تصمیم خارجی تغییـر داخلی
ارزیابی فعالان سیاسی از پارامترهای تعیینکننده سیاست انتخاباتی نظام
کشور ما برای اینکه زیر بار تحریمها و فشارهای بینالمللی خم نشود و در صورت روی کارآمدن ترامپ که احتمالاً با تشدید تحریمها و برخوردهای شدیدتر کشور ما را با تهدیدهای جدیدتر و سختتری روبهرو خواهد کرد، نیازمند آن است که درهای خود را به روی جمهوریت بگشاید و به قولی میزان را رای ملت قرار دهد؛ نیازمند آن است که با تغییر رویکرد داخلی در برگزاری انتخاباتی آزاد که امکان حضور همه جریانهای سیاسی را فراهم میکند، کشور را در سطح بینالمللی و اتخاذ تصمیمات جهانی نسبت به آن به نوعی بیمه کند.
انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری، فضای سیاسی غیرمنتظرهای را در کشور ایجاد کرد. درگذشت زودهنگام رئیسجمهور ایران، که بنابر پیشبینی فعالان سیاسی و فضای سیاسی حاکم بر کشور، انتظار میرفت یک دوره چهارساله دیگر نیز همچون چهار رئیسجمهور پیشین ایران در رأس قوه مجریه بنشیند، بهنظر میرسید که موجب شود تا یک آشفتگی در فضای سیاسی کشور رقم بخورد اما کشور خیلی زود وارد فضای انتخاباتی شد؛ هرچند که این فضا تفاوتهای بنیادی با انتخاباتی که قرار بود در سال آینده برگزار شود خواهد داشت؛ رویکرد دولتِ برخاسته از یک جریان فکری تندرو که نتوانست در مسیر احیای برجام موفق شود و عملاً بحران پیشآمده برای کشور پس از خروج آمریکا از برجام در دوران ریاستجمهوری ترامپ ادامه پیدا کرد.
پیش از آن هم همان معدود فرصت دولت حسن روحانی و همزمانی با دولت جو بایدن در آمریکا نیز به لطف مجلس یازدهم به نتیجه نرسید. در کنار آن، کشور در سالهای اخیر با چالشهای عدیده بینالمللی داخلی و خارجی روبهرو شده است؛ از ضعفهای شدید اقتصادی و تنگتر شدن فضای رقابتهای باز سیاسی در جریان برگزاری انتخابات گرفته تا اعتراضات مدنی و عدم دریافت پاسخ مناسب از سوی مردم.
در سطح بینالمللی نیز با چالشهای عدیدهای روبهرو شد؛ از جمله تقابل با اسرائیل، تداوم فشارهای بینالمللی در پی تحریمها و احتمال بازگشت ترامپ در انتخابات پیش روی ریاستجمهوری آمریکا که موجب شد نگاه کارشناسان و تحلیلگران سیاسی که تا پیش از این بهدنبال انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا بود، حالا به دنبال هر دو انتخابات ریاستجمهوری متوجه کند.
در همین مدت کوتاه، در کشور فضای انتخاباتی بهخوبی شکل گرفت و گمانهزنیها از کاندیداتوری چهرههای شاخص سیاسی و نامزدهای احتمالی بالا گرفت. اما تجربه سه انتخابات پیشین برگزارشده در کشور (انتخابات مجلس ۱۳۹۸، انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ و انتخابات مجلس ۱۴۰۲) پیشبینی اتخاذ رویکردهای انتخاباتی را از سوی حاکمیت سخت کرد.
در دو دوره یکی در آستانه انتخابات ۱۳۷۶ و دیگری در آستانه انتخابات ۱۳۹۲ وضعیت ایران در سطح بینالملل در وضعیت مناسبی قرار نداشت و عملاً ایران در محافل بینالمللی با اتهامات، تحریمها و محدودیتهایی روبهرو بود؛ با برگزاری این دو انتخابات و مشارکت گسترده و البته زمزمه حضور دولت با رویکرد تعامل در سطح بینالمللی و بهدور از جنجالآفرینی و تنشزایی، موجب شد که به مرور با پشتوانه ملی که دولتها در پی این انتخابات به دست میآورند، وضعیت تحریمها و برخوردها با ایران بهبود یابد. البته بماند که با تغییر دولت آمریکا در دوره دوم روحانی و روی کار آمدن ترامپ، آشفتگی بر فضای بینالملل ایجاد شد و به مرور وضعیت ما در سطح بینالملل رو به افول گذاشت.
در برابر تغییر وضعیت کشور در سطح بینالملل اما تلاشها برای احیای برجام و بازگشت به وضع سابق ادامه داشت که این موضوع با رویکرد سختگیرانه شورای نگهبان در تاییدصلاحیت کاندیداها و نظارت استصوابی و در نهایت مواجهه مردم با یک انتخابات مهندسیشده، بهطور کلی از دست رفت. در ادوار اخیر انتخابات مردم جایگاه خود را در سیاستگذاری و تصمیمگیری در انتخاب رئیسجمهور تقریباً هیچ دیده و همین منجر به کاهش بیسابقه مشارکت آنها در انتخابات شد. از دیدگاه بسیاری این سیاست اتخاذشده برای روی کار آمدن رئیسجمهوری از گروهی خاص که از پیش بر سر حضور او توافق و اجماع شده بود و همچنین مجلسی از گروهی خاص، که در نهایت نیز در غیاب مشارکت حداکثری مردم به نتیجه رسید.
بعد از آن هم دولتِ روی کارآمده اگرچه بر طبل دشمنی با غرب و بهویژه آمریکا میکوبید و دولتِ حسن روحانی را به تشنه بودنِ ایجاد رابطه با غرب محکوم میکرد، خود نیز سیاست مذاکره را خواه مستقیم و خواه غیرمستقیم در پیش گرفت. حالا هم وضعیت ایران در پی چالشهای مطرحشده، آن ثبات لازم را در فضای بینالملل ندارد. در این بین با پایانِ زودهنگام عمر رئیس دولت سیزدهم که براساس اصل ۱۳۱ قانون اساسی، باید خیلی زود (حداکثر ظرف مدت پنجاه روز) در اختیار نفر بعدی قرار گیرد؛ حال باید ببینیم که رویکرد نظام در برگزاری این انتخابات غیرمنتظره چه خواهد بود؟
رویکرد خوشبینانه در رابطه با انتخابات ریاستجمهوری پیش رو این است که نظام آغوش خود را به روی کاندیداهای میانهروتر باز خواهد کرد، انتخابات رقابتیتر خواهد شد و فرصت حضور گزینههای جدی به جز جریان اصولگرایی تندرو داده خواهد شد، چراکه حال که احتمال روی کارآمدن ترامپ بهعنوان رئیسجمهور بعدی آمریکا بالا است، جمهوری اسلامی نیز با باز کردن فضا برای حضور گزینههای متنوعتر و گستردهتر، هم مردم را به پای صندوقهای رای خواهد کشاند و بر مشروعیت سیاسی خود در سطح بینالمللی خواهد افزود و هم فرصت حضور افرادی که سیاست میانهروتری در تعامل با دنیا دارند را فراهم خواهد کرد.
هرچند که معلوم نیست با باز شدن فضای انتخاباتی نیز مردم تمایلی به شرکت در انتخابات خواهند داشت یا نه، و حتی اگر امکان حضور افرادی میانهروتر در انتخابات وجود داشته باشد نیز تن به حضور در انتخابات نخواهند داد، کما اینکه در انتخابات مجلس نیز برای چند چهره مشهور شناختهشده از جمله محمدباقر نوبخت این اتفاق رخ داد و او نتوانست آرای لازم را برای ورود به مجلس در شهر رشت به دست آورد.
البته برخی نیز معتقدند رویکرد حاکمیتی در پیش گرفتهشده پس از فوت سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور وقت ایران حاکی از آن است که با توجه به همبستگیای که در مراسم تشییع و ابراز تسلیتها مشاهده شده است؛ اوضاع را چندان بد تلقی نکرده و بر همین اساس چندان تمایلی برای ایجاد یک فضای باز رقابتی در انتخابات ندارد و در بر همان پاشنه سه انتخابات قبلی خواهد چرخید. اما کار برای تصمیمگیران اینبار سختتر از همیشه خواهد بود، اگر قرار بر این بود که سیاست موجود چهار سال دیگر نیز با حضور رئیسی ادامه پیدا کند، حالا چه کسی باید دنبالهرو این سیاست باشد؟
اما آنچه مسلم است، کشور ما برای اینکه زیر بار تحریمها و فشارهای بینالمللی خم نشود و در صورت روی کارآمدن ترامپ که احتمالاً با تشدید تحریمها و برخوردهای شدیدتر کشور ما را با تهدیدهای جدیدتر و سختتری روبهرو خواهد کرد، نیازمند آن است که درهای خود را به روی جمهوریت بگشاید و به قولی میزان را رای ملت قرار دهد؛ نیازمند آن است که با تغییر رویکرد داخلی در برگزاری انتخاباتی آزاد که امکان حضور همه جریانهای سیاسی را فراهم میکند، کشور را در سطح بینالمللی و اتخاذ تصمیمات جهانی نسبت به آن به نوعی بیمه کند.
بهمنظور بررسی آثار تهدیدهای بیرونی در تصمیمات حکومت در بازکردن فضای انتخابات، روزنامه هممیهن در گفتوگو با محمد مهاجری، تحلیلگر سیاسی اصولگرا، حسین نقاشی، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب اتحاد ملت و حمیدرضا ترقی، عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه به بررسی این موضوع پرداخته است که در ادامه میآید:
*از آنجایی که ما با تهدیدهای بیرونی مواجه هستیم، از جمله احتمال بازگشت ترامپ و مسئله ایران با اسرائیل، آیا فکر میکنید این تهدیدها تغییری در مدل انتخابات نسبت به انتخابات ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ خواهد داشت؟ این تغییرات به کدام سو خواهد بود؟
محمد مهاجری: فضایی که اکنون در داخل کشور و پس از فوت آقای رئیسی ایجاد شده است، جریانی که الان طرفدار دولت است، در واقع جریان افراطی حامی دولت، بهدنبال این است که برای این انتخابات فضای عقلانی در جامعه شکل نگیرد و انتخابات در یک فضای کاملاً احساسی برگزار شود. این فضای احساسی نیز مبتنی بر همان رای ثابتی است که بخشی از اصولگرایان دارند و بهدنبال این هستند که رئیسجمهوری ولو ضعیفتر از رئیسجمهور قبلی در چنین شرایطی انتخاب شود و چندان بهدنبال اینکه فضای جهان چگونه است و در آمریکا اتفاقات خاصی در حال رخ دادن است یا مسئله تقابل ایران و اسرائیل و حتی مسئله تحریمها، بیکاری در کشور، تورم بالا و تولید پایین در کشور، مهم نیست و چندان علاقهمند نیستند که این مسائل برای مردم شفافتر شود. چراکه پاسخ به این چالشها و برونرفت از آنها مستلزم وجود یک فضای عقلانی در کشور است و از آنجایی که آنها تمایلی ندارند این فضای عقلانی شکل بگیرد، میخواهند موضوعات مهم را نادیده بگیرند. برای مثال اصرار دارند که موضوع انتخابات آمریکا و مسائل هستهای ایران قابل حل فرض شود. به همین دلیل تلاش آنها این است که انتخابات ریاستجمهوری در یک فضای احساسی برگزار شود و طبیعتاً طرف مقابل نباید اجازه دهد که این اتفاق در فضای سیاسی کشور رخ دهد.
حســین نقاشــی: سیاســــتهـا و سیاستگذاریهای انتخاباتی در ایران کاملاً در اختیار نظام است و بهطور روشن از طریق نهاد شورای نگهبان اعمال میشود. کنشگران سیاسی و فعالان رسانهای نیز طبیعتاً دسترسی برای اینکه تاثیرگذاری مؤثری در تغییر و تبدیل این سیاستگذاریها داشته باشند، ندارند، بنابراین کاملاً فضای انتخابات و آنچه که در این فرایند رخ میدهد به همان شیوه عملکرد و سیاستگذاری و سیاستهایی است که تاکنون نظام حکمرانی اعمال کرده و در کشور وجود دارد.
از نظر من هیچگونه تغییر و چشماندازی حتی با لحاظ خطرات احتمالی، از جمله مسئله روی کارآمدن احتمالی مجدد ترامپ و یا مناقشاتی که بین ایران و اسرائیل وجود دارد، از تغییر در این سیاستها و سیاستگذاریهای نظام در این انتخابات مبنی بر اینکه انتخاباتی بازتر، شفافتر و با مشارکت اشخاص و چهرههای سیاسی و احزاب مخالف و منتقد وضع موجود برگزار شود نمیبینم و فکر میکنم دستفرمان و عملکرد همانی است که در انتخابات مجلس سال 1398، ریاستجمهوری سال 1400 و مجلس در سال 1402 اتفاق افتاد و گمان نمیکنم تغییری در این سیاستها رخ دهد چراکه نه نشانههایی از این تغییر وجود دارد و نه نشانهای مبنی بر تغییر در سیاستگذاری به چشم میخورد.
حمیدرضا ترقی: این تهدیدات همیشه بوده و چیز تازهای نیست. نظام جمهوری اسلامی از استحکام و اقتداری برخوردار است که این متغیرهای بیرونی هیچگاه موجب تغییرات خاص در مسائل داخلی کشور نشده. موارد اشارهشده در سوال هم چیز فوقالعادهای نیستند.
*کشور ما در دو انتخابات ۱۳۷۶ و ۱۳۹۲ با یک تغییر استراتژی اساسی از بحرانهای بینالمللی که یکی پس از قضیه رستوران میکونوس و آمیا و دیگری با پرونده هستهای برای ایران ایجاد شده بود، شاهد بهبود موقعیت در مجامع بینالمللی بوده است. آیا با باز شدن فضای سیاسی و بالارفتن مشارکت مردم، بار دیگر شاهد بهبود موقعیت ایران در مجامع بینالمللی و منطقهای خواهیم بود؟
محمد مهاجری: جریانی که در توضیح پاسخ قبل از آن یاد کردم، بهشدت بهدنبال کاهش مشارکت است. در مشارکت کمتر از 50 درصد و حدود 40 درصد، قطعاً آن جریان برنده است و اگر انتخابات به مشارکت بالای 70 درصد برسد و در واقع فضا بهگونهای باز شود که 70 درصد از مردم بتوانند مشارکت داشته باشند، در آن صورت قطعاً نتیجه انتخابات بهگونه دیگری رقم خواهد خورد.
در مورد بحرانهای بینالمللی، دائماً در کشور تبلیغ میشود که مشکلی نداریم و بهراحتی میتوانیم بر بحرانها غلبه کنیم و همه مشکلات را حل کنیم. این شعار را از سال 1382 تاکنون دادهایم و پرونده هستهای ایران هرگز وضعیت خوبی پیدا نکرده است و تحریمها دائماً ادامه پیدا کرده است. امروز خیلی بیشتر از 20 سال پیش تحریمها دندانهای زشت خود را به مردم نشان میدهد و مردم آن را در معیشتشان و کوچکتر شدن سفره خود کاملاً حس میکنند. از نظر من آن بخشی از جامعه که با صندوق رای قهر است، به این دلیل است که فهمی از موضوعات دارد و احساس میکند که سیستم انتخاباتی کشور تلاشی برای حل آن مسائل نمیکند.
تمایل قطعاً در مدیریت کلان کشور وجود دارد که روابط بینالملل را بهبود دهیم، اما مسئله به یک مرحله قبل باز میگردد؛ هر وقت دولتی داشته باشید که پرقدرت باشد و توان سیاسی و چانهزنی بالا به دلیل پشتوانه بزرگ رای مردم داشته باشد، مجبور نیستید به صورت پنهانی و محرمانه و درگوشی با کشورهای دیگر گفتوگو کنید. خیلی تفاوت است بین دولتی که مثلاً رئیسجمهور آن 18 میلیون رای میآورد با دولتی که رئیسجمهور آن 25 میلیون رای میآورد. این دو اختلاف برای مذاکرهکنندگان خارجی حتماً سیگنال است.
دولت وقتی که از یک پشتوانه عظیم مردمی برخوردار باشد، قدرت چانهزنی بالایی دارد، اما وقتی که چنین قدرتی ندارد، مجبور است هم مذاکره را از مردم خود پنهان کند و هم اینکه مذاکرات در لفافه و پشت پرده و غیرشفاف باشد. از نظر من درست است که همین دولت سیزدهم که از نظر مشارکت مردمی در انتخابات ضعیف بود، علاقهمند بود که موضوعات را حل کند، اما این علاقهمندی همراه با اقتدار درونی نبود.
حسین نقاشی: البته در سال 1376 یک گفتمان و اندیشه سیاسی به همراه بازسازی و نوگرایی در حوزه دینی زمینهساز رویداد دوم خرداد شد و گفتمان اصلاحطلبی زائیده تحولاتی در اندیشه سیاسی و دینی بود که تقریباً از هفت، هشت سال قبلتر در نشریات مختلف آن زمان در حال تولید محتوا بود و از یک بنیان نظری برخوردار بود. در سال 1392 چندان مسئله خاستگاه گفتمانی و اندیشه سیاسی ویژهای نداشت. در واقع عملگرایی سیاسی در میان بخشهایی از فعالین، احزاب و چهرههای سیاسی اصلاحطلب بود که با گرایش به سمت آقای روحانی تلاش کردند وضعیت کشور را بعد از دوره ریاست احمدینژاد که بسیاری از بنیانهای بدیهی زمامداری در کشور را دچار آسیب کرده بود، سروسامان دهند؛ هرچند که گمان میکردند با روی کار آمدن آقای روحانی به چرخه نرمال و بدیهیات حکمرانی باز میگردیم. در نتیجه مقایسه این دو رویداد را درست نمیدانم اما درباره تاثیر این اتفاقات بر سیاست خارجی میتوان بحث کرد و در حال حاضر گمان من این نیست که نظام حکمرانی به طور کلی چندان خود را در موقعیت ترمیم بیابد.
یعنی به کرات تاکید و مطرح شده است که ما در حال رفتن به سمت قله هستیم و در این مسیر ممکن است مشکلاتی هم وجود داشته باشد اما در رأس حکمرانی نیز این نگاه یا تصوری که ما دچار یک بحران چه در داخل کشور و چه در عرصه بینالمللی روبهرو هستیم، احساس نمیشود. بنابراین گمان نمیکنم این مسائل نیز تاثیری داشته باشد بر اینکه سیاستها بخواهد تغییر کند. از آنجایی که تصوری از اینکه کشور در یک وضعیت بحرانی، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه جهانی قرار دارد، وجود ندارد، در نتیجه دلیلی هم برای اینکه بخواهند گشایشی ایجاد کنند و فضا را بازتر کنند نمیبینند.
از سوی دیگر واکنش بخشهای قابل تأملی از جامعه نیز این است که در بحث انتخابات سکوت کنند چراکه گزینه و یا گزینههایی را نمیبینند که امکان و توان پیشبرد مطالبات آنها را چه در مسائل اقتصادی، چه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره داشته باشد. در عرصه بینالمللی نیز تصور بخش مؤثری از جامعه که در انتخابات چند دوره اخیر حضور جدی نداشته، این است که نهاد قوه مجریه و بهطور مشخص وزارت خارجه چندان تصمیمگیر اصلی و نهایی مقدرات سیاستها و سیاستگذاریها در عرصه ملی و بینالمللی نیست و نهادهای دیگر نظامی و خارج از نظارت رسانهای و پارلمانی و احزاب هستند که تصمیمات را تعیین میکنند. این مسئله باعث میشود اساساً حضور در انتخابات و هر گونه تغییر و تحول در سطح قوه مجریه را چندان تاثیرگذار نبینند و این بخش مهمی از دلیل واگرایی مردم از صندوق رای است.
حمیدرضا ترقی: شهادت آیتالله رئیسی و همراهانش ضمن افزایش سرمایه اجتماعی نظام و افزایش گرایش به مشارکت مردم در انتخابات، مجامع بینالمللی را نیز متأثر و موجب بهبود روابط با کشورهای جدید و تجدید روابط با ایران شد؛ لذا نیازی به فضای باز سیاسی خارج از حدود قانون نیست.
*خالصسازی و نظارت استصوابی در دو انتخابات گذشته باعث کاهش بیسابقه مشارکت مردم در انتخابات شده و موضوع دموکراسی و جمهوریت نظام را در مجامع بینالمللی زیر سوال برده؛ فکر میکنید حکومت برای ترمیم اعتبار بینالمللی تصمیم به باز کردن فضای رقابت خواهد گرفت؟
محمد مهاجری: هنوز نمیدانم که باید جواب این سوال را بله بگویم یا خیر. اما تصوری که دارم این است که با وجود همه شعارهایی که داده میشود، قطعاً سیاستگذاران کلان نظام متوجه ضعفهای موجود در سه سال گذشته شدهاند. با وجود همه وعدههایی که مبتنی بر چهار میلیون مسکن و ایجاد یک میلیون شغل در سال و کاهش تورم به نصف داده شد، سیاستگذاران کلان دیدند که این وعدهها محقق نشده است و آنها نیز دلیل دارد؛ اولین موضوع تحریمهای حلنشده و دومین موضوع، مدیریتهای فوقالعاده ضعیف در دولت بوده است. این موضوعات به اندازه کافی برای مسئولان ارشد کشور و مردم شناختهشده است. اما آنها برای رفع این مشکل چه خواهند کرد؟ آیا فضا را باز میکنند تا با مشارکت بیشتر دولت مقتدری روی کار بیاید که بتواند مسائل را حل کند یا اینکه فکر میکنند باید با پنهانکاری و تداوم روند خالصسازی و یکدستسازی یک دولت کوچکی از نظر اعتماد مردمی به وجود بیاید که بتواند با لابیهای پشت پرده چالشها را مدیریت کند؟ این موضوعی است که باید مجموعه سیاسی کشور برای آن پاسخی داشته باشد.
حسین نقاشی: این سوال از موضع نگاه یک منتقد به وضع موجود طرح شده است و اساس در نظام حاکمیتی و سیاستها و سیاستگذاریها به این سمت و سو نیست و اساساً تصوری مبنی بر اینکه اعتبار عامل پایداری و بقای نظام سیاسی است که معنای آن حضور حداکثری در انتخابات و تعیین سرنوشت خود است، وجود ندارد. نظام حکمرانی کشور در حال حاضر در شرایط و موقعیتی قرار دارد که خیلی بحث حضور حداکثری مردم در پای صندوقهای رای نهتنها تاثیر مثبت و موجب همراهی و همدلی بیشتر با آن تصمیمات و سیاستگذاریهای کلان کشور ندارد و نمیشود، بلکه ممکن است با روی کار آمدن افرادی در مجلس و قوه مجریه مانع پیشبرد آن تصمیمات و سیاستگذاریها شوند.
بنابراین به این نقطه رسیده است که با برگزاری انتخاباتی به این شکل و با حضور بخشهایی از مردم از جمله حامیان سیاستها و نظم موجود، که به دلایل مختلف، نگران از موقعیت و جایگاه شغلی و اداری و موقعیتهای اینچنینی در انتخابات حضور مییابند انتخابات را پیش ببرد. تصمیم نظام در واقع بر این است که بخشی را که به هر دلیلی در انتخابات شرکت میکند و با تامین مطالبات بخشی که از وضع موجود حمایت میکند، آنها را قانع کند و سایر بخشهای جامعه نادیده گرفته شوند. اعتراضات چند سال گذشته نیز نشان داد به جای اینکه نظام سیاسی در جهت زدودن و دستکم، کاستن این تضادها و کاستن از بحرانها پیش رود، به سوی حذف صورتمسئله پیش رفته و به نظر میرسد تغییری نیز در کوتاهمدت و میانمدت پیش نخواهد آمد.
حمیدرضا ترقی: این تحلیل که خالصسازی منشأ کاهش مشارکت شده حرفی فاقد منطق است. علل کاهش مشارکت، تزریق ناامیدی به جامعه از طریق برجام و فشار اقتصادی ناشی از ترک فعلها و کوتاهیهای دولتهای قبل بوده است.