سایت روزنو | روزنو | Roozno

به روز شده در: ۱۴ مهر ۱۴۰۳ - ۲۱:۰۰
کد خبر: ۵۶۱۲۳
تاریخ انتشار: ۲۳:۵۱ - ۰۴ اسفند ۱۳۹۲

چرا دیگر کاردان دل و دماغ کار کردن ندارد

روزنو : در بخش اول اين فنجان چاي با داريوش كاردان، ضمن آسيب شناسي توليدات كمدي و طنز در سينما و تلويزيون و ارائه راهكارهاي مختلف به اينجا رسيديم كه مسؤول جديد سازمان صدا و سيما با چه سياستي دوباره مي‌تواند مخاطب از دست رفته تلويزيون را برگرداند.
به گزارش بانی فیلم چگونه مي‌توان در ژانر كمدي همچون گذشته آثار پرمخاطبي توليد كرد. چگونه مي‌توان با زبان طنز روي جامعه مؤثر واقع شد و اصولاً اين ژانر پرمخاطب با چه فاكتورهايي مي‌تواند فضاي شادي و نشاط را به جامعه تزريق كند و... بخش پاياني اين فنجان چاي با کارگردان شبکه «سه و نيم» را از نظر مي‌گذرانيد:

رسيديم به اينكه رييس جديد سازمان براي موفقيت در جلب نظر مخاطب و بازگرداندن مخاطب انبوه تلويزيون پاي اين رسانه بايد به سراغ اهل فن برود.
ـ البته من گفتم رئيس آينده يا رئيس فعلي اگر كماكان بر مسند حضور داشته باشند براي موفقيت در هر ژانري بايد سراغ اهل فنش بروند.
مگر الان كار دست اهل فنش نيست؟
ـ (مي‌خندد) منظورت از اين سؤال چيست؟! من كه خودم در حاشيه هستم بيش از اين مرا به حاشيه نبر لطفاً! بالاخره ما در اين كشور همانطور كه جراحان بزرگ جهاني داريم كه مي‌روند و خارجي‌ها براي آنها سر و دست مي‌شكنند، هنرمندان و بازيگران موفق و كار بلد هم داريم. انديشمندان و جامعه‌شناسان بزرگ و نام آشنا هم داريم. به نظر من شايد اتاق بحراني لازم باشد. اتاق بحراني كه در مسائل سياسي تشكيل مي‌شود، اما در مسائل فرهنگي هرگز تشكيل نمي‌شود. مثل اينكه اصلاً براي ما مهم نيست كه در خيابان‌ها چه اتفاقي مي‌افتد؟ رفتار جوانان به چه سمتي مي‌رود؟ مواد مخدر با جوانان چه مي‌كند؟ رفتار مردم در خانه‌ها چه تغييري كرده است؟ شايد اگر همين مسائل آسيب‌شناسي و مشخص شود كه ما الان كجائيم و مي‌خواهيم به كجا برسيم، خيلي از مسائل حل ‌شود.
با دانستن جواب اين سؤالات به سمت اين مي‌رويم كه حالا چه ابزارهايي در دست داريم كه مي‌توانند راهگشا باشد؟
ـ دقيقاً! حالا ابزار ما چيست؟ در درام اين كار را بايد انجام دهيم. در كمدي اين كار را بايد بكنيم. در گفتن اخبار بايد اين تغييرات را بدهيم. در ورزش‌مان بايد اينگونه رفتار كنيم. من مثال مي‌زنم؛ رفتن خانم‌ها به ورزشگاه‌ها چه ايرادي دارد؟ خب الان ممكن است 18 هزار نفر به من حمله كنند، خب بكنند، چه كار كنم؟
اصلاً حضور خانم‌ها در ورزشگاه شايد عاملي باشد براي تغيير ادبيات ورزشگاه‌ها؟
ـ بله حتماً همين طور است. اصلاً اعلام كنيم هر كس بخواهد مي‌تواند با خواهرش يا دخترش بيايد. اصلاً اگر من جوان بروم استاديوم و ببينم كه يك خانم آنجا نشسته، خود به خود ادبياتم تغيير مي‌كند.
مگر در اين همه اماکن ما كه حضور خانم‌ها و آقايان همزمان صورت مي‌گيرد، ادبيات سخيف شنيده مي‌شود؟ مردم اگر ملزم به رعايت باشند، خيلي خوب اين كار را انجام مي‌دهند، چون ادبيات ناصحيح و غيراخلاقي ريشه در فرهنگ ما ندارد و در ظاهر و پوسته اجتماع قابل ترميم است.
ـ درست مي‌گوييد. مگر در ميدان انقلاب ما به جز معدود مواردي حرف‌هاي اخلاقي مي‌شنويم؟ اگر قرار است در حوزه ورزش، ما حضور خانم‌ها را داشته باشيم (به عنوان تماشاگر) خب چرا زودتر اين اتفاق رخ ندهد. انرژي بسياري از جوانان ما در استاديوم تخليه مي‌شود. فقط پسرها كه نياز به فرياد زدن ندارند، دخترها هم نياز دارند يك جا بروند و انرژي شان را تخليه كنند. تمام اينها برمي‌گردد به سياست گذاري فرهنگي جامعه براي آينده كه دست من و شما نيست.
اگر دست شما باشد؟
ـ اگر دست من باشد بنده طنز و كمدي را به همان جايي هدايت مي‌كنم كه بايد!
يعني كجا؟
ـ طنز و كمدي آئينه تمام نماي جامعه هستند. در واقع آئينه تمام نماي جامعه با زبان نمكين و شيرين، تلخي‌ها را بيان مي‌كند. شما شك نكنيد با شكلك درآوردن كسي نمي‌خندد. يك نفر مي‌شود مستربين كه با شكلك، ميميك و اداي صورت ملت را مي‌خنداند. او را هم اگر به بطن ماجرايش برويد، مي‌بينيد حرف‌هايي براي گفتن دارد. استفاده از كمدي، كاريكاتور، كج راه رفتن، غلط حرف زدن، برعكس حرف زدن و... براي بيان تلخي‌ها و اشكالات جامعه است. غير از اين باشد طنز راهي به جايي نمي‌برد، نه آنقدر بالا بالا بگيريم كه فقط عده‌اي خاص بفهمند و نه آنقدر بيايم پايين كه دچار عوام زدگي شويم. صراط مستقيمي هست كه آدم طي مي‌كند و پس از مدتي شاهد اصلاح و تأثير آن حركت خواهيم بود. يادم هست برنامه «صبح جمعه با شما» در زمان مرحوم آقاي نوذري و كمي بعدتر به تكرار رسيده بود و مشتري‌هاي خاص خودش را داشت. شنوندگاني كه به مسائل سياست كاري نداشتند، در خانه و ماشين و حتي به پيك نيك هم كه مي‌رفتند، شنونده برنامه بودند، گوش مي‌كردند و با نمايش‌هاي راديويي كه داراي شخصيت‌هاي ثابتي هم بود، مي‌خنديدند. اصلاً به سياست داخلي و خارجي هم كاري نداشتند. همان زمان برنامه «عصرانه» ما را بردند راديو و شديم «آدينه». چند سالي صبح جمعه برنامه داشتيم. يكي ـ دو ماه اول فقط از مردم نامربوط مي‌شنيديم. اصلاً برنامه ما را دوست نداشتند و مدام مي‌پرسيدند آن قبلي‌ها كجا رفتند؟ آنها كه خيلي بهتر بودند. مردم ما به آن برنامه عادت كرده بودند ! (من اصلاً نمي‌گويم آن برنامه بد بوده، اتفاقاً برنامه آن دوستان هم خوب بود)، مردم ما عادت نكرده بودند صبح جمعه بلند شوند و حرف‌هايي از جنس ما را گوش كنند. اما پس از يكي ـ دو ماه يك مقدار ما تغيير كرديم و يك مقدار هم سليقه‌ها تغيير كرد، آنچنان شد كه ما شنونده داشتيم از طريق اينترنت در تگزاس و استراليا و چين و هند و... مي‌خواهم بگويم تغيير مسير به طاقت احتياج دارد. در واقع كسي كه مي‌آيد كار كمدي مي‌سازد، بايد پوست كلفت باشد چون مدام به او مي‌گويند و تذكر مي‌دهند. نبايد كمدي ساز خسته شود. ضمن اينكه بايد از او حمايت شود. همان حمايتي كه الان از بعضي‌ها مي‌شود و واقعاً بي‌مورد است.
البته تلويزيون در اين سال‌ها از هيچ يك از كمدي‌ كارهاي با سابقه و كاربلد سابق خود حمايتي نكرده است؟
ـ من در صحبتم نگاه كلي دارم و فقط ژانر كمدي مدنظرم نيست. شما در سينما هم شاهد اين هستيد كه وزارت ارشاد از يكسري درام و كمدي و... رسما حمايت مي‌كند. خيلي اين اتفاق مي‌افتد. اي كاش اين حمايت از همه هنرمندان صورت بگيرد. باور كنيد هنرمند با حمايت مي‌تواند حرف مؤثر بزند در هر ژانري...
روزي تلويزيون هم از كمدي سازانش بسيار حمايت مي‌كرد. يادم هست گاهي آنتن به آنتن از اين شبكه به آن شبكه، سريال طنز روتين داشتيم. اين خيلي دور نيست كه شبكه ها، سريال‌هاي طنزشان را در طول سال داشته و حتي همزمان روي آنتن ببردند. چرا به رغم سفارش مسؤولان به ساخت آثار طنز، امروز حمايت همانند گذشته از داريوش كاردان‌ها، مهران‌ مديري‌ها، رضا عطاران‌ها و... صورت نمي‌گيرد؟
ـ (مكث مي‌كند) چه بگويم؟ من چه جوابي مي‌توانم داشته باشم جز اينكه بگويم من به عنوان يك طنز كار ديگر دل و دماغ ندارم!‌(اين از من) بالاخره اين كار يك انگيزه مي‌خواهد.
اما من احساس مي‌كنم اين انگيزه در افرادي كه نام بردم و به خصوص داريوش كاردان محسوس است.
ـ (مي‌خندد) من نه به عنوان آدمي كه قبلاً طنز مي‌ساخته، به عنوان يك فرد از اين جامعه، امروز افسرده‌ام. به عنوان يك شهروند! صبح كه از خانه بيرون مي‌آيم بلاتكليف هستم كه چه بايد كنم، عصر كجا مي‌روم و... من بلاتكليف چه كاري مي‌توانم بسازم؟ اول تكليف من مشخص شود و بگويند جاي شما اينجاست بعد بگويند چه امكاناتي را در اختيارت قرار مي‌دهيم بعد بگويند طنز بساز. من هم مي‌گويم به روي چشم! طنز مي‌سازم، فحش هم مي‌خورم، حرف منتقدان را هم به جان مي‌خرم، ولي كاري مي‌سازم كارستان كه حرف براي گفتن داشته باشد. اصلاً مگر من چند كار طنز ساخته‌ام؟ مگر من كم كار جدي انجام داده‌ام؟ چرا همه در مورد كار طنز با من صحبت مي‌كنند؟ فكر مي‌كنم علت اين است كه همان چند كار طنزي كه ساخته‌ام روي اصول بوده، فكر مي‌كنم! چون اثرگذار بوده! وگرنه خيلي‌ها بيشتر از من كار كرده اند. من تا به حال نود شبي كار نكرده‌ام، من تا به حال بيست سي شبي هم كار نكرده‌ام.
شبكه 3 و نيم؟!
ـ تنها برنامه‌اي كه طولاني شد، به لطف حمايت مديريت وقت شبكه سه، سه و نيم بود كه آن هم قرار بود هفتگي باشد به زور آن را كردند هر شبي. من هم بارها فرياد زدم گفتم آقا من اصلاً هرشبي ساز نيستم! من بايد يك هفته بنشينم و ببينم در جامعه چه مي‌گذرد تا بتوانم يك برنامه بسازم. جالب است نه منابع مالي داريم نه امكانات. حالا هر دوي اينها هم كه مهيا شود و توانايي هم وجود داشته باشد، فرصت كافي در اختيارش قرار نمي‌دهند. داغ داغ مي‌خواهند و نتيجه‌اش مي‌شود يك شير بي يال و دم و اشكم، شير بي يال و دم و اشكم كه ديد؟ چنين شيري خدا هم نيافريد! واقعاً الان شرايط افرادي مثل من بلاتكليفي است. به طور مثال من هم مي‌خواهم مثل خيلي از هنرمندان و ورزشكاران و سياست مداران از يارانه انصراف بدهم ولي نمي‌توانم.
چرا؟
ـ چون هيچ وقت نگرفتم، چون اصلاً ثبت نام نكرده بودم! (مي‌خندد) چون ثبت نام نكردم پس نمي‌توانم انصراف بدهم. ياد اوايل انقلاب افتادم. رفتم راديو متني را دادند و گفتند اين را بخوان، آن زمان همه تصميم گيرنده بودند. من متن را نگاه كردم و گفتم به نظر من صلاح نيست اين متن خوانده شود من نمي‌خوانم! گفت تو گوينده‌اي بايد بخواني، گفتم بايد ندارد، نمي‌خوانم. گفت اخراجت مي‌كنم گفتم تو نمي‌تواني! گفتم از تو بزرگتر هم نمي‌تواند مرا اخراج كند.  گفت: چرا؟ گفتم چون من اصلاً استخدام نيستم ! (مي‌خندد) گفتم من خودم مي‌روم، زحمتت نمي‌دهم. تو اگر بخواهي مرا اخراج كني، بايد اول استخدامم كني كه من در گزينش رد مي‌شوم! واقعاً حس مي‌كنم يكي مثل من اصلاً نبايد حرف بزند. چون من هر چه بگويم يا دوست مي‌زند توي دهانم يا دشمن!
فكر مي‌كنم در همين شرايط است كه شما بازيگري را به برنامه‌سازي ترجيح مي‌دهيد.
ـ باور كنيد همه چيزمان مثل همه چيزمان است. فكر مي‌كنيد اوضاع ما در بازيگري خيلي خوب است؟ باور كنيد كلي بازيگر و عوامل پشت و جلوي دوربين سر سريال‌هاي مختلف خون به جگر هستند. باور كنيد برخي كارگردان‌ها خودشان را هزينه مي‌كنند و به خاطر نام و رسم آنها خيلي از بازيگران سر كار مي‌روند. كارگردان از اعتبار خودش مايه مي‌گذارد. بابا اعلام كنيد فلان سريال به علت نداشتن پول فعلاً دو ماه تعطيل است! يا بازيگران محترم، كارگردان محترم، شما پول نمي‌گيريد، ولي اين چك يا اين سفته در اختيار شما، يك مدرك دست عوامل بدهيد كه بدانند الان پول نيست 5 ماه ديگر پول همه را مي‌دهيم. آقاي تهيه‌كننده اين قدر عذاب نكشيد و اين قدر به ديگران هم عذاب ندهيد.
در واقع رو راستي مسؤولان و تهيه‌كنندگان را در اوضاع بي‌پولي تلويزيون پيشنهاد مي‌كنيد.
ـ بله، به خدا اگر عوامل بدانند مدرك دارند كه 5 ماه ديگر پولشان را مي‌گيرند، با جان و دل كار مي‌كنند. آقا پول نداري بگو ندارم. چرا تلويزيون به تهيه‌كننده مي‌گويد هفته بعد مي دهم هفته بعد هم مي‌گويد هفته بعد و... خب چرا با اعصاب بازيگران و عواملت اينچنين بازي مي‌كني. چرا كارگردان بدبخت بايد بيايد ريش گرو بگذارد براي پول نداشتن تهيه‌كننده... به نظر من هيچ چيزي مثل صداقت نيست. در سياست هم مي‌شود صداقت داشت. مثلاً بياييم بگوييم طرف اينقدر ميليارد  پول خورده، مي‌خواهيم بگيريمش و مي‌گيريمش! آقا اين مردم كه ثابت كرده‌اند همه جوره پايه هستند، مگر 8 سال جانانه براي دفاع از آب و خاكشان در جبهه نجنگيدند، خب پس با اين مردم بايد صادق بود. مثلاً جشنواره فيلم فجر امسال تمام شد اگر يكي، يك جا اشتباه كردبيايد بنشيند و بگويد ما در فلان جاي جشنواره اشتباه كرديم. مثلاً بگوييم برخي فيلم‌ها در حد جشنواره نبود يا فلان فيلم مي‌توانست در جشنواره باشد ولي نبود! سال آينده انشاا... فيلم‌هاي بهتري مي‌آيد.
با طنز و كمدي شروع كرديم، به اجتماع و سياست و اوضاع سريال‌سازي رسيديم و در خط آخر جشنواره فيلم فجر... در پايان اگر صحبتي مانده.
ـ من به همه جوان‌ها، خبرنگاران، هنرمندان، به خودم و به همه مسؤولان محترم و عزيز و... مي‌گويم لطفاً راستش را بگوييد! واقعاً «النجاه في الصدق» به خدا اگر به هم راستش را بگوييم دنياي مان گلستان مي‌شود.

عکس روز
خبر های روز