حمله مهمان جنجالی تلویزیون به مدیر شبکه سه
کسی زیاد او را نمیشناخت، حتی حامد سلطانی، مجری ویژه برنامه نوروزی. البته اگر کسی امیر خیام را نشناسد نمیتوان ایرادی به او گرفت اما اگر یک برنامه از او دعوت میکند و مجریاش هیچ اطلاعاتی درباره مهمانش ندارد پر از ایراد است و همین هم باعث شد شب سال تحویل ویدیویی در فضای مجازی دست به دست شود که نشان از بی اطلاعی مجری برنامه درباره مهمانش بود و البته همان ویدیو هم به وضوح نشان میداد که مهمان برنامه یعنی امیر خیام، تا چه میزان از این موضوع دلخور شده است.
حالا این مهمان برنامه پر سرو صدا چه کسی است؟ او نویسنده است، نویسنده کتاب «سد نصرالدین» که نثری ساده و روان دارد، خیام در این کتاب خاطرات خود از کودکی تا نوجوانی را در آن مکتوب کرده است. کتابی که گاهی لبخند گوشه لب میآورد و گاهی اشک گوشه چشم. درست است که نقدهای زیادی به این کتاب وارد است اما چیزی که آن را متفاوت میکند، خاطرات خیام از هم محلیهایش است از مرشد چلویی و سیمین دانشور تا سعدی افشار و محمدرضا آقاسی و همین چهرههای بزرگ هم باعث شده تا داستان زندگیاش شنیدنیتر باشد.
خودش در بخشی از مصاحبه میگوید که هم در جنگ کنار مصطفی چمران بوده و همزمان هم ارادت ویژهای به بهروز وثوقی داشته و بر این باور است که هیچ یک از این دو با هم منافاتی ندارند. یکی از نقدهای اساسی که او به راویان جنگ دارد، این است که واقعیت همه چیز را نمیگویند.
امیر خیام، نویسنده کتاب سدنصرالدین:
* اولین برخورد من با آقای سلطانی اینگونه بود که ایشان با یک لحن بسیار تند به من اشاره کردند که برو آن طرف بایست. منم یک لحظه گفتم احتمالا شرایط فوری است. به هرحال آنها مرا دعوت کرده بودند، من که از آنها نخواستم پیششان بروم.
* من در بخشی از کتاب، درباره مرشد چلویی یا همان میرزا عابد نهاوندی نوشتم، آن عارف و سالک معروف کسی است که عموی من آشپز ایشان بوده است.
* حالا چرا من واکنش نشان دادم، به این خاطر که مجری باید اطلاعات داشته باشد، وقتی میگویند تو از دوستان مرشدی عجیب است.
* موقع خروج هم به آقای فروغی تبریک گفتم و گفتم نمیدانم شما چگونه توانستید تا این اندازه آدم بیخودی را دور هم جمع کنید و این خودش یک هنر است. گفت نه اینجا همه میدوند و زحمت میکشند، گفتم در مترو هم همه مردم میدوند.