![با ماهی 30 میلیون تومان سوار خودرو لوکس شوید](/files/fa/news/1403/4/11/376043_395.jpg)
زندگی علمی من ۳ مرحله بنیادی داشته است. اول تحصیلاتی که در دانشگاه سوربن پاریس داشتهام که حدود ۱۲ سال به طول انجامید. البته حدود یکسالی قبل از تهیه / دکتری به ایران برگشته بودم من در این دانشگاه بیشتر به زبان فرانسه و اندکی انگلیسی و آلمانی و حتی دستور زبان لاتین را یاد گرفتم. رشته اصلی من فلسفه بود که در دوره کارشناسی شامل ۴ مدرک اصلی میشد ولی من به سبب علاقه به، کارم در نهایت ۷ مدرک گرفتم و بعضی از آنها را در ادامه ذکر میکنم که شامل جامعه شناسی، اخلاق، روانشناسی و علوم رفتاری، شناخت روش علوم و منطق، مقدمات فلسفه، تاریخ فلسفه،، فلسفه عمومی و فلسفه هنر میشود.
در فلسفه کانت فاهمه را به جهان طبیعت و عقل را به جهان مابعدالطبیعی نظر دارد. شناخت مابعدالطبیعی و پی بردن به اعتبار آنها تا حدودی نیز از ضروریات ذهنی عقلانی انسان است. کانت از طرف دیگر عقل عملی یعنی اخلاق را از عقل نظری جدا میسازد و اصول اخلاقی را معتبر میداند. در کتابی دیگر کانت از هنر نیز سخن به میان آورده است و مقولات دیگری برای هنر در نظر میگیرد. بعد از اتمام دوره کارشناسی ارشد من مدت کوتاهی برای تهیه مقدمات کار تحقیق به تهران بازگشتم و دوباره به فرانسه رفتم.
دوره تدریس
استادان دانشگاه سوربن پیشنهاد کردند برای اخذ دکتری یک موضوع تطبیقی انتخاب کنم و بالاخره با مشورت با پروفسور هانری کربن که در قسمت تحصیلات عالیه، استاد مسلم فلسفههای شرق و خاصه ایران، بود، به بحث تطبیقی میان افکار افضل الدین کاشانی و سنت هر مسی غربی اقدام نمودم.
نزدیک به ۳۵ سال من در دانشگاه تهران تدریس کردم و سالهای متمادی و تقریباً حدود ۴۰ ساعت در هفته در کلاسهای مختلف دانشگاه اعم از روزانه و یا کلاسهای شبانه تکرار میکردم و گاهی در مدارس عالیه، وقت نیز تدریس داشتم.
کتابهایی که از این دوره از من چاپ شدهاند بیشتر توسط انتشارات امیر کبیر انجام گرفته است. اکثر این کتابها همان جزوههای درسی من بودهاند که بعد از چند بار تدریس و اصلاح و جابه جایی بعضی از الفاظ و اصطلاحات انتشار یافتهاند.
خود را همیشه دانشجو دانستهام
این عنوان همیشه شعار من بوده است و من نیز اعم از اینکه فیلسوف باشم یا نه خود را همیشه دانشجو دانستهام. همچنین باید اشاره داشته باشم که در بنیاد حکمت صدرا که افتخار عضویت را داشتهام. با افکار این متفکر بزرگ ایرانی ملاصدرا آشنایی اجمالی پیدا کردهام و به مرور با مقایسه تفکرات او با بعضی از متفکران غربی از جمله لایب نیس، این نظریه به ذهن من خطور کرده است که شاید از این رهگذر بتوان امکان نزدیک سازی تفکر ایرانی را با علوم جدید دست یافت.
امر بالقوه و امر بالفعل
جدا از هم نیستند
مختصری درباره این موضوع بیان میکنم بر خلاف گفته ارسطو امر بالقوه و امر بالفعل دو امر جدا از هم نیستند و فقط شاید بتوان از لحاظ اثباتی آن دو را از هم جدا دانست. اما از لحاظ ثبوتی آن دو برهم منطبق هستند.
در اواخر قرن ۱۷ و اوایل قرن ۱۸ میلادی لایپ نیس، فیلسوف و دانشمند، آلمانی از ۲ مفهوم توانایی (conatus) (کناتوس) و از پویایی (impetus) (امپتوس سخنی به میان آورده است. این ۲ مفهوم با انطباق با یکدیگر معنای اصلی خود را نمایان میسازند یعنی توانایی و پویایی با هم، معنای واقعی دارند. این همان مطلبی است که ملاصدرا با قائل شدن به حرکت جوهری بیان نی کند. منظور اینکه: جهان فعلیت محض است. طبیعت فعلیت محض است. جسم، فعلیت محض است. نفس فعلیت محض است. عقل، فعلیت محض است و حتی روح همان فعلیت محض است. روح در فرهنگ، نمود و انعکاس پیدا میکند.
روح در توانایی و پویایی فرهنگ مؤثر است نظر ملاصدرا وقتی نشان میدهد که حرکت جوهری همان کمالیابی است، شاید منظور این باشد که، فرهنگ در درجه اول اهمیت / قرار میگیرد. منظور از گفتن این مطالب بیشتر اشاره به این نکته است که ما فرهنگیان مسئولیت بزرگی به دوش داریم و نباید از آن غافل شویم.