سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۱۰ تير ۱۴۰۳ - ۲۲:۴۴
کد خبر: ۵۸۳۷۴۲
تاریخ انتشار: ۰۸:۳۳ - ۱۸ شهريور ۱۴۰۲
در یک هفته گذشته دو خبر در مورد آموزش و پرورش بازتاب داشته است؛ یکی سخنان عجیب رضا مرادصحرایی، وزیر آموزش و پرورش که در یک مصاحبه تلویزیونی کیفیت آموزش را با خریدن ماشین‌های لوکس مقایسه کرده و درباره شهریه بالای مدارس غیرانتفاعی گفته شما اگر می‌خواهید ماشین مدل بالا هم بخرید باید پول بیشتری بپردازید. دیگری نیز دستور وزیر آموزش و پرورش است که در بخشنامه‌ای گسترش تمامی مدارس غیر از مدارس عادی دولتی را «ممنوع» کرده است.
روزنو :

رواج وزیرمحوری در آموزش و پرورش

هر دوی این خبرها به وضعیت پیچیده مدارس غیرانتفاعی و تفاوت آموزش در مدارس دولتی و خصوصی برمی‌گردد و البته افت آموزش در نظام تعلیم و تربیت کشور. به‌طوری‌که رئیس مرکز ارزشیابی و تضمین کیفیت نظام آموزش و پرورش نیز پیرو بخشنامه وزیر خبر داده که قرار است از این پس دبیرانی که در مدارس خاص تدریس می‌کنند، نصف ساعات تدریس خود را در مدارس عادی و نصف دیگر را در مدارس خاص انجام دهند. معاون وزیر آموزش و پرورش گفته اینگونه نباشد که بهترین محیط و دبیر را به یک مدرسه با عنوان خاص دهیم و یک عده را محروم کنیم. گزارش‌های ما نشان می‌دهد مدارس عادی دولتی افت کرده‌اند.
متاسفانه سیستم آموزش و پرورش کشور به‌تدریج در سال‌های گذشته از عدالت آموزشی فاصله گرفته و افت محسوسی را تجربه می‌کند. این افت جدا از ایدئولوژی‌زدگی برنامه‌های درسی در مدارس ایران است. و صدالبته که مهمترین مشکل نظام آموزشی ما ایدئولوژیک بودن است که منجر به تسلط تفکری می‌شود که وزرایش نمی‌توانند مسائل آموزش و پرورش را درک کرده و برای حل آن چاره‌اندیشی کنند.
در سال‌های گذشته شاهد بوده‌ایم که بین آنچه در سیستم آموزش و پرورش کشور جریان دارد با آنچه در خانواده می‌گذرد، تعارض وجود دارد. حتی بین تفکر حاکم بر مدیریت کلان آموزش و پرورش و نگاه معلمان نیز تعارض مشاهده می‌شود. طبیعی است که کار فعالیت کادر آموزشی در نظام تعلیم و تربیت سخت می‌شود و افت آموزش تنها یکی از نتایج آن است.
زندگی واقعی دانش‌آموزان و حتی معلمان این سرزمین در نقطه مقابل برنامه درسی پنهان نظام تعلیم و تربیت (القائاتی که به دانش‌آموزش به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم می‌شود) قرار گرفته است. یک دانش‌آموز وقتی وارد مدرسه می‌شود می‌فهمد که نظام رسمی آموزشی کشور تا چه حد متفاوت با محیط خانوادگی، جمع دوستان، محتوای شبکه‌های اجتماعی، دورهمی‌ها و میهمانی‌های دوستانه و فامیلی و حتی زندگی در کوچه و خیابان است. این تعارض در مدارس دولتی می‌تواند بیشتر خودش را نشان بدهد. درنتیجه بسیاری از خانواده‌ها که از پس شهریه‌های کلان مدارس غیرانتفاعی بر می‌آیند چنین مدارسی را برای فرزندان‌شان انتخاب می‌کنند.
در آموزش و پرورش بسیاری از دشواری‌ها ناشی از شکل و نحوه مدیریت است. مدرسه از مشخص‌ترین نهادهایی است که دولتمردی و مدیرسالاری را نمی‌پذیرد. چون معلم و مربی از همان روزهای نخستین شروع به کار تا آخرین روز خدمت به لحاظ نوع کار همان مربی و معلم است. شغل آموزشی مراحل مدرج خدمتی ندارد و ارتقای سمت در مدارس محدود است. به همین دلیل بسیاری از معلمان پس از سال‌های طولانی در همان سمت معلمی می‌مانند اما از نظر شایستگی، احترام، نفوذ، آزمودگی و تخصص به مراتب از مدیر بارزتر بوده و مورد قبول جامعه و کارکنان آموزشی قرار می‌گیرند. درواقع ارتقای معلم در همان پیشکسوتی، مرجعیت اندیشه و روش و مقبولیت جمعی و عمومی اوست و مدرج خدمت آموزشی او در همین ارزش‌ها خلاصه می‌شود. این وضعیت خدمت از یکسو برای معلمان توقع و انتظار به وجود می‌آورد و از سوی دیگر آنان را از محدوده کنترل و نظارت مدیر به‌عنوان کارفرما خارج می‌کند. هر اندازه که مدیر بک سازمان آموزشی از توانایی‌های رفتاری و مهارت‌های فنی و تخصصی بهره‌مند باشد چون کلاس از نظر کنترل و نظارت محیطی بسته و با تمام ابعاد در اختیار شخص معلم است و مدیریت آموزشی به کلاس درس نفوذ ندارد، اعمال مدیریت در کار معلم از نظر اجرایی دشوار است و به سبب تنوع تخصص‌ها نیز حیث نوع نظارت و راهنمایی نمی‌تواند چندان مؤثر باشد. حال با چنین شرایطی مشخص است که یک معلم باتجربه و کارآزموده وقتی پیشنهاد بهتری از مدارس خصوصی داشته باشد آنجا را انتخاب می‌کند. اینجاست که عدالت آموزشی بین مدارس دولتی و خصوصی زیر سوال می‌رود. چون بخشی از عدالت آموزشی به تعداد صندلی، کلاس، معلم و سایر امکانات آموزشی برمی‌گردد که همه شهرها و روستاهای کشور می‌بایست به نسبت جمعیت داشته باشند و بخش دیگری از عدالت آموزشی هم به رفتار برابر و نابرابر درفضای مدارس برمی‌گردد. چراکه لازم است برای هر دانش‌آموز مطابق نیاز و شرایط او خدمات و منابع آموزشی فراهم شود. آیا مدارس کشور می‌توانند براساس نیاز هر دانش‌آموز خدمات و منابع آموزشی فراهم کنند؟
چاره کار اما وزیرمحوری، فوق‌وزیرمحوری، بخشنامه ممنوعیت، مقایسه کیفیت آموزش با خریدن ماشین لوکس نیست. اما متاسفانه در همچنان به روی همان پاشنه می‌چرخد و همه مسائل آموزش و پرورش به مدیریت متمرکز نظام تعلیم و تربیت و تصمیم از بالا محدود و محصور شده است. به همین دلیل نوع مدیریت آموزش و پرورش کشورمان در برخی دوره‌ها منشأ بروز مسائل گوناگونی بوده است. به‌خصوص که در سیستم مدیریت مترکز و بسته نظام تعلیم و تربیت ایران همه مصوبات و دستورالعمل‌ها به شکل لازم‌الاجرا به همه مدارس ابلاغ می‌شود و درنتیجه اصول و خط مشی واحد و غیرقابل تغییر بر روش و سیاست‌های همه مدارس حاکم است.
کسانی که در این سیستم کار می‌کنند و درس می‌خوانند، ابزار نیستند. اما انگار قرار است براساس یک الگوی پیش‌ساخته، همه آنها که وارد سیستم آموزش و پرورش می‌شوند با ویژگی‌های رفتاری و اطلاعاتی واحد به جامعه تحویل داده شوند. درحالی‌که آموزش و پرورش عرصه فکر و اندیشه است. باید توانایی‌ها و تفاوت‌های فردی افراد در نظر گرفته شود. نباید ضرورت‌های تربیتی دانش‌آموزان را از مدرسه گرفت. از این منظر آموزش و پرورش نیازمند حضور متفکران برجسته و کارشناسان خبره و دخالت مجامع معلمان است. بخشنامه‌محوری پاسخ نمی‌دهد. حل مشکلات پیچیده و انباشت‌شده آموزش و پرورش نیازمند تصمیم‌گیری از سوی جمع است. آموزش و پرورش باید انعطاف داشته باشد. نظام و مدیریت متمرکز آموزش و پرورش باید به تدریج به طبیعت جامعه و زندگی واقعی دانش‌آموزان و معلمان برگردد. برنامه‌ها و روش‌های سیستم تعلیم و تربیت باید انعطاف‌پذیر و براساس شرایط و نیازهای جامعه قابل اصلاح و متنوع باشد. آموزش و پرورش باموجود زنده و فعال سروکار دارد. پس لازم است با زندگی روزانه مردم پیوند داشته باشد. باید خانواده‌ها و خود دانش‌آموزان به شکل مؤثر در مسائل تعلیم و تربیت دخالت داده شوند و مسائل فراوان بزرگترین وزارتخانه کشور با رضایت و همراهی جامعه پیگیری شود.

نظر شما
نظراتی كه حاوی توهین و مغایر قوانین کشور باشد منتشر نمی شود
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید
ویژه روز
عکس روز
خبر های روز