ماجرای گیلان و آندوسکوپیِ بوروکراسی ایرانی!
آقای محمودوند که عضو کمیسیون امنیت ملی هم هست گفته است: «ما دیروز قرآن سوزی در کشور سوئد را محکوم کردیم، اما در حقیقت توهین به قرآن کریم در همین گیلان رخ داده است. چرا نباید نسبت به این موضوع ورود داشته باشیم؟ امروز ما هیچ پاسخی برای بچههای مذهبی و حزباللهی هم نداریم. به خاطر خدا هم که شده به این موضوع ورود کنید.»
حجتالاسلام مجتبی ذوالنوری که ریاست جلسه را بر عهده داشته البته در واکنش گفته است: «اگر اتفاقی افتاده باشد دستگاههای قضایی و امنیتی موضوع را بررسی میکنند، اما چیزی که اثبات نشده اگر از تریبونهای عمومی یا ملی مطرح شود ضمانت شرعی دارد. ما باید توجه کنیم این موارد از نظر شرعی و قانونی مدنظر قرار گیرد. اگر این موضوع صحت داشته باشد دستگاههای ذیربط باید بررسی کرده و برخورد لازم صورت گیرد.»
احتمالا حدس میزنید که در ادامه خواهم نوشت آیا اگر چنین اتفاق یا شایعه یا شایبه در دولت قبل هم رخ میداد چنین موضعی میگرفتید و بحث ضمانت شرعی را پیش می کشیدید؟ اما نه! چون این پرسش بیهوده است و پاسخ آن روشن غرض بیان نکتهای دیگر است.
ضمن این که تنها نایب رییس مجلس انقلابی نیست که مایل نیست این داستان واقعیت نداشته باشد. ما هم دوست داریم واقعیت نداشته باشد چون این حجم ریاکاری به سطح بسیار مهوّعی رسیده اما در عین حال فراموش نکنیم که فرد مورد نظر میتوانست محکم و قاطع تکذیب کند یا به معاندین خارج از کشور یا به هوش مصنوعی نسبت دهد. این اتفاق اما نیفتاده است.
اداره زیر مجموعه مدیر کل سابق هم اطمینان داده «رویه دولت انقلابی این است که حتی شائبه فساد را هم برنمیتابد و با یقین به اینکه یگانه دستگاه مرجع برای قضاوت نهایی و عادلانه قوه قضائیه است، بدون هیچ گونه پیش داوری و تخریب حیثیت و آبروی افراد، پرونده موضوع را که حاوی ابهامات بسیار است، برای بررسیهای بیشتر و رسیدگیهای دقیق به دستگاه قضا ارجاع داده تا با اجرای عدل و انصاف، حقیقت را کشف و قضاوت نهایی را اتخاذ کند.»
البته اداره ارشاد یک استان در جایگاهی نیست که از طرف دولت انقلابی موضع بگیرد.
طبعا تا اغلام نتیجه قطعی نمی توان داوری کرد اما این یادداشت در پی بیان نکتهای دیگر است و آن هم این که نشان میدهد کسی یا کسانی از ابتدا به این فرد شک داشتهاند و این حجم از ادا و ادعا را با واقعیت منطبق نمیدانستند و همانها به دنبال فرصتی بودند تا مچ شخص را بگیرند.
به عبارت دیگر این امکان به واسطه فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فراهم نیامده بلکه تکثیر و انعکاس عمومی آن در این فضا میسرتر شده است.
به زبان روشنتر این تصور که میتوان فردی را از بیرون مجموعه و از نهادهایی که در این 10 ساله ساخته شدهاند بر یک مجموعه اداری جا افتاده تحمیل کرد و انتظار داشت همه کرنش کنند خطاست. ولو حسب ظاهر با مدیر نامتناسب با مجموعه فعالیتها همراهی نشان دهند تا آب بازیکه درآمد اداری قطع نشود اما جایی پاسخ خواهند داد.
ادارهای که با هنرمندان سر و کار دارد ناگهان رییسی به خود دیده که از انقلابی ها انقلابیتر جلوه میکرده و دنبال آن بوده که پروژههای فرهنگی تشکیلاتی سیاسی با عنوان دفتر جبهه فرهنگی را با امکانات دولتی اجرایی کند. در حالی که کار ادارات ارشاد استانها خدمات دهی به اهل فرهنگ و هنر است. برای تبلیغات سازمان تبلیغات را داریم.
وقتی کارمندان یک دستگاه میبینند مدیری آمده که به آنها به چشم ابرار اهداف تشکیلاتی خود مینگرد یا دستکم به امور اداری قانع نیست به ظاهر با او کار میکنند ولی مترصد فرصتی برای افشاگریاند.
اطلاعاتی که از دریافتی های برخی مدیران به بیرون درز میکند نیز از این سنخ است. چرا که نظام اداری و بوروکراسی ایران را یک دستگاه فنی و کارمندان آشنا با چم و خم اداره میکنند نه افرادی به صرف مدارکی که با سهمیه یا بیسهمیه در رشته های آسانتر دانشگاهی گرفتهاند و ریش و بستن یقه و تظاهرات مذهبی و فخش به ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و۱۴۰۱ را برای کنترل آن ساختار کافی میدانند چرا که نه هر که سر بتراشد قلندری داند!
درست است که دستگاه بوروکراسی به مدیران تازه کار و تحمیلی و تزریق شده از جاهای دیگر سواری و سرویس میدهد تا خیال کنند واقعا دارند مدیریت می کنند اما جاهایی هم سوار خود را بر زمین می کوبند.
این تصور که میتوانند بوروکراسی ایرانی با قریب ۱۰۰ سال قدمت را برچینند و نظم و نسق خودشان را حاکم کنند نیز راه به جایی نمی برد.
پس صریح و روشن می خواهیم بگوییم این تصور که مدیر دولت انقلابی قربانی فضای مجازی و شبکه های اجتماعی شده نادرست است. سخن درست این است که مرکبی که می پنداشته از آن سواری می گیرد یک جا او را انداخته و به زمین فروکوفته و این فروکوفتن البته درشبکه های اجتماعی به نمایش درآمده است.
با این نگاه کاش اطلاعیه توضیح وتوجیه را اداره ارشاد گیلان صادر نمی کرد چون اتفاقا کسی خطایی را به جانب ساختار اداری متوجه ندیده است.
از کارمندان و مدیران قدیمی در جاهای مختلف اگر هم خطایی سر زند مربوط به جاهایی است که با پول سر و کار دارند و فراگیر نیست وگرنه مدیریت و کارمندی برای خود پرستیژ و پرنسیبی داسته و دارد و وقتی قدیمی ها می بینند یکی از بیرون آمده و خارج از ساختار می خواهد اسب خود را براند این سوارکاری را بر او دشوار می کنند و شاید تظاهر به تبعیت و اطاعت و همراهی کنند اما یک جا با آندوسکوبی درون را می کاوند!
اسکوپ یعنی دوربین. آندوسکوپی می شود درون بینی. به این سیاق کولونوسکوپی هم روده بینی . به جای این که شکم را بشکافند و ببینند در روده و معده چه خبر است یک دوربین کوچک را به درون می فرستند و در بیرون تصویر می کند.
آنچه در فضای مجازی میبینیم مونیتور یا تلویزیون بیرونی است. دوربین اما در درون دستگاه های اداری و اجرایی در حال کاویدن است. کاویدان گفتار و رفتار مدیرانی که با هزار ادعا از بیرون به مجموعه هیا جا افتاده تزریق یا تحمیل شدند.