پلمب؛ ویروسی ویرانکنندهتر از کرونا
اما چهرههایشان هنگام خروج عموما نشانی از امید ندارد؛ مثل آن پیرمرد عصابهدستی که فاصله ماشین تا در ورودی را بهسختی و در چند دقیقه طولانی طی کرد و وقتی از در بیرون آمد، دیگر نا نداشت خودش را تا ماشین بکشاند و همینطور چند دقیقهای رو به خیابان، به عصایش تکیه زد و خیره به دیوار روبهرو ایستاد. پیرمردی که مغازه لباسفروشیاش را پلمب کرده بودند و آمده بود که کسبوکار روزهای پیریاش را نجات دهد؛ اما گفته بودند برو چهار روز دیگر بیا ببینیم چه میشود. از این نمونهها آنجا زیاد است. پسری که دواندوان خودش را به کوچه پایینی رساند تا از تیررس دوربینها دور شود و بعد لگد محکمی زد توی درخت. زنی که آمد بیرون و چنان به پهنای صورت اشک میریخت که چشمش ماشینی را که داشت از خیابان عبور میکرد، ندید و صدای بوق پژوی سبزرنگ تاکسی، او و ما را متوجه موقعیت کرد. اماکن را شاید بتوان یکی از پرمراجعترین نهادهای این روزهای حداقل پایتخت دانست؛ نهادی که در این چهارماهه بعد از عید، میزبان صاحبان کسبوکاری است که زیستشان در گرو برگهای است که در آن ساختمان دستشان میدهند. نوع برخوردها متفاوت است؛ قاعده و قانون مشخصی ندارد. همه چیز به تصمیم مسئولان نشسته در ساختمانهای اماکن برمیگردد. یکی یکروزه مشکلش حل میشود، دیگری یکهفتهای، آن یکی یکماهی است پلمب شده، آن دیگری در طول یک ماه دو بار کسبوکارش را تعطیل کردهاند.
شلیک تیر خلاص به اقتصادهای کوچک
مدیر یکی از کسبوکارها میگوید بعد از خروجش از مجموعه دو نفر آقا مراجعه کرده و به دلیل اینکه یکی از مشتریان حجاب نداشته و یکی از پرسنلشان کلاه سرش بوده، پلمبشان کردهاند: «ساعت هفت غروب آمدند و گفتند فردا هشت صبح بیایید اداره اماکن نامه پلمب را تحویل بگیرید. من گفتم قبلا حداقل اخطار میدادند، بعد در دفعات بعدی پلمب میکردند که آقایان جواب دادند این مال قدیم بوده و الان دیگر از این خبرها نیست». طبق توضیحات او، از ساعت هفت تا ۱۰ صبح در خیابان مانده؛ چون داخل پایگاه اماکنی که باید به آنجا مراجعه میکرده، راهش ندادهاند. بعد از ورود هم به او اجازه صحبتکردن و توضیح ندادهاند و نهایتا با اعلام اینکه قانون این است، نامه پلمب را دادهاند دستش و یک ساعت بعد فردی از اماکن به مجموعهشان مراجعه و آنجا را پلمب کرده است: «مجموعه من ۱۸ روز پلمب بود. ۶۰ میلیون تومان اجاره ساختمان ماست؛ ۱۸ روز پلمب به معنی حدود نزدیک به ۴۰ میلیون تومان ضرر است. ۱۶ پرسنل هم داشتم که مجبور بودم حقوق همهشان را هم در آن مدت پرداخت کنم. علاوه بر همه اینها من نزدیک به ۱۵، ۲۰ میلیون تومان هم بابت مواد اولیهای که خراب شد، ضرر کردم». پرویز صداقت، اقتصاددان، در گفتوگو با «شبکه شرق» با اشاره به ضرری که این کسبوکارها متحمل میشوند، چنین برخوردهایی را «تیر خلاص» به آنها میداند: «ما دچار یک رکود تورمی مزمن هستیم و کسبوکارها هم بهشدت متأثر از این رکود تورمی هستند. واحدهایی مثل کافیشاپها، رستورانها و واحدهای فرهنگی عموما بیشترین آسیب را از رکود تورمی این سالها دیدهاند؛ چراکه کالاهایی که عرضه میکنند، کالاهایی هستند که در برابر قیمت بسیار حساساند و با افزایش قیمت، تقاضای آنها بهشدت کاهش پیدا میکند. حالا وقتی دولت یا دستگاههای حاکمیتی این واحدها را پلمب کرده و فعالیت اقتصادیشان را تحت تأثیر قرار میدهند، ضربه دیگری به آنها وارد میشود. بسیاری از این واحدها پیشاپیش در آستانه ورشکستگی قرار داشتند، چه رسد به اینکه با جرائم سنگین و پلمبشدن و مسائلی از این دست مواجه شوند؛ بنابراین انجام چنین کارهایی مثل تیر خلاص زدن به بخشهایی کوچک از اقتصاد است». ضربهای که این پژوهشگر اقتصاد سیاسی از آن یاد میکند، همان چیزی است که منجر به تعطیلی چند کسبوکار در ماههای اخیر شده است. در همین هفته گذشته یکی از کافههای معروف تهران در حساب اینستاگرامی خود اعلام کرد که برای همیشه کسبوکارش را تعطیل کرده است. صاحب یک کسبوکار زنجیرهای هم در توضیح ضرر اقتصادی که این پلمبها به کسبوکارش وارد کردهاند، میگوید: «اگرچه به ظاهر تعداد روزهای پلمب ممکن است کم به نظر برسد؛ اما ضربه سنگینی به اقتصاد مجموعه وارد میکند. در هر شعبهای که مثلا به مدت پنج روز پلمب میشود، بسته به اینکه کدام شعبه باشد، بین ۱۵۰ میلیون تا ۳۰۰ میلیون تومان فروش نداریم. اینکه چه میزان از این مبلغ سود باشد، بحث دیگری است؛ اما مثلا یکی از شعب ما را روز چهارشنبه قبل از عید فطر پلمب کردند تا بعد از عید فطر، یعنی ما در بهترین تایم کاری، پلمب بودیم». به گفته او، دو شعبه از فروشگاههایش تا الان هرکدام دو بار پلمب شدهاند: «وقتی میآیند برگه تذکر به ما میدهند؛ اما هنگام مراجعه به پایگاه اماکن میگویند واحد پلمب شده و ۲۴ ساعت فرصت میدهند و بعد هم برای پلمب میآیند. چند روزی پلمب میشویم و بعد هم با دادن تعهد فکپلمب صورت میگیرد»؛ اما دادن تعهد و بازشدن مجموعه به معنی پایانیافتن مشکلات نیست. چنانکه مدیر یکی از کسبوکارها میگوید، اگرچه یک بار به مدت یک هفته پلمب شده؛ اما بعد از آن ۱۴ بار به مجموعهشان مراجعه کردهاند. صاحب یک کسبوکار دیگر هم میگوید در طول یک ماه پنج بار به مجموعهاش مراجعه کردهاند که نتیجه آن دو بار پلمب در مدت یک ماه بوده؛ یعنی نزدیک به یک ماه پلمب در کمتر از ۳۵ روز: «اولین بار ساعت ۱۲ شب از یکی از پایگاههای اماکن به مجموعه ما آمدند. آن شب اتفاقی نیفتاد و چون زمان تعطیلی مجموعه بود، رفتند. فردا دوباره آمدند؛ این بار ظهر نزدیکهای ساعت سه آمدند و گفتند فردا برای تعیین تکلیف بیایید. هنوز درگیر رفتوآمد به آن پایگاه و تعیین تکلیف وضعیتمان بودیم که این بار از اماکن مرکزی تهران آمدند و کلا پلمبمان کردند». به گفته او این پلمب نزدیک به یک ماه طول کشیده: «همان روز اول بعد از پلمب، چهار نفر از نیروهایم از ترس تعطیلی کامل مجموعه و بیکارماندن، از ما جدا شدند. تمام اجاره یک ماه را مجبور شدیم پرداخت کنیم. مواد اولیهمان از بین رفت. هر روز میرفتیم اماکن و جوابی نمیگرفتیم تا بالاخره بعد از یک ماه رضایت دادند مجموعه باز شود»؛ ولی این پایان ماجرا نیست؛ با توجه به تعطیلی یکماهه نیاز به یکسری آمادگیها برای بازگشایی مجدد مجموعه بوده که در همین فاصله دوباره از یکی از پایگاههای اماکن برای پلمب به مجموعهشان مراجعه میکنند: «یک روز ظهر دوباره آمدند. گفتند باید تعطیل شوید و فردا بیایید برای تعیین تکلیف. بدون هیچ توضیح مشخصی. وقتی آمدند مجموعه هنوز تعطیل بود و هیچ مشتری و مراجعهکنندهای هم آنجا نبود. آن بار توانستیم مشکل را حل کنیم و پلمب نشدیم؛ اما هنوز یک هفته از بازگشایی مجموعه نگذشته بود که مأموران اماکن دوباره آمدند و برای بار دوم در کمتر از یک ماه پلمبمان کردند».
زنان؛ قربانیان پنهان پلمبها
مراجعات متعدد فقط برای این مجموعه اتفاق نیفتاده است. چنانچه کسبوکار دیگری در طول یک ماه دو بار پلمب شده، مجموعه دیگری در طول چند ماه گذشته سه بار پلمب شده که دو بار آن در فاصلهای سه هفتهای اتفاق افتاده است: «یک بار ۱۰ روز پلمب شدیم، یک بار هفت روز و بار دیگر دو هفته». مدیر یکی از کسبوکارها معتقد است که این کار قراردادن مردم مقابل همدیگر است و نهایتا هم نتیجه خوبی به همراه نخواهد داشت: «نمیشود که همه کسبوکارها را پلمب کنند. بالاخره مردم باید کار کنند. نمیشود که مردم را جلوی هم قرار بدهند و معیشت و زیستشان را به این موضوع گره بزنند. با پلمبکردن و زهر چشم گرفتن از صاحبان کسبوکار و بریدن نان چند نفر، کاری درست نمیشود». در بسیاری از این کسبوکارها، ۱۵، ۲۰ نفر کار میکنند. پلمبکردن مشاغل، امنیت شغلی این افراد را به خطر میاندازد و نهایتا در برخی موارد هم ممکن است منجر به ازدستدادن کامل شغلشان شود. موضوعی که موجب نگرانی برخی از مدیران کسبوکارها هم هست. یکی از این صاحبان کسبوکار میگوید این فشارها منجر به بیکارشدن زنان میشود، چراکه در نتیجه فشاری که به کارفرما میآید، نهایتا ممکن است آنها تصمیم به حذف زنان و فقط استفاده از نیروهای مرد بگیرند: «در یکی از شعب آنقدر به ما فشار آوردند که ما مجبور شدیم کارمندان زن را به شعبه دیگری بفرستیم. بعد از آن اعلام کردیم که ما دیگر در این شعبه کارمند زن نداریم اما باز هم بعد از مدتی شعبهای که فقط کارمند مرد در آن داشتیم، پلمب شد. البته قصد ما به هیچ عنوان حذف زنان نبود. چنانچه همه کارمندان زن در شعبه دیگری به کارشان ادامه دادند اما خب بعضی کارفرماها ممکن است چنین انعطاف و روحیهای نداشته باشند یا اصلا مثل ما زنجیرهای نباشند که بتوانند کارکنان زن را بین شعب جابهجا کنند و نهایتا باید دست به حذف آنها بزنند». حذف زنان از عرصههای اجتماعی که ناشی از فشارهای این روزهاست، نگرانی و دغدغه یکی دیگر از صاحبان کسبوکار هم هست: «این اقدامها ممکن است نهایتا به حذف زنان از برخی کسبوکارها منجر شود. بعضی مأموران رسما اعلام میکنند که زنان را مرخص کنید یا در محلی مشغول باشند که در چشم نباشد». او که کسبوکارش به مدت ۹ روز در ماه گذشته پلمب بوده، معتقد است که علاوهبر این برخوردها، این فشارها گاهی چنان زنان را به لحاظ روانی تحت فشار قرار میدهد که ممکن است خودشان تصمیم به ترک کار بگیرند. با وجود این، مدیر یکی دیگر از کسبوکارها میگوید که اتفاقا تذکرهایی که گرفتهاند نه به خاطر حجاب زنان که به خاطر انتخاب متفاوتی است که برخی کارمندان مردش دارند. این مدیر میگوید نمیتواند آنطورکه مسئولان میخواهند برای مردم تعیین تکلیف کند و به آنها تذکر دهد، چراکه نتیجه آن فرق چندانی با پلمب و تعطیلی ندارد: «اگر من به مردم تذکر بدهم، محل کارم خلوت میشود و مراجعهکنندهای نخواهم داشت. موارد زیادی داشتهایم که بعد از تذکردادن، مجموعه ما را ترک و از مراجعه دوباره هم خودداری کردهاند».
فرشته طوسی، پژوهشگر علوم اجتماعی، علت این برخوردها را تلاش برای کنترل فضای اجتماعی میداند: «هر دولتی تلاش میکند تا به وسیله یکسری ابزارهای معمولی که در اختیار دارد، فضای اجتماعی را تحت کنترل خود دربیاورد. اما زمانی که این ابزارهای معمولی دیگر کارکرد سابق خود را نداشته باشند، ممکن است تصمیم بگیرند خود را از ماجرا بیرون بکشند و با تضعیفکردن جامعه، افراد جامعه را منفرد کنند تا دیگر قدرتی از خود نداشته باشند و همزمان میدان را به دست اصناف، فضاهای شهری و گروههای دیگری بدهند تا فضای اجتماعی را به نفع ایدئولوژی خود کنترل کنند». طوسی به «شبکه شرق» میگوید: «کسانی در این جامعه تضعیف شدهاند زودتر از همه آسیب میبینند و طرد میشوند که خودشان به طور سیستماتیک در اجتماع هم مورد تبعیض واقع میشوند؛ بنابراین یکی از اقشاری که به صورت ناخودآگاه ناچار به حذف از عرصه عمومی میشوند، زنان هستند. در واقع تلاش زیادی باید از سوی کسانی که تحت تبعیض هستند صورت بگیرد تا بتوانند خودشان را حفظ کنند؛ حالا این افراد تحت تبعیض میتوانند کارگرانی باشند که در این فضاها کار میکنند یا میتوانند زنان و بهویژه زنان کارگری باشند که در هرکدام از این فضاهای شهری مشغول به کار هستند». این دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی تأکید دارد که در واقع این افراد اولین گروهی میشوند که در این جامعه تضعیف و تکهپاره شده یا مجبور میشوند که خودشان آگاهانه کنار بکشند یا جامعه با فشاری که ناگزیر برای بقا و برای حفظ خود به آنها وارد میکند، منجر به حذف آنها میشوند. در واقع تمام کسانی که ضعیفتر هستند، اول از همه حذف میشوند.
پلمب بهمثابه تقابل با فضاهای عمومی
به گفته این دانشجوی دکتری اندیشه سیاسی، «چه زنان فرودست و چه جامعهای که تلاش کرده به نوع دیگری از سبک زندگی خود قدرت ببخشد، در حال تلاش برای حفظ جای موجود خود است تا بتواند آنچه را میخواهد محقق کند. در این میان به نظر میرسد کافهها فضای خیلی مهمی برای ایجاد میدانی هستند که میتواند به صورت حداقلی آدمها را از فضاهای منفرد و تکهپاره خارج کند. نهایتا آنقدر فشار زیاد میشود که خیلی از این فضاهای عمومی نتوانند به کار خود ادامه دهند. درواقع از دو حال خارج نیست؛ این کسبوکارها باید تصمیم بگیرند که ادامه کارشان باعث حذف و طرد بقیه شود و اگر این کار را درست ندانند، نهایتا دست به تعطیلی مجموعه خود میزنند، اگر هم بخواهند به شکلی که مطلوب تصمیمگیران است به کارشان ادامه دهند، باید هر روز با این سازوکاری که میخواهد اعمال قدرت کند، مواجه شوند». در راستای همین حذف فضاهای عمومی است که احتمالا گروهی تصمیم گرفتهاند با کافههای منطقهای خاص از شهر تهران برخورد جدیتری داشته باشند. چند نفر از مدیران کسبوکارها میگویند ارادهای وجود دارد که کافههای منطقه ۶ را تعطیل کنند. چنانچه مدیر یک مجموعه میگوید «برخوردها نسبت به مناطق متفاوت است؛ در برخی مناطق حساسیت بیشتری وجود دارد و بنابراین میزان مراجعات مأموران و تذکرها و پلمبها بیشتر است اما در برخی مناطق این حساسیت کمتر است و راحتتر میشود کار کرد».