه یک اتفاقی رخ می‌دهد، یک فرصتی پیش می‌آید که اگر مردم عنایت کنند، از همین فرصت می‌شود استفاده کرد و یک اقدامات خوبی را انجام داد. یعنی گاهی اوقات طرف شما بر اساس یک اشتباه و بر اساس یک خطای محاسبه‌ای اقدام می‌کند و تو باید از آن فرصت استفاده کنی و به آن چیزی که می‌خواهی، یک کمی لااقل نزدیک‌تر شوی.

یا خیلی محاسبه پیچیده‌ای است که ما سرمان نمی‌شود که من دلم نمی‌خواهد اینطوری فکر کنم، چون آنقدر هم که فکر می‌کنیم طرفمان باید زیرک باشد، نیست. خیلی وقت‌ها دیدیم که اشتباهات فاحشی را در مجموعه تصمیم‌گیری هایش انجام می دهد.

علاوه بر این احتمال خطای در محاسبه هم کم نیست. به قول عرب‌ها که می‌گویند خیلی وقت‌ها یک اسب خیلی تندرو و خیلی زیرک، پایش یک جایی گیر می‌کند. یعنی یک وقت‌هایی یک اشتباهاتی از یک آدم‌های‌های خیلی بزرگ، از آدم‌های خیلی توانمند و زیرک سر می زند که حیرت دیگران را برمی انگیزد.

(سوال اگر به هر دلیلی، مثلا خبری به شما برسد و یا خودتان به این تحلیل برسید که رأی نمی‌آورید، باز هم شرکت می‌کنید؟)بله، من شرکت می‌کنم؛ به دو دلیل. یکی این‌که اصل انتخابات را نباید در کشور سست کرد، چون این انتخابات یک چیز ناموسی است برای کشور. اگر به تدریج شرکت نکنیم و ببینیم اهمیتی هم ندارد، می‌گویند انتخابات لازم نیست و یک کسی را می‌گذاریم کارها را پیش ببرد.

یک نکته دومی وجود دارد و آن هم ابراز وجود یک مجموعه‌ای است. یک خاطره‌ای نقل کنم از آقای خاتمی. سال ۷۵، قبل از دوم خرداد ایشان می‌خواست بیاید انتخابات ریاست جمهوری. جمع ما را ایشان خواست در همان کتابخانه ملی که دفترش در خیابان آناهیتا بود در جردن و یک ناهار چلوکباب خوبی هم دادند در آن‌جا. هفت، هشت نفر بودیم، یعنی افراد اصلی کارگزاران. من بودم، مرحوم آقای نوربخش بود، آقای مهاجرانی بود، آقای نوری بود، آقای نجفی بود، آقای ابطحی و این‌ها هم بودند. ایشان گفت ما می‌خواهیم بیاییم و در انتخابات شرکت کنیم به‌عنوان ریاست جمهوری. من فکر کردم که اگر شما کمک نکنید، نمی‌توانم کاری کنم و نیایم.

آن‌جا همه دوستان، رفقای ایشان بودند، من هم شهردار بودم، خیلی به ایشان علاقه داشتیم، مثل الان که داریم. در شهرداری ما خیلی از ایشان دعوت می‌کردیم، در محافل جوان‌ها، خانم‌ها، در کارهای فرهنگی، مثلا افتتاح‌ها ایشان بیایند. بالاخره شخصیت قابل احترامی بود بعد از وزارت ارشاد. همه دوستان آن جلسه بالاتفاق تایید کردند که خیلی کار عالی‌ای است و بیایید. مرحوم آقای نوربخش خیلی استقبال کرد، آقای نجفی و یکی از آقایان حتی گفت اگر شما بیایید و جمع ما موافق نباشند، من اصلا از این جمع می‌آیم بیرون و می‌آیم دنبال شما و تقریبا همه تایید کردند.

آقای نوری گفت من باید ببینم برنامه شما چیه؛ یک مقدار تردید کرد. بعد نوبت به من رسید، من گفتم من مخالفم شما بیایید. خیلی هم برایشان عجیب بود، چون ما خیلی با هم رفیق بودیم. گفت چرا؟ گفتم شما قبلا وزیر ارشاد بودید، از دوره آقای‌هاشمی. آقای هاشمی مخصوصا دوره اولش دنبال سازندگی و پروژه و نفت و نیروگاه و این چیزها بود. وزارت ارشاد برای آقای‌هاشمی پنج درصد حکومتش هم نبود، یعنی واقعا ایشان گرفتار بود در بازسازی بعد از جنگ و این‌ها.

به خاطر همین هم بعدا فرهنگ را کلا سپرد به میرسلیم.

گفتم شما در یک مسئولیتی بودید که حداکثرش پنج درصد کار دولت بود. شما در این پنج درصد اگر ۱۰ درصد با نظام و رهبری هماهنگ می‌شدید، یک کتابی را می‌گفتند چاپ نشود، یک فیلمی مثلا می‌گفتند فعلا اکران نشود، یک آدمی می‌گفتند نیاید و شما هم گوش می کردی دیگر لازم نبود استعفا دهی و جایش ما گرفتار آقای لاریجانی و میرسلیم بشویم. آن موقع اگر یادتان باشد، بعد از آقای خاتمی و این‌ها که آمدند، خیلی فضای افسرده‌ای شد فضای فرهنگی. شما نتوانستی هماهنگ شوی. حالا شما می‌خواهی بروی در یک پُستی که باید صددرصد کارهایت را، یعنی همه امور خودت را صددرصد با نظام و رهبری هماهنگ باشی؛ طبق قانون اساسی که نمی‌توانی خلاف آن عمل کنی. شما فرق کردی یا مثلا نظام و رهبری عوض شده‌اند؟ به نظر من هیچ کدام تفاوتی نکردند. شما می‌آیی و مشغول می‌شوی، چون رأی مردم را قطعا می‌آوری.

چون آن موقع ایشان مردد بود که رأی بیاورد. گفتم شما قطعا هم رأی می‌آوری و چون شما رأی دارید، به شما کاری ندارند، ولی در عوض با تمام ماها برخورد می‌کنند. البته آن‌جا گفتم می‌گیرند. آقای مهاجرانی را من دیدم در خارج از کشور، به من گفت فلانی، من هر وقت یاد آن جلسه می‌افتم، چون این‌ها را نوشته ام، قیافه تو برایم مثل این کاهن‌ها جلوه می‌کند، چون همه آن کسانی که در آن جلسه بودند، بعدا دچار مشکل شدند.

ایشان گفت ما که رأی نمی‌آوریم؛ ما حداقل چهار، پنج میلیون رأی می‌آوریم و می‌خواهیم با این چهار، پنج میلیون، کار سیاسی کنیم به‌عنوان یک پشتوانه. ملاک این است. یعنی یک وقت‌هایی شما لازم است بیایی و بگویی درست است، شما رفتی و آقای احمدی‌نژاد رأی آورده، ولی من هم ۱۶ میلیون یا چقدر رأی دارم در کشور و نمی‌شود مرا دست‌کم بگیری. یعنی یک جمعیت سیاسی، یک جناح سیاسی نمی‌تواند ساکت باشد.

این را اگر از منظر اهل سیاست می‌گویید پذیرفته است، ولی از منظر مردم ماجرا جور دیگری دیده می شود. مردم می‌گویند این‌ها می‌خواهند به هر قیمتی که شده در حکومت باقی بمانند.

معلوم است که افراد سیاسی می‌خواهند در حکومت باقی بمانند.

بله اما مردم معتقدند چنین نگاهی خیلی نگاه منفعت‌طلبانه‌ای است.

بحث منفعت‌طلبی نیست. فعالیت سیاسی برای گرفتن قدرت است. حالا اسمش را منفعت می‌خواهید بگذارید، اسمش را خدمت می‌خواهید بگذارید، اسمش را تحول و چِنچ بگذارید؛ هر چیزی که می‌خواهید بگذارید. کسی که می‌آید، برای این می‌آید، ولی اگر شما بگویی وقتی تو بیا که می‌دانی پیروز می‌شوی. در سیاست هیچ چیز قطعی نیست. شما یک وقتی می‌بینی جمعیتی می‌آید، می‌بینی می‌توانی در تبلیغات برنده شوی، می‌توانی به مردم این اعتماد را بدهی؛ یک وقت هم می‌بینی نه، مثلا یک دولتی روی کار است.

همیشه اینطوری نیست. بالاخره هر دولتی همه مسائل را که نمی‌تواند حل کند؛ چند مساله حل‌نشده می‌ماند. آن نفری که می‌خواهد با شما رقابت کند، روی این چند مساله حل‌نشده شما زوم می‌کند، در افکار عمومی هم اثر می‌گذارد و به شما رأی نمی‌دهند؛ مثل همه جای دنیا. الان در مهد دموکراسی در آمریکا را نگاه کنید. بالاخره دموکرات‌ها می‌آیند و یک کارهایی را می‌توانند حل کنند و مردم طرفدارشان می‌شوند؛ حالا از نظر اقتصادی.

بحث خارجی‌ها می‌ماند؛ آن می‌گوید من خارجی را بیرون می‌کنم، این می‌گوید نه، مسائل انسانی من است. یعنی بالاخره این تداول قدرت، دست به دست شدن قدرت همیشه روی نقطه ضعف‌ها و کارهای انجام‌نشده یک جناحی است. حالا این‌که بگویند این می‌خواهد بماند در پستش و در حکومت، این از بدبینی‌ای است که متاسفانه بر اثر عملکردهای یا فاسد و یا منفعت‌طلبانه، مردم پیدا کرده اند. الان آقای پزشکیان؛ به نظر من یکی از صادق‌ترین آدم‌هایی است که به‌عنوان مدیر در این کشور در معرض افکار عمومی قرار گرفته است.

واقعا شما هیچ سوءاستفاده‌ای، عدم صداقتی، دروغگویی و هیچ چیزی نمی‌توانید در کارنامه این آدم پیدا کنید. این آدم آمده یک خدمتی بکند. شاید خیلی‌ها بگویند این‌ها جنگ قدرت با هم دارند. در حالی که واقعا اینطوری نیست. یا مثال آقای خاتمی یا آقای‌هاشمی؛ شما نمی‌توانید متهم کنید که این‌ها جنگ قدرت داشتند.

من واقعا همین را می‌گویم و اگر کسی دیگر هم بیاید، همین را می‌گویم. من گفتم اصلا دنبال این نیستم که کسی کاری برای ما، شما یا بقیه انجام دهد؛ به یک کسی رأی دهیم که کار بدی برایمان نکند، یعنی تورم را بالا نبرد، روی اعصاب مردم راه نرود، دائما در خیابان یقه مردم را نگیرد، دائما به احزاب و گروه‌ها و سیاسیون...

 
عکس روز
خبر های روز