
نقشه راه جهانگیری برای انتخابات
شاید بتوان به جرات گفت که یکی از تکنوکراتترین شخصیتها در اردوگاه اصلاحطلبان است که باتوجه به حضور چندین دورهای در مجلس شواری اسلامی و البته حضور ۸ ساله در راس دولتهای یازدهم و دوازدهم میتواند یکی از گزینهها برای ریاست جمهوری آینده هم باشد. باتوجه به اینکه او یک سیاستمدار تماما اصلاحطلب محسوب میشود ولی در واکنشهای خود نشان داده که مانند برخی از هم جریانیها هیجانزده نیست و بر روی فعالیتها و وظایف اجرایی تمرکز دارد. باتوجه به اینکه سال انتخابات است و به احتمال بسیار زیاد «اسحاق جهانگیری» فرمانده اصلاحطلبان خواهد بود با این حال در هفتههای اخیر بر فعالیتهای خود افزوده است بیش از گذشته بهدنبال اجماع انتخاباتی است تا در ادامه این اردوگاه بتواند در بهترین حالت اقلیتی شاخص در بهارستان داشته باشد. در ادامه این گزارش به نقشه راه جهانگیری اشاره خواهیم کرد. پیرموذن، تحلیلگر مسایل سیاسی در این مورد به خبرنگار ما میگوید که در کنار لاریجانی میتوانیم از جهانگیری بهعنوان گزینه ریاست جمهوری نام برد.
اصلاحات با جهانگیری باز میگردد
«کمالالدین پیرموذن»، سیاستمدار و تحلیلگر مسایل سیاسی در پاسخ به این سوال که نقشه راه جهانگیری برای انتخابات و حضور سیاسی در بدنه نظام چیست، به خبرنگار «آرمان امروز» میگوید: «باتوجه به کارنامه اسحاق جهانگیری میتوانیم از او بهعنوان یک رییس جمهور نام برد. با وجود اینکه او را جزو چهرههای شاخص اصلاحطلبی میدانیم ولی با این حال مورد وثوق برخی از جریانهای اصولگرایی هم محسوب میشود. همچنین او از سوی مقام معظم رهبری بهعنوان فرمانده جهادی قلمداد شده است از این رو در کنار «علی لاریجانی» در راس جریانهای سیاسی حضوری فعال دارد. در ماههای منتهی به انتخابات میبینیم که او بیش از سایر نفرات بهدنبال ساماندهی جریان اصلاحطلبی است و باتوجه به مشاهدات شخصی باید بگوییم که او همه تلاشش را برای افزایش مشارکت انجام میدهد و همچنان که در کنگره حزب سازندگی هم عنوان کرد بهدنبال راهی برای خروج از بنبست سیاسی کنونی است. بهنظر با توجه به کارنامه او که در طول دههها با پاکدستی و تلاش شبانهروزی همراه است، با حضور او میتوانیم مسیر همواری را برای اردوگاه اصلاحات در نظر داشته باشیم.»
این تحلیلگر در پاسخ به این سوال که برنامه جهانگیری برای انتخابات چیست و آیا سیگنالهایی برای حضور اصلاحطلبان در انتخابات از سوی نهادهای نظارتی ارسال شده است، اضافه میکند: «تلاشهای جهانگیری برای مشارکت بالا و حضور اصلاحطلبان در مجلس دوازدهم، باتوجه به اینکه در انتخابات اسفند ثبت نام نکرده است، میرساند که برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری است چه بسا از بین اسحاق جهانگیری و علی لاریجانی یک رییس جمهور داشته باشیم. جریانی که جهانگیری در راس آن حضور دارد قطعا در مجلس آینده حضور خواهد داشت و با این سرمایه اجتماعی میتوانیم امیدوار باشیم تا بار دیگر شاهد حضور اصلاحطلبان در راس مدیریت کشور باشیم تا در کوتاهترین مدت مشکلات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و … را بر طرف کنیم. باتوجه به سیگنالها و چراغ سبزی که به نمایندگان اصلاحطلب دادهاند برای یک انتخابات پرشور خود را آماده میکنیم.»
کشور را با هزینههای کم از بنبستها عبور میدهیم
«اسحاق جهانگیری»، معاون اول ریاست جمهوری در دولت یازدهم و دوازدهم در این کنگره حزب سازندگی با اشاره به اینکه «اصلاحطلبی کمهزینهترین و موثرترین راه برای خروج حکومت و نظام از تنگناها و بحرانها است.» او در این مورد ادامه داد: «دغدغهام همواره دغدغه اصلاحگری است و باور دارم که اصلاحطلبی کمهزینهترین و موثرترین راه برای خروج حکومت و نظام از تنگناها و بحرانهایی است که پیشرویش قرار دارد. هیچ راهی برای همه مشکلاتی که گفته میشود و برای کشور شمرده میشود جز راه اصلاحطلبی قبول ندارم و معتقدم با اصلاحات میشود این کارها را انجام داد. راجع به اصلاحات فارغ از جریانها و احزاب سیاسی باوری دارم و اصلاحات و اصلاحطلبی را فراتر از گروه سیاسی اصلاحطلبی میدانم و معتقدم هرکس در هر گوشهای از کشور کاری انجام میدهد که در جهت حل مشکلی در کشور یا پیشرفت و توسعه کشور است یک کار اصلاحطلبی است و آن فرد اصلاحطلب است چه عضو گروههای اصلاحطلبی باشد یا نباشد. کسی که امروز در دانشگاه نیروی انسانی مستعد تربیت میکند که این نیروی انسانی در توسعه آینده ایران موثر است حتما کار اصلاحطلبی میکند چه عضو گروههای اصلاحطلبی باشد یا نباشد یا کسی در کارخانهاش کاری انجام میدهد که منجر به کیفیت بالای کالایش و قیمت پایینش و تصاحب بازارهای صادراتی میشود حتما یک کار اصلاحطلبی است؛ لذا با این ذهنیت فکر میکنم باید از هر کار اصلاحطلبی حمایت و فکر کنیم، میتوانیم کشور را با هزینههای کم از بنبستها و تنگناها عبور دهیم. امیرکبیر بنای توسعه را گذاشت و به عنوان یک پیشگام اصلاحات از بالا به سرعت به قتلش منجر شد و با قتل امیرکبیر بار دیگر توسعه ایران متوقف شد. در پهلوی اول گامهایی همراه با تجدد آمرانه برداشته شد و بنای ساختارهای اداره حکومت گذاشته شد اما روحیه استبدادی و دیکتاتوری و حذف روشنفکران و نخبگان موجب توقف توسعه شد. در دوره پهلوی دوم بعد از کودتای ۲۸ مرداد، جمعی از نخبگان و متخصصان و اقتصاددانان کشور دور هم جمع شدند و بنای سازمانهای مرتبط با توسعه را گذاشتند و توسعه را در ایران راه انداختند و بنای بسیاری از نهادهایی که به عنوان نهادهای توسعهای مطرح است مثل سازمان برنامه، سازمان گسترش، سازمان مدیریت صنعتی و بانکهای توسعهای در آن دوره گذاشته شد و توسعه ایران شروع شد اما منبعی که باید مهمترین عامل توسعه باشد.»
منبع:آرمان امروز