به روز شده در: ۰۱ دی ۱۴۰۳ - ۱۹:۱۷
کد خبر: ۵۶۴۷۶۷
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۸ - ۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۲
تأملی بر روابط استراتژیک "یکجانبه" ایران با چین

در مورد رابطه با پکن، خیال بافی نکنیم

صحت این روایت تاریخی را نمی توان دقیقاً تأیید کرد، اما می توان به طور فطع گفت که رهبران چین کمونیست مانند آن امپراتور سلسله "هان"در روابط خود با ایران امروز گرفتار عذاب وجدان نخواهند شد؛ چرا که دستکم در یک دهه گذشته مفهوم "رؤیای چینی" را سرلوحه سیاست خارجی چین قرار داده اند.
روزنو :

در مورد رابطه با پکن، خیال بافی نکنیم

حسام الدین حجت زاده در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: ارزیابی مواضع و رفتار سیاسی چین نشان می دهد که مقامات این کشور همانند روسیه تا زمانی از مواضع رادیکال ایران در ضدیت با آمریکا حمایت می کنند که سود و امتیازات اقتصادی بیشتر از سوی تهران تضمین شود. پکن و شرکت های دولتی چینی در همین راستا ضمن همراهی با تحریم های ضدایرانی ایالات متحده آمریکا در طول ۲۰ سال گذشته، نفت ایران را در سال های اخیر با قیمتی به مراتب پایین تر از قیمت واقعی آن (۱۲ دلار ارزان تر از قیمت روزِ نفت ایران) در بازار غیررسمی انرژی خریداری می کند. به این ترتیب، چین از استیصال جمهوری اسلامی ایران در زمینه فروش میلیون ها بشکه نفت بدون مشتری اش، استفاده می کند و تهران هم به این دلخوش کرده که پکن بزرگترین خریدار نفت اش است و بدین ترتیب در داخل چنین تبلیغ می شود که سیاست آمریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران با شکست مواجه شده است! در حالی که واقعیت آن است که واردات نفت چین از روسیه و عربستان سعودی به مراتب بیشتر از واردات این محصول از ایران است.

روابط دو تمدن کهن جهان، یعنی ایران و چین، برای ایرانیان قصه ای غریب است. پیشینه این روابط به سده دوم پیش از میلاد باز می گردد. نخستین بار "اشکانیان" در حدود سال 140 پیش از میلاد سنگ بنای روابط دیپلماتیک با سلسله "هان" را گذاشتند و این روابط با وجود درگیری های نظامی محدود بین دو کشور که همه آنها با شکست چینی ها همراه بود، در عرصه های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سده های بعد و به ویژه در دوران ساسانیان در آرامش ادامه یافت. شاید مهمترین فراز در روابط سیاسی چین و ایران باستان، درخواست کمک نظامی یزدگرد سوم (آخرین پادشاه ساسانی) از همتای چینی خویش در برابر حملات پیاپی اعراب مسلمان باشد. این درخواست از جانب امپراتور چین بی پاسخ ماند و البته چند سال بعد همان حکمران چینی از فرزندان یزدگرد سوم پذیرایی و حمایت کرد تا شاید جبران مافات کرده باشد!

صحت این روایت تاریخی را نمی توان دقیقاً تأیید کرد، اما می توان به طور فطع گفت که رهبران چین کمونیست مانند آن امپراتور سلسله "هان"در روابط خود با ایران امروز گرفتار عذاب وجدان نخواهند شد؛ چرا که دستکم در یک دهه گذشته مفهوم "رؤیای چینی" را سرلوحه سیاست خارجی چین قرار داده اند. در همین چهارچوب، دولت "شی جین پینگ" به منظور دستیابی به برنامه کلان و اهداف راهبردی اش که تأمین حداکثری منافع ملی و توسعه نفوذ سیاسی و امنیتی در جهان با محوریت توسعه همکاری های اقتصادی و تجاری با سایر کشورها در رأس آن قرار دارد، در سیاست خارجی، پراگماتیسم (عمل گرایی) و رئالیسم (واقع گرایی) را سرلوحه خود قرار داده است.

در مقابل، جمهوری اسلامی ایران در بیش از چهار دهه اخیر فاقد "سیاست خارجی" به معنای متعارف آن بوده است. چرا که سیاست خارجی مبتنی بر برنامه مدون و تعریف یک چشم انداز روشن برای دستیابی به اهداف در سه برهه زمانی کوتاه‌مدت، میان مدت و بلندمدت است و آنچه در طول این سال ها به عنوان سیاست رسمی نظام در قبال مسائل مختلف در عرصه بین الملل اعلام و عملیاتی شده، در واقع "روابط خارجی" بوده است. نگاهی به روند روابط خارجی ایران نیز نشان می دهد که ایدئولوژی زدگی، پروپاگاندای مبتنی بر ایده آلیسم (آرمان گرایی)، بی برنامگی و رفتارهای واکنشی در برابر کنش های دیگران، زیربنای این روابط را تشکیل داده اند؛ جالب آنکه هرگاه برخی نیروهای تکنوکرات واقع گرا سعی کرده اند در چهارچوب قانون اساسی قدری در این زمینه تجدیدنظر کرده و واقع گرایی را به عنوان یک الگوریتم مرسوم کارآمد در روابط بین الملل، جایگزین آرمان گرایی جاری در روابط خارجی ایران کنند، با القابی نظیر لیبرال، ضد انقلاب و انحراف از اهداف امام و رهبری مواجه شده اند.

یکی از مصادیق پیروی از الگوهای ایدئولوژیک، ایده آل گرا و واکنشی صِرف در روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران را در روابط تهران – پکن می توان ملاحظه کرد. مقامات ارشد نظام در سال های اخیر به ویژه پس از امضای "توافق جامع مشارکت راهبردی 25 ساله" با چین در فوریه 2015 مدام بر ارتقا یافتن روابط دو کشور به سطح شراکت استراتژیک تأکید کرده اند. در حالی که مقامات چینی، از جمله شخص "شی" تاکنون از اظهارنظر صریح در مورد این توافقنامه و شریک راهبردی خواندن جمهوری اسلامی ایران در مجامع عمومی پرهیز کرده اند.

در این مقاله قصد داریم به ارزیابی و نقد ابعاد مختلف روابط ایران و چین با تکیه بر اقدامات عملی پکن در قبال تهران بپردازیم و راهکارهایی برای خروج از فضای ایده آلیستی حاکم بر اذهان سیاستگذاران جمهوری اسلامی ایران ارائه کنیم.

چین، پرونده هسته ای ایران و برجام

مقامات چینی در دو دهه اخیر بارها بر حق مسلم ایران برای برخورداری از انرژی هسته ای با اهداف صلح آمیز تأکید کرده اند و تنها حامیان حل و فصل مسالمت آمیز پرونده هسته ای ایران در جمع کشورهای عضو گروه 1+5 بوده اند. اما حتی در جریان مذاکرات گروه 1+5 و جمهوری اسلامی ایران در بیش از یک دهه اخیر که به امضای "برنامه جامع اقدام مشترک" (JCPOA) موسوم به "برجام" در سال 2015 انجامید، دولت "شی" در عمل ثابت کرد تا زمانی از این توافق حمایت می کند که نظام همزمان با دور زدن تحریم ها با کمک چین و اعطای امتیازات اقتصادی و سیاسی مختلف به پکن، به شرایط غرب برای محدودسازی کامل برنامه هسته ای خود نیز تن بدهد. بنابراین جمهوری اسلامی ایران در آینده نزدیک چاره ای ندارد جز اینکه دست از تهدید طرف های غربی با اقدام به افزایش پلکانی سطح غنی سازی بردارد و با یک "نرمش قهرمانه" دیگر، توافق در حال احتضار برجام را به نوعی احیا کند. این مسئله از این دو واقعیت سرچشمه می گیرد که با شعارهای ایدئوژیک نمی توان کشور را اداره کرد و در روابط بین الملل دوست و دشمن دائمی وجود ندارد. لذا بدون تدوین یک منشور سیاست خارجی واقع گرا و آینده نگر، هیچ کشوری (حتی چین و روسیه) حاضر نخواهند بود تا ابد از لجبازی های جمهوری اسلامی ایران در زمینه برنامه هسته ای و برجام حمایت کند؛ مگر آنکه همچنان امتیازات و تضمین های اقتصادی، سیاسی و امنیتی از طرف ایرانی دریافت کنند.

چین و بازار انرژی ایران

ارزیابی مواضع و رفتار سیاسی چین نشان می دهد که مقامات این کشور همانند روسیه تا زمانی از مواضع رادیکال ایران در ضدیت با آمریکا حمایت می کنند که سود و امتیازات اقتصادی بیشتر از سوی تهران تضمین شود. پکن و شرکت های دولتی چینی در همین راستا ضمن همراهی با تحریم های ضدایرانی ایالات متحده آمریکا در طول 20 سال گذشته، نفت ایران را در سال های اخیر با قیمتی به مراتب پایین تر از قیمت واقعی آن (12 دلار ارزان تر از قیمت روزِ نفت ایران) در بازار غیررسمی انرژی خریداری می کند. به این ترتیب، چین از استیصال جمهوری اسلامی ایران در زمینه فروش میلیون ها بشکه نفت بدون مشتری اش، استفاده می کند و تهران هم به این دلخوش کرده که پکن بزرگترین خریدار نفت اش است و بدین ترتیب در داخل چنین تبلیغ می شود که سیاست آمریکا در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ برای به صفر رساندن صادرات نفت ایران با شکست مواجه شده است! در حالی که واقعیت آن است که واردات نفت چین از روسیه و عربستان سعودی به مراتب بیشتر از واردات این محصول از ایران است و چشم بادامی ها تنها کمی بیش از 10 درصد از نیاز روزانه پالایشگاه های خصوصی خود به نفت (10 میلیون بشکه در روز) را از این کشور تأمین می کنند؛ چرا که پالایشگاه های دولتی چین تمایل چندانی به خرید نفت ایران در دوران تحریم ها ندارند.

جمهوری اسلامی ایران و پیمان شانگهای

چین سال هاست که در سازمان ها و پیمان های متعددی مانند مجمع اقتصادی آسیا – پاسیفیک، اجلاس آسیا – اروپا، گروه 20، بریکس (BRICS) و سازمان همکاری های شانگهای (SCO) عضو فعال است و با استفاده از کارت عضویت در این پیمان ها و سازمان ها، نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در سرتاسر جهان از جمله در خاورمیانه به نحو چشمگیری افزایش داده است.

ایران یکی از کشورهای مهم این منطقه از سال 2005 به عنوان ناظر به سازمان شانگهای پیوست.

بر ‌اساس آمار گمرک جمهوری اسلامی ایران، در سال 2021 تجارت کشور با اعضای این منطقه اوراسیا (شامل چین، روسیه، هند، پاکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان) نزدیک به 55 میلیون تن کالا به ارزش 37 میلیارد دلار رسید که حدود 30 درصد کل تجارت خارجی ایران را تشکیل داد. در این میان، سهم اعضای این سازمان 45.3 میلیون تن و به ارزش 20.6 میلیارد دلار و واردات ایران از اعضای سازمان شانگهای برابر با 9.5 میلیون تن کالا به ارزش 16.5 میلیارد دلار بود. علاوه بر این، جمعیت سه میلیارد نفری کشورهای عضو این سازمان ظرفیت و فرصت مغتنمی برای پویاسازی صنعت کم رونق گردشگری در ایران فراهم کرده است.

اگر چه رسانه های جمهوری اسلامی ایران مدعی هستند که روند عضویت کامل ایران در سازمان شانگهای پیش از اجلاس رهبران آن در سمرقند ازبکستان در سپتامبر 2022، آغاز شده است و این مسئله را نشانه پایان پروپاگاندای غرب در زمینه انزوای ایران توصیف می کنند، اما همچنان تهران عضو ناظر بوده و چین به عنوان یکی از دو قدرت بنیانگذار سازمان شانگهای (در کنار روسیه) و بزرگترین شریک تجاری جمهوری اسلامی ایران، عملا از سال 2021، ایران را از فهرست کشورهایی که در آنها سرمایه گذاری کلان انجام می دهد، خارج کرده است. ارزش کل قراردادهای شرکت های چینی با ایران در سال 2021 تنها 57 میلیون دلار بود، در حالی که این رقم در سال 2017 حدود 285 میلیون و در 2019 بالغ بر 3.1 میلیارد دلار بود. عوامل مختلفی را برای افت 98 درصدی سرمایه گذاری مستقیم چینی ها در ایران و به طور کلی افزایش قابل توجه ریسک سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی (FDI) در این کشور می توان برشمرد:

عوامل داخلی مانند بروکراسی اداری پرپیچ و خم، کنترل شدید دولت بر اقتصاد، عدم شفافیت در فرآیند تصمیم گیری و پاسخ گویی در ساختار اداری و اجرایی، بالا بودن شاخص ادراک فساد (CPI) در ایران (رتبه 147 بین 181 کشور در سال 2022)، ناتوانی دولت در عمل به تعهدات مالی، صدور محدود روادید برای خارجی ها، عدم وجود نیروی کار متخصص کافی به سبب فرار مغزها یا مهاجرت فزاینده نیروهای ماهر و متخصص به کشورهای همسایه و فرامنطقه در کنار افزایش مهاجرت‌های مجازی به معنای عدم همکاری با کارفرماهای ایرانی و در عوض همکاری با کارفرماهای خارجی در ازای دریافت دستمزد دلاری.

عوامل خارجی را نیز باید در تداوم تحریم های ضدایرانی، تنش و بی ثباتی مستمر در سیاست گذاری های جمهوری اسلامی ایران در قبال همسایگان و تیرگی روابط تهران با بعضی کشورهای منطقه، پیامدهای شیوع کووید – 19 (کرونا) بر افزایش عدم اطمینان اقتصادی به سرمایه گذاری خارجی در کشور، جست‌وجو کرد.

نقش چین در بحران های امنیتی خاورمیانه

پکن به ویژه در دوران زمامداری شی جین پینگ، تمرکز خاصی روی گسترش روابط با کشورهای خاورمیانه و به طور مشخص، حوزه خلیج فارس داشته و بر همین اساس، علاوه بر انعقاد توافق جامع مشارکت راهبردی 25 ساله با جمهوری اسلامی ایران، چین در سال های اخیر به انعقاد قراردادهای متعدد اقتصادی با زمامداران عرب این منطقه به ارزش ده ها میلیارد دلار اقدام کرده است. بر اساس آمارها، غیر از واردات انرژی و محصولات پتروشیمی از کشورهای عرب حوزه خلیج فارس، مجموع سرمایه گذاری مستقیم خارجی چین در عمان، عربستان، عراق و امارات متحده عربی فقط در سال 2021 بالغ بر 2 میلیارد و 323 میلیون دلار بود که با وجود افت زیاد به دلیل پیامدهای شیوع کووید – 19 باز هم نشان دهنده تمایل چینی ها به حضور در بازار بزرگ و پرسود این بخش از خاورمیانه به عنوان تأمین کننده اصلی انرژی چین است. تلاش دولت "شی" از سال 2015 برای پایان دادن به بحران یمن که دو شریک نفتی عمده چین، یعنی عربستان و امارات در رأس ائتلاف نظامی عربی در حمله به آن کشور قرار دارند و نقش مؤثر پکن در توافق جمهوری اسلامی ایران و عربستان در ماه مارس 2023 و اشاره به تمایل چین به میانجی گری برای برقراری آتش بس بین تهران و تل آویو در بند هشتم این توافق را باید در چهارچوب تلاش طرف چینی برای تأمین امنیت مسیر انتقال انرژی به این کشور ارزیابی کرد.

به علاوه باید در نظر داشت که هدف دیگر چین از ایفای نقش میانجی در بحران های مختلف خاورمیانه ریشه در تلاش این کشور برای تحکیم نفوذ سیاسی – امنیتی خود به عنوان یک قدرت نوظهور در عرصه بین المللی در رقابت با ایالات متحده و قدرت های اروپایی در آن منطقه ژئواستراتژیک پرتنش دارد. در واقع پکن در این زمینه هم با استفاده هوشمندانه از کارت ایران و بهره برداری از نگرانی های اعراب منطقه از سیاست های ایدئولوژیک محور تهران و تحرکات ایران ستیزانه رژیم اسرائیل، در نقش یک بازیگر غیرامپرالیست ظاهر شده است و سعی دارد جایگاه واشنگتن و اروپایی ها به عنوان بازیگران سنتی با اهداف امپرالیستی را در خاورمیانه و حوزه خلیج فارس به چالش بکشد. بدین ترتیب چین برنده اصلی منازعات فرسایشی و جنگ های نیابتی در منطقه ای است که جمهوری اسلامی ایران همواره یک طرف آنها بوده و مقامات نظام هم دلخوش اند که تنش پردامنه با سعودی ها و بخشی از هم‌پیمان عربستان در جهان عرب در کوتاه مدت حل شده است. در حالی که پیشینه تاریخی روابط ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس و بررسی اختلافات تهران – ریاض نشان می دهد که آتش زیر خاکستر همچنان باقی است و دیر یا زود آتش اختلافات ایدئولوژیک و رقابت طرفین برای کسب عنوان "هژمون منطقه" در نقطه ای دیگر از خاورمیانه زبانه خواهد کشید.

با توجه به آنچه گفته شد و با عنایت به عدم انتشار کامل مفاد توافق جامع مشارکت راهبردی 25 ساله ایران و چین، می توان گفت تأکید مقامات و رسانه های ایرانی مبنی بر ارتقای روابط تاریخی دو کشور به سطح شراکت استراتژیک، بیشتر نوعی پروپاگاندای رسانه ای در چهارچوب سیاست "نگاه به شرق" نظام است؛ در حالی که توافقنامه فوق تنها نشانگر قرار گرفتن رسمی تهران در اردوگاه سیاسی پکن و بازی به عنوان یار ذخیره چین در مواقع لزوم است و این کشور همچنان روابط دوجانبه خود با جمهوری اسلامی ایران را صرفاً یک "رابطه عادی" تلقی می کند.

چه باید کرد؟

در نبود یک سیاست خارجی مدون، عملگرا و واقع گرا، به نظر می رسد تنها راه خروج از وضعیت فعلی در روابط با چین، روسیه و سایر کشورهایی که با جمهوری اسلامی ایران لاف دوستی می‌زنند، تغییر روش حکمرانی و دست کشیدن از اصرار بر تکرار شعارهای ایدئولوژیک و اتخاذ تصمیمات اشتباه بر مبنای این شعارهاست. توافق تهران و ریاض برای عادی سازی روابط، نمونه ای از عمل به توصیه فوق است. در مورد چین، باید از خیال بافی در زمینه وجود مشارکت راهبردی بین تهران و پکن دست برداشت و این واقعیت را درک کرد که در حال حاضر، روابط دو کشور بر مبنای برد – برد استوار نیست؛ بلکه پکن تنها مطابق منافع استراتژیک خود با کارت ایران در موقع لزوم بازی می کند و بدین ترتیب نفوذ خود را در خاورمیانه و جهان تقویت می کند. بنابراین نباید تنها به دور زدن تحریم ها با کمک چشم بادامی ها در ازای فروش نفت ارزان به آنها دل خوش کرد و باید به هر شکل ممکن از طرف چینی برای کمک به احیای اقتصاد و بهبود روابط تهران با سایر کشورها تضمین عملی گرفت.

عکس روز
خبر های روز