عجیب‌ترین چیزی که می‌توانید از جنگ غزه در ایران بشنوید | روزنو

Roozno | پایگاه خبری تحلیلی روزنو

به روز شده در: ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۴۴
خانم میانسال: چه خاطرات تلخی... سیاهی ایام جنگ تو بچگی به خوبی یادمه ....فقط اینو بگم با تموم مصیبتا و بدبختیای این روزگار همین‌قدر که جنگ نیست شاکرم....

عجیب‌ترین چیزی که می‌توانید از جنگ غزه در ایران بشنوید

این روزها و در میانه تحولات اسرائیل و غزه برخی اکانت‌های عمدتا بی‌هویت و نامعتبر با نوشتن متن‌هایی در ستایش حمله اسرائیل به ایران، تحلیل‌های پرتی ارائه می‌دهند

برترین‌ها: این روزها و در میانه تحولات اسرائیل و غزه برخی اکانت‌های عمدتا بی‌هویت و نامعتبر با نوشتن متن‌هایی در ستایش حمله اسرائیل به ایران، تحلیل‌های پرتی ارائه می‌دهند که به زعم خودشان در انتهای آن رستگاری مردم ایران قرار دارد! این دست از توهمات جنگ‌طلبانه اما واکنش بسیاری از کاربران حقیقی توئیتر را در پی داشته که برخی از آن‌ها در زیر آورده‌ایم.

شیوا از روزهای شروع جنگ در خوزستان نوشته و با یک شبیه‌سازی نشان داده که جنگ در هر شکلی چقدر می‌تواند ویرانگر باشد: ‌

«حالا که یه سری دوستان دارن با این هیجان از اسراییل می‌خوان بیاد تهران رو بزنه، بیایین فقط یک چشمه براتون تعریف کنم. صبح ۳۱ شهریور سال ۵۹ من و خواهرم داشتیم به مانتو و شلوار و روسری‌ای که برای اولین بار بعد از انقلاب قرار بود تو مدرسه سر کنیم نگاه می‌کردیم که یهو مثل رگبار از آسمون بمب و خمپاره بود که ریخت روی شهر. همون موقع برق قطع شد تو شهر، آب رو یادم نیست.

پدرم هراسون اومد خونه، ما بچه‌ها رو ریخت تو ماشین و برد اونور شهر که مثلا امن باشیم، زهی خیال باطل. پالایشگاه ‌رو که زدن چنان دود سیاهی شهر رو گرفت که روز شب شد. بی‌وقفه روی شهر بمب و خمپاره می‌ریختن. شب‌ها کنار دیوار می‌خوابیدیم تو اون گرمای طاقت‌فرسا. غذاهای یخچال و فریزر رو تا جایی که می‌شد خوردیم و بقیه رو ریختیم دور. پناهگاه که نبود، خندق کنده‌بودن که تا زانو تو گل می‌رفتیم در حالیکه بالای سرمون ترکش خمپاره‌ها پرواز کنان می‌خوردن به دیوار و کمونه می‌کردن می‌افتادن جلوی پامون. شبها کنار دیوار می‌خوابیدیم(اگه می‌شد خوابید). صدای نحس آژیر حمله‌ی هوایی که هنوز توی گوشمه.

بعد از دو هفته پدرم با مصیبت کمی بنزین پیدا ‌کرد که ببردمون ماهشهر. انگار وسط یک فیلم هالیوودی بودیم. دو طرف جاده‌ی پر ترافیک مردم پای پیاده بچه‌هاشون زیر بغلشون از شهر فرار می‌کردن. ما با همون لباسهای تنمون بودیم. نگاهی به عقب کردم و احساس کردم بار آخریه که این شهر رو می‌بینم. این فقط دو هفته ‌از کابوسی بود که هنوز دنبالمه. هول و وحشت اون لحظات رو هیچکس نمی‌تونه تصور کنه. ندونی پدر و مادرت کجان، بمب‌ها کجا می‌افتن، چقدر دوام میاری؟»

این هم بخشی از کامنت‌های کاربران، زیر توئیتی که شیوا نوشته بود:

امیر: جنگ چیزیه مثل مرگ بعداز زخمی شدن، تا نچشن نمیفهمند ما به زور جلوی کامیون‌ها و حتی تریلی‌هارو‌ می‌گرفتیم و هر کس و هر چیزی که دم دست بود بارشون می‌کردیم که از مهلکه جهنم خرمشهر خارج بشند توی اون گرما با بار اسلحه و‌ فشار عراقی‌ها، حالا یک عده مبارز می‌طلبند.

ابی: این ملت جنگ ندیدن! ما هم که ساکن تهران بودیم و یک صدم اون بلاها سرمون نیامده می‌دونیم جنگ چه کوفتیه! تو محله پدریم که میرم اسم دوستای ۱۵ ۱۶ ساله‌ام رو پلاک کوچه‌هاست :(

خانم میانسال: چه خاطرات تلخی... سیاهی ایام جنگ تو بچگی به خوبی یادمه ....فقط اینو بگم با تموم مصیبتا و بدبختیای این روزگار همین‌قدر که جنگ نیست شاکرم....

سر به هواترین: هیچ کدوم از دو طرف برام قابل درک نیستن؛ چه اون‌هایی که میگن ایران بره به کمک جنگ، چه کسایی که میگن اسرائیل بزنه ایران رو له کنه

نونو: اولین شبی که آژیر قرمز زدن وخانوادگی رفتیم تو زیرزمین خونه برای پناه، من در حالی که دستام تودست مامان بابام بود و برادرم بالا سرم وایساده بود از ترس و استرس ناشناخته فقط بالا می‌آوردم، هرگز اون حال یادم نمیره، انقدر راحت از جنگ نمیشه حرف زد

مادام موسیو: مردم خسته شدن شیوا. هیچ راهی-مطلقا هیچ راهی-هم برای نجات پیدا کردن پیدا نمی‌کنن. نمی‌گم این راهشه، فقط می‌فهمم چرا همچین چیزی می‌گن

.....................................................................

و اما این وصف فائزه از نگاه خارجی‌ها به این ماجرای اسرائیل و غزه و البته حس و حال برخی ایرانی‌ها:

«به این همکار دانمارکی وقتی (متاسفانه) گفتم یکسری از ایرانی‌ها از اسرائیل می‌خوان بجای حماس، ایران رو بزنه جداً قیافش دیدنی بود!! اول فکر کرد اشتباه شنیده، بعد شروع کرد به پرسیدن: یعنی خودشون میگن به ما حمله کن؟ یعنی ایرانن و میگن به ما حمله کن؟! نه اینکه نظرش لزوما مهم باشه، ولی گاهی بد نیست آدم ببینه از چشم یه ناظر بیرونی -که از دور مسائل رو میبینه- چطور بنظر میاد… یجور sanity check.»

عجیب‌ترین چیزی که می‌توانید از جنگ غزه در ایران بشنوید

و این هم کامنت‌های برخی کاربران، پای توئیت فائزه:

ممد اناری: دوست ندارم حتی یک گلوله در خاک وطنم شلیک شود. ولی بهتر است به دوست خارجکی ات اینگونه بگویی که ببین چه بر سر مملکت و مردم ایران آمده که یک عده از سر نا امیدی و استیصال حاضرند به خاک کشورشان حمله شود.

رضا: ‌‎به نظرم کاملا خوب بوده عکس العملش و به حق فکر کرده این آدم ها مشکل دارن نه که اینو به عنوان یک توهین برداشت کنند اگه روح و روان سالم باشه و به عواقب و تبعات اون اتفاق فکر میکرد خوب اینو نمیگفت پس واقعا مشکل روانی داره که اینو میگه یکی فائزه جان

فهیمه: ‌‎البته ما بهشون نمیگیم ایرانی و احتمال زیاد اکثرا فیک و سایبری هستن اما تعدادی که واقعی هستن، واقعا نیاز به معالجه دارن

منجم باشی: اون همکار دانمارکی درکی از وضع ایران نداره، وقتی یک قسمت از واقعیت رو بگی و بقیش رو نگی همین میشه و یه نتیجه الکی میگیری و خوشحال میشی.

مینا: آخه اونایی که میگن به ایران حمله کنید که خودشان اینجا نیستن، و بخاطر خنک شدن دلشون، سر ما و این مرز و بوم هر چی بیاد که مهم نیست. اینا فکر میکنن اینجا رو بزنن همه چی گل و بلبل میشه. انگار همه با هم دشمن شدن

فرعی ۴۸: از خودت مزخرف می‌بافی آن کسی که دلش بخواهد دشمن یا اسراییل به وطنش حمله کند بی‌غیرت است. شما هم بوقچی دروغ نباش و چهره ایرانی را خراب نکن

برچسب ها: جنگ غزه ، ایران ، اسرائیل
عکس روز
خبر های روز