پ.ن ۱: سالی که گذشت فهمیدم چقدر دنیا و آدمها عجیبن فهمیدم چقدر چیزای زیادی بوده و هست که هنوز نفهمیدم .... فهمیدم چقدر کم میدونم ...چقدر کم آدمها رو میشناسم ...چقدر کوچیکم تو اینهمه بزرگی ... فهمیدم هر چقدر بیشتر پیش میرم راه های بیشتری پیدا میکنم که بهشون نرسیدم ... هر چقدر بیشتر میخونم بیشتر پی میبرم به نادونیِ خودم ... فهمیدم حتا خودم و اونجور که فکر میکردم نمیشناسم ... فهمیدم هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست... فهمیدم برای انسان بودن باید ترس و کنار گذاشت ...
پ.ن ۲: (چقدر چیز وجود داره که باید یاد بگیرم ...)
پ.ن ۳:و ایمان آوردم #عشق تنها راه نجاتِ آدمیزادِ
پ.ن ۴: و یه عالمه چیزای دیگه که اکثرشون بی سر و تهن ...
پ.ن آخر: و من در آستانه ی#سی_و _هشت_سالگی در گیجیِ عجیبی به سر میبرم ....