فدراسیون فوتبال بعد از جام جهانی و بهطور دقیقتر بعد از خداحافظی کارلوس کیروش به دنبال سرمربی جدید است و در هفته گذشته هم عنوان شد که هفت گزینه ایرانی روی میز فدراسیون فوتبال قرار دارد. فارغ از درستی یا نادرستی این اقدام، فرهاد مجیدی هم یکی از گزینههای مدنظر تیم ملی بود که اتفاقا برخلاف بقیه گزینهها، صحبتی درباره پیشنهادداشتن از سوی تیم ملی مطرح نکرد. در کنار این بخش باید اسامیای را که فدراسیون مطرح کرد مورد ارزیابی قرار دارد تا مورد خاص فرهاد مجیدی بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. امیر قلعهنویی، حسین فرکی، جواد نکونام، مهدی تارتار، حمید مطهری و ساکت الهامی رقبای مجیدی در این بین بودند. به غیر از فرهاد مجیدی، تمامی مربیان دیگر در لیگ ایران مشغول به کار بوده و پیشنهادی ملموس از کشور یا لیگی دیگر نداشتهاند. این اتفاقی است که فرهاد را از سایرین متمایز میکند. با این حال، این تمایز به معنی برتری فنی مجیدی در مقایسه با رقبا نیست بلکه دقیقا شجاعت او در ریسکپذیری را نشان میدهد. به ماجرای فرهاد مجیدی میتوان از زاویهای دیگر نگریست تا این بخش بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. او فصل گذشته سرمربی باشگاه استقلال بود و توانست به ناکامی ۹ساله آبیپوشان تهرانی در مسیر قهرمانی پایان دهد. استقلال آخرین بار در شرایطی قهرمان لیگ برتر ایران شده بود که فرهاد مجیدی برای همین تیم بازی میکرد. آنها دیگر قهرمان نشدند تا اینکه فرهاد مجیدی به عنوان سرمربی هدایت یکی از دو تیم مطرح ایران را به دست گرفت و به این ناکامی چندین ساله و طولانیمدت پایان داد.
بدیهی است که وقتی فرهاد مهارتش را در استقلال به رخ کشید، انتظار تمدید قرارداد طولانیمدت امری بدیهی باشد. او نه تنها کاپیتان سابق استقلال است بلکه دیانای این باشگاه را هم داشت و به لطف همین شناخت توانست با استقلال قهرمان لیگ برتر شود. البته که استقلالیها هم از او استقبال خوبی داشتند و قرارداد خوبی به این مربی جوان و باانگیزه پیشنهاد دادند ولی فرهاد مجیدی درست در روزهایی که میتوانست صندلی راحتی را انتخاب کند و به لطف قهرمانی فصل پیش دستکم تا چند سال دیگر حضورش در استقلال را بیمه کند، ترجیح داد ریسک کند و به لیگی دیگر رفته و هدایت یک تیم گمنام و ضعیف در امارات را بر عهده بگیرد. شاید در نگاه نخست این کار فرهاد مجیدی نوعی هاراگیری در عرصه مربیگری باشد. او به عنوان فردی جوان تبدیل به قهرمان دوباره استقلالیها شد، ولی یکباره قید حضور در این باشگاه را که قاعدتا میتوانست در فصل بعد برایش بیشتر خرج کند، زد تا هدایت اتحاد کلبا را به دست بگیرد. فرهاد میتوانست صندلی راحت را انتخاب کرده، در ایران بماند و هدایت مدافع عنوان قهرمانی را به دست بگیرد ولی راهی کشوری دیگر شد به این دلیل که احتمالا میخواهد عصر جدید حرفهایاش را متفاوتتر دنبال کند. این یکی همان خصیصهای است که فرهاد را متفاوتتر از سایر مربیان ایرانی میکند؛ مربیان داخلی که ادعای دانش به قدر کافی دارند و خودشان را در سطح هدایت تیم ملی میدانند ولی احتمالا از حضور در لیگی دیگر و محکزدن دانش فنیشان هراس دارند. یا اینکه اگر هراسی هم در کار نباشد، پیشنهادی از راه نمیرسد.
همانطورکه عنوان شد، حضور فرهاد مجیدی در تیمی مثل اتحاد کلبا نمیتواند برد یا حرکتی خاص تلقی شود. چه بسا اینکه همین الان نتایجی که فرهاد در این باشگاه گرفته از جمله اینکه در پنج بازی اخیر فقط یکی را برده و سه تا را باخته، گواه همین موضوع است. شاید ادامه چنین روندی با کمطاقتی مدیران ورزشی امارات همراه شود و رأی به اخراج فرهاد مجیدی دهند ولی اگر هم چنین شود، شجاعت فرهاد مجیدی در ریسکپذیری حتی اگر آن ریسک کمی آنطرفتر از ایران و در تیمی باشد که سطحش از بسیاری از تیمهای ایرانی پایینتر است، ، باز هم درخور توجه است. احتمالا فرهاد میداند اگر قرار است جایی برای پیشرفت در این عرصه باشد، راهش از دل پذیرش چالشهای سخت میگذرد.