در انتظار مشارکت رایدهندگان
با توجه به اینکه کمترین میزان مشارکت در انتخاباتهای تاریخ جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر به ثبت رسیده بهگونهای که رکورد کمترین میزان مشارکت در انتخاباتهای ریاستجمهوری مربوط به دوره سیزدهم است، در آستانه انتخابات دوره چهاردهم این سوال ایجاد شده که تکلیف مشارکت در این انتخابات زودهنگام چه خواهد شد؟ آیا باز هم شاهد مشارکت پایین خواهیم بود و یا اینکه با افزایش مشارکت روبهرو میشویم و اینکه اصولاً چه فاکتورهایی در میزان مشارکت تاثیر دارند؟
انتخابات دوره چهاردهم ریاستجمهوری قرار است تقریباً یکسال زودتر از موعد مقرر برگزار شود تا تکلیف رئیس قوه مقننه جدید ایران روشن شود. در این میان برگزاری انتخابات همیشه یک موضوع مهم را پیرامون خود به همراه دارد. میزان مشارکت چه میزان خواهد بود و چه تفاوتی با دورههای گذشته دارد؟
مشارکت در ۱+۱۳ دوره
طی ۴۵سالی که از عمر جمهوری اسلامی ایران میگذرد، تاکنون مردم ایران ۱+۱۳ بار برای انتخاب رئیسجمهوری پای صندوق رفتهاند. (عنوان ۱+۱۳ دوره برگزاری انتخابات ریاستجمهوری به این علت است که در انتخابات ریاستجمهوری نهم در سال ۱۳۸۴، در دور اول هیچ کاندیدایی نتوانست اکثریت آرا را بهدست آورد و برای اولین و تنها بار، انتخابات ریاستجمهوری ایران به دور دوم کشیده شد.)
اما نگاهی به آمار مشارکت در تاریخ انتخاباتهای ریاستجمهوری ایران، بیانگر نکات جالبی است:
طی 14 انتخاباتی که برگزار شده، در مجموع 540 میلیون و 270 هزار و 415 نفر واجدین شرکت در انتخابات ریاستجمهوری بودهاند که از این تعداد، 354 میلیون و 271 هزار و 654 نفر در انتخابات شرکت کردهاند. به عبارتی میانگین مشارکت در 14 انتخابات ریاستجمهوری برگزار شده، 65/57 درصد بوده است.
در تاریخ انتخاباتهای ریاستجمهوری ایران، پرمشارکتترین انتخابات در دوره دهم در سال 1388 رخ داد که در آن دوره نزدیک به 85 درصد (به صورت دقیق 84/83 درصد) از واجدین شرایط پای صندوقهای رای آمدند و در نهایت، نام محمود محمودینژاد بهعنوان رئیس دولت دهم اعلام شد. رده دوم بیشترین میزان مشارکت هم مربوط به دوره هفتم در دوم خرداد 1376 است که نزدیک به هشتاد درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کرده و سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور شد. رده سوم پرمشارکتترین انتخابات هم مربوط به سال 1360 و انتخابات دوره سوم بوده که بیش از 74 درصد در انتخابات شرکت کردند و آیتالله سیدعلی خامنهای از دل آن انتخابات به ریاستجمهوری ایران رسید.
اما در بحث کممشارکتترین انتخابات ریاستجمهوری تاریخ ایران، باید به سراغ انتخابات دوره سیزدهم ریاستجمهوری در سال 1400 رفت که نزدیک به 49 درصد (به صورت دقیق 48/88 درصد) در انتخابات شرکت کردند و سیدابراهیم رئیسی بهعنوان رئیسجمهوری راهی پاستور شد. دومین انتخابات کممشارکت در تاریخ ایران هم در سال 1372 به ثبت رسید. در انتخابات ریاستجمهوری دوره ششم نزدیک به 51 درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند و اکبر هاشمیرفسنجانی برای دومین بار رئیسجمهوری ایران شد. در رده سوم کممشارکتترین انتخاباتهای ریاستجمهوری تاریخ ایران هم انتخابات دوره پنجم ریاستجمهوری در سال 1368 قرار دارد، انتخاباتی که با مشارکت نزدیک به 55 درصد همراه بود و اکبر هاشمیرفسنجانی به ریاستجمهوری رسید.
در بازههای میزان مشارکت در انتخاباتهای ریاستجمهوری ایران، یکبار مشارکت بالای هشتاد درصد ثبت شده و یکبار هم مشارکت زیر 50 درصد بوده است اما پرتعدادترین بازه میزان مشارکت مربوط به ارقام بین 50 تا 60 درصد، 60 تا 70 درصد و 70 تا هشتاد درصد بوده است. در تمام این بازههای رقمی 4 بار انتخابات به ثبت رسیده است. (انتخابات دورهای چهارم، پنجم، ششم و دور دوم دوره نهم مشارکت بین 50 تا 60 درصد؛ انتخابات دورههای اول، دوم، هشتم و دور اول دوره نهم مشارکت بین 60 تا 70 درصد و انتخابات دورههای سوم، هشتم، یازدهم و دوازدهم مشارکت بین 70 تا 80 درصد بوده است)
دو بار در تاریخ ایران شاهد برگزاری انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری بودهایم که دومین مورد آن به علت بمبگذاری در دفتر نخستوزیر و شهادت محمدعلی رجایی، رئیسجمهوری و محمدجواد باهنر بوده است. نکته مهم این است که میزان مشارکت در انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری پس از شهادت رجایی و باهنر در مقایسه با انتخابات قبلی رشد دهدرصدی داشته است.
معمای مشارکت در هشتم تیر
با توجه به اینکه کمترین میزان مشارکت در انتخاباتهای تاریخ جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر به ثبت رسیده بهگونهای که رکورد کمترین میزان مشارکت در انتخاباتهای ریاستجمهوری مربوط به دوره سیزدهم است، در آستانه انتخابات دوره چهاردهم این سوال ایجاد شده که تکلیف مشارکت در این انتخابات زودهنگام چه خواهد شد؟ آیا باز هم شاهد مشارکت پایین خواهیم بود و یا اینکه با افزایش مشارکت روبهرو میشویم و اینکه اصولاً چه فاکتورهایی در میزان مشارکت تاثیر دارند؟
در این ارتباط، سه کارشناس پاسخگوی سه سوال مطرحشده خبرنگار هممیهن بودند. عباس عبدی (تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب)، ناصر ایمانی (تحلیلگر سیاسی اصولگرا) و امانالله قراییمقدم (جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم) سه کارشناسی هستند که به سوالات هممیهن در نظرخواهی این شماره پاسخ دادند.
*طی دو انتخابات گذشته، ما شاهد کمترین میزان مشارکت در تاریخ انتخاباتهای ایران بودهایم و حالا در آستانه انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری هستیم و باز هم بحث مشارکت داغ است. پارامترهای تعیینکننده بر میزان مشارکت چیست؟
عباس عبدی: مهمترین پارامتر و عامل تعیینکننده این است که انتخابات چقدر به معنای واقعی انتخاباتِ نزدیک باشد، یعنی اینکه تنوع در نامزدها وجود داشته باشد و این گرایشهای متنوع چقدر بتوانند انتظارات مردم را تامین کنند. هر چه تنوع بیشتر و عمیقتر باشد، مشارکت بالاتر میرود و این مهمترین و تعیینکنندهترین عامل در میزان مشارکت است.
امانالله قراییمقدم: ژوزف شومپیتر، اندیشمند اتریشی که در حوزه علوم سیاسی، اقتصاد و توسعه در قرن بیستم فعالیت داشته است، در کتاب توسعه اقتصادی خود دوازده اصل را پیرامون مسائل توسعه مطرح میکند که در بین این دوازده اصل، دو اصل مربوط به موضوع همین سوال است. شومپیتر براساس اصلهای هشتم و یازدهم در نظریه خود گفته است، تا زمانی که آب و هوای اجتماعی مناسب نباشد، توسعه رخ نخواهد داد. این آب و هوای اجتماعی شامل خیلی موارد مانند وضع اقتصادی، تورم، معیشت و از این دسته میشود.
وقتی که وضع اقتصادی خوب نباشد، ما در جامعه شاهد وجود رانت، رشوه، سوءاستفادههای بیحد و حصر، عدم رسیدگی به درخواستهای مردم و غیره باشیم، وجود این مصادیق باعث میشود که از نظر علمی بگوییم آب و هوای اجتماعی در ایران متاسفانه مناسب نیست. در واقع اینطور میتوان گفت که در سالهای اخیر عوامل ناراضیکننده برای اینکه مشارکت اجتماعی پایین برود، افزایش یافته است و این عوامل جامعه را به سوی یأس و ناامیدی هدایت کرده است، بهخصوصکه براساس وضعیت اقتصادی، گرانی و تورم و چیزهایی که در جامعه مشاهده میکنند، طبقه متوسط که طبقه جنبشانگیز و آگاهیدهنده، باسواد و در مجموع موتور محرک جامعه در زمینه مشارکت اجتماعی است، فروریخته است.
از دیدگاه «ویلیام لوید وارنر»، جامعهشناس مطرح آمریکایی که سالها در زمینه طبقات اجتماعی کار کرده است، میتوان گفت در ایران طبقه متوسط بالا به طبقه متوسط پایین آمده و طبقه متوسط پایین به طبقه پایینتر سقوط کرده است. این سقوط طبقه متوسط هم دو عامل داخلی و بیرونی داشته است. عوامل داخلی همین مسائلی است که در ابتدا گفتم و مسائل بیرونی هم همان بحث رسانههای بیگانه است که تاثیر خود را گذاشته است.
در کنار این مسائل که پیرامون اقتصاد، معیشت و فساد اشاره کردم، نباید فراموش کرد که فشارهای اجتماعی در نامساعد شدن آب و هوای اجتماعی تاثیر زیادی دارد. مثلاً در همین موضوع حجاب که نزدیک به دو سال است کشور درگیر آن شده، برخوردها و سختگیریها تاثیر خودش را میگذارد. نباید فراموش کرد که نیمی از جامعه ما را زنان تشکیل میدهند و این زنان حق رای دارند. توجه کنید، مثلاً وقتی به خاطر نوع پوشش با دختری در خیابان برخورد تندی صورت میگیرد، این دختر از خیابان به خانه میرود و ممکن است پدر و مادر او هم تحت تاثیر برخوردی قرار بگیرند که با فرزندشان انجام شده است. این موضوع هم یکی از مواردی است که در آب و هوای اجتماعی باید به آن توجه کرد که شما نمیتوانید بخشی از جامعه خود را که اتفاقاً بخش مهم و تاثیرگذاری هم هستند، نادیده بگیرید.
در کنار این مسائل، نباید فراموش کرد که جامعه حافظه دارد و بهموقع از حافظه خود استفاده میکند. این حافظه جامعه است که به مردم نهیب میزند و برخی مسائل را یادآوری میکند. اعضای جامعه و خانوادهها مجموعهای از عوامل را کنار هم قرار میدهند تا به این نتیجه برسند که آیا باید مشارکت داشته باشند یا خیر.
ناصر ایمانی: یک بخشی از پارامترها به مسائل کلی فضای کشور از لحاظ مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی برمیگردد. اگر مردم احساس کنند که وضعیت اقتصادیشان یک وضعیت مناسبی است، در وضعیت فرهنگی و اجتماعی خیلی نقار(جدال) بین حاکمیت و مردم وجود ندارد و همچنین فهم مشترکی بین حاکمیت و مردم برقرار است؛ در این شرایط به نظر من، ما شاهد مشارکتی بالا خواهیم بود. همچنان که در دورههایی که مشارکت بالا بوده است، ما چنین دورهای را در کشور دیدهایم اما الان خیلی ضعیف شده است.
من سهم عمده را به این پارامترهایی که گفتم، میدهم. در کنار اینها، امید به آینده و اینکه مردم احساس کنند تعیین یک رئیسجمهور و یا نماینده مجلس تاثیری در سرنوشت آنها دارد هم تاثیرگذار است اما اگر احساس کنند با انتخاب این فرد یا آن فرد بهعنوان رئیسجمهوری قرار نیست تغییری حاصل شود، ضرورتی نمیبینند که مشارکت داشته و در انتخابات شرکت کنند. چون میگویند فرقی ندارد خروجی صندوق رای چه کسی باشد.
اگر مردم احساس کنند مجموعه حاکمیتی که وجود دارد، خیلی نمیتواند مشکلات کشور را حل کند، باز هم میزان مشارکت پایین خواهد آمد. البته ممکن است بگوییم این احساس غلط است اما به هر حال وجود دارد. در کنار این مسائل، البته مسئله اینکه مردم در آن کاندیداها گزینه مطلوب خودشان را هم ببینند، مؤثر خواهد بود. این موضوع را ما رقابت میگوییم که هر گروهی از مردم ببیند کاندیدای مطلوبشان وجود دارد و در این صورت تحریک میشوند که پای صندوق رای بروند.
*تحلیل شما درباره مشارکت در انتخابات پیشرو چیست؟ آیا شاهد اتفاقی چشمگیر در این حوزه خواهیم بود و نشانههایی از افزایش و یا کاهش میزان میل جامعه به مشارکت را مشاهده میکنید؟
عباس عبدی: میزان مشارکت همان چیزی است که کم و بیش اعلام شده و فعلاً اندکی بالای 50 درصد است اما به معنای این نیست که حتماً این رقم خواهد بود. باید منتظر ماند و دید که تنوع نامزدها چطور است؟ میتواند به زیر 35 درصد هم برسد، بعضاً هم میتواند تا 60درصد بالا برود. یعنی مردم در واقع به کالای انتخاباتی نگاه میکنند که جلویشان گذاشته میشود تا ببینند چیزی در آن وجود دارد که بروند و رای بدهند یا خیر؟ ولی سقف مشارکت در بهترین حالت بعید است بیشتر از 60 درصد باشد و کمترین حالت هم حدود 35 درصد خواهد بود.
امانالله قراییمقدم: من سالهاست با جوانان در کلاسهای دانشگاه ارتباط دارم و سعی میکنم حرفی که میزنم براساس منابع علمی باشد. به قول «دیوید رایزمن» جامعهشناس آمریکایی، جوانان خودمختار، خردگرا و دنبالهرو شدهاند. جوانان ما مرحله سنتخواهی را پشت سر گذاشتهاند و امروز دیگر به حرف ما پیرمردها و سالمندان اعتمادی ندارند و اینطور نیست که به آنها بگوییم کاری را انجام دهیم و پیروی کنند. جوانان ایرانی عاقل و خردگرا شدهاند، با اندیشه و فهم خودشان تصمیم میگیرند و دنبالهرو همسنوسالهای خود هستند و این موضوع دیگر مربوط به روستا و شهر نیست.
امروز جوانان روستایی هم با وجود فضای مجازی وارد این مرحله شدهاند. منتها متاسفانه هنوز برخی نمیخواهند جوانان را درک کنند و در زمان گذشته به سر میبرند. شاید من اشتباه کنم اما به نظر من با توجه به آنچه در جامعه میبینیم، آب و هوای اجتماعی نامساعد است و نمیتوان در این آب و هوای نامساعد انتظار داشت که شاهد اتفاقی حیرتانگیز بوده و مشارکت به طرز چشمگیری افزایش پیدا کند.
ناصر ایمانی: هیجانات سیاسی میتواند در افزایش مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری در هشتم تیرماه سال جاری تاثیر داشته باشد. ما تجربه این مورد را در سالهای 1376 و 1384 در انتخاباتهای دوره هفتم و نهم داشتهایم و شاهد آن بودهایم البته باید مراقبت کنیم که این هیجانات سیاسی به نفع مشارکت باشد اما ممکن است در برخی جاها به نفع کشور نباشد. ممکن است در این هیجانها فردی رئیسجمهور کشور شود که خیلی فرد کارآمدی نباشد اما با موج هیجان توانسته پیروز شود. صرفنظر از نظرسنجیهایی که وجود دارد و تا به امروز ارائه شده است با فضایی که در کشور میبینم، فکر میکنم و برداشتم این است که شاهد افزایش مشارکت در انتخابات پیش رو خواهیم بود و بالای 50 درصد در انتخابات شرکت میکنند.
*اخیراً یک نظرسنجی انجام شده که براساس آن نزدیک به ۳۰ درصد از مردم گفتهاند که فرقی ندارد چه کسی رئیسجمهور باشد و خروجی در نهایت یکسان است. علت وجود این شاخص بیتفاوتی در این حوزه را چه میدانید؟
عباس عبدی: اینکه مردم چنین چیزی را گفتهاند درست است اما باید عکس آن را هم در نظر بگیریم و این است که چه درصدی اعتقاد دارند که «مهم است که چه کسی رئیسجمهور شود»، این گروه از مردم نیز مهم هستند. آن 30 درصد اکثریت نیستند، حداقل چیزی بین 50 تا 60 درصد مردم برایشان مهم است که چه فردی بهعنوان رئیسجمهور انتخاب شود. بنابراین آنها میآیند و مشارکت میکنند به شرط اینکه گزینههای مطلوب خودشان را بهطور نسبی در نامزدها ببینند، یعنی اگر دیدند فردی در نامزدها هست که خواستههای آنها را پاسخ میدهد، میآیند و شرکت میکنند.
امانالله قراییمقدم: همانطور که در سوال اول اشاره کردم، ما متاسفانه شاهد فروریختن طبقه اجتماعی متوسط هستیم، به همین علت است که مثلاً در انتخابات اخیر مجلس که در اسفندماه سال قبل برگزار شد بنابر اعلام دولت مشارکت 40درصدی را داشتیم که رقم ضعیف است و فاجعه محسوب میشود. این رقم یعنی اینکه بیش از نیمی از مردم جامعه ما از سیستم سیاسی دور شده و فاصله گرفتهاند و این موضوع خیلی بد است. وجود این عوامل باعث شده که ما شاهد بیتفاوتی و بیاعتمادی نسبت به سیاست و سیستم سیاسی از سوی برخی از مردم باشیم. فوکویاما در سال 2000 گفته است که مهمترین سرمایه اجتماعی، اعتماد است.
ما در جامعهشناسی دو نوع اعتماد داریم، یک نوع اعتماد افقی است که بین شهروندان برقرار خواهد بود و یک نوع هم اعتماد عمودی است که بین سیستم سیاسی و شهروندان برقرار است، این اعتماد عمودی روند نزولی پیدا کرده است، در نتیجه شاهد بیتفاوتی در بین بخشی از مردم هستیم و میبینیم که برخی میگویند چه فرقی میکند چه کسی در ایران رئیسجمهور باشد. البته این را هم باید گفت که این بیتفاوتی به یکباره ایجاد نشده است، بلکه ناشی از روندی است که طی دهههای اخیر به وجود آمده است.
براساس تئوری «لودویگ فون برتالانفی» سیستم دارای ورودی، فرآیند و خروجی است، یعنی هر چه به جامعه بدهی پس از فرآیندی همان را برمیگرداند. آزمایشگاه جامعه باعث شده که بخشی از مردم به این نتیجه برسند و بگویند برایشان فرقی نمیکند که چه کسی رئیسجمهور شود. اما سوالی که باید بررسی شود این است که چرا ما در اوایل انقلاب شاهد این بیتفاوتی نبودیم؟ یک خانواده سه فرزندش را به جبهه میفرستاد و شهید میشدند اما خم به ابرو نمیآوردند. این یک پروسه است که شاهد این بیتفاوتی در بخشی از مردم هستیم.
ناصر ایمانی: همانطور که گفتم این افراد احساس میکنند این رئیسجمهور و یا مجلسی که سرکار میآید، کارآمدی لازم را برای اداره کشور ندارند، افراد توانمندی برای اداره کشور نیستند و بنابراین فرقی ندارد چه کسی به مجلس برود و یا رئیسجمهور شود. ممکن است اصل این احساس غلط باشد اما این احساس وجود دارد و واقعی است. باید این احساس را جواب داد، جواب به این احساس هم شفاهی نیست که بخواهیم پشت بلندگو درباره آن حرف بزنیم. باید بررسی شود که چرا این بخش محترمی از مردم ما درصد کمی هم نیستند و براساس همین پژوهش یکسوم جمعیت را شامل میشوند، به این احساس رسیدهاند؟
ایجاد این احساس در بین یکسوم مردم، موضوعی نیست که بخواهیم بگوییم در همین یکی دو سال اخیر ایجاد شده است، بلکه گذر زمان باعث شده به این احساس برسند. شاید بتوان گفت که بیست سال است که این احساس در بخشی از مردم به تدریج نفوذ کرده که حاکمیت نمیتواند خواستههای جامعه را از ابعاد مختلف برآورده کند. این خواستهها فقط هم اقتصادی نیست، بلکه شاید بتوان گفت مسائل فرهنگی و اجتماعی اهمیت بیشتری داشته باشند. زیرا ما مقاطعی را داشتهایم که به لحاظ اقتصادی مردم در سختی بودند اما به لحاظ فرهنگی و اجتماعی فاصله کمی با حاکمیت داشتهاند. مثلاً در دهه اول انقلاب ما همین موضوع را میدیدیم. این آسیب روحی که در طی زمان ایجاد شده است، این احساس را ایجاد کرده و باید با آن برخورد هوشمندانه، دقیق و علمی در زمانی طولانی را انجام داد که این احساس از بین برود. اقشاری هم که این احساس را دارند از اقشار مختلف هستند و نباید تصور کرد که همه اینها متعلق به طبقات بالای اقتصادی جامعه هستند.